دلم آسمون میخاد🔎📷
بسم الله الرحمان الرحیم 💎♥️🌱 #سه_دقیقه_در_قیامت #پارت_شانزدهم {نجات یک انسان} همین طور که با نارا
بسم الله الرحمان الرحیم 💎❤️🌱
#سه_دقیقه_در_قیامت
#پارت_هفدهم
🌸انگار نیت درونی من مشغول صحبت بود.🧠🗣
من با خودم گفتم : خیلی کار مهمی کردم 💪اگه جای پدرو مادر این بچه بودم ،
به همه خبر می دادم که یک جوان به خاطر فرزند ما خودش رو به خطر انداخت .😬
🌸اگه من جای مسئولین استان بودم ، یک هدیه 🎁حسابی تهیه می کردم و مراسم ویژه می گرفتم . 🎊🎉
اصلا باید روزنامه ها 📰و خبرگزاری ها با من مصاحبه کنند .🎤🎬
من خیلی کار مهمی کردم .😎💪
🌸فردای آن روز تمام این اتفاقات افتاد. خبرگزاری ها و روزنامه ها با من مصاحبه کردند😍🎤📰
استاندار همراه با خانواده آن بچه به دیدنم آمد و یک هدیه حسابی برای من آوردند 🤩...
🌸جوان پشت میز گفت : تو ابتدا برای رضای خدا این کار را کردی✅ ، اما بعد، خرابش کردی ...😕❌
آرزوی اجر دنیایی کردی و مزدت را هم گرفتی. درسته ؟
گفتم : راست میگی😔 . همه این ها درسته .
بعد هم با حسرت گفتم😢 : چیکار کنم ؟ دستم خالیه😭 .
🌸جوان پشت میز گفت : خیلی ها کارهاشون رو برای خدا💓 انجام می دهند ، اما باید تلاش کنند تا آخر این اخلاص را حفظ کنند 🙂.
بعضی ها کارهای خالصانه رو در همان دنیا نابود می کنند ! 🚫
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍂🍃 🍂 #نسل_سوخته #پارت_شانزدهم نامه های بی شاید _با خو
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂
🍂🍃
🍂
#نسل_سوخته
#پارت_هفدهم
چشم ها را باید بس
تاچشمم به آقای غیور افتاد،بی مقدمه گفتم
_آقا اجازه،چرا به ما۲۰دادید؟...ما که گفتیم تقلب کردیم،آقا به خدا حق الناسه...ما غلط کردیم،تو رو خدا درستش کنید...
خنده اش گرفت
_علیک سلام...صبح شنبه شما هم بخیر...
سرم رو انداختم پایین
_ببخشید آقا...سلام...صبح تون بخیر
از جاش بلند شد،رفت سمت کمد دفاتر...
_روز اول گفتم هر کی فعالیت کلاسیش رو کامل انجام بده و مستمرش رو۲۰بشه،۲نمره به نمره اون ثلثش اضافه می کنم...
حس آرامش عمیقی وجودم رو پر کرد،التهاب اون دو روز تموم شده بود...با خوشحالی گفتم
_آقا یعنی،۲۰نمره خودمون بود؟...
دفتر نمرات رو باز کرد داد دستم
_میری سر کلاس،این رو هم با خودت ببر؛توی راه هم می تونی نمره مستمرت رو ببینی...
دلم می خواست ببینمش اما دفتر رو بستم...
_نمره بقیه هم توشه چشممون می افته،ممنون آقا بهمون ۲۰ دادید...
از خوشحالی پله ها رو دو تا یکی،تا کلاس دویدم...پشت در کلاس یهو حواسم جمع شد
_خوب اگه الان من با این برم تو...بچه ها مثل مور و ملخ می ریزن سرش،ببینن توش چیه،اونوقت نمره همدیگه رو هم می بینن...
دفتر رو کردم زیر کاپشنم و همونجا پشت در ایستادم تا معلم مون اومد...
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#ادامه_دارد
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
🍃
🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃