eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
117 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17047916426917 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
✨●•||•●✨ ⏳ شهیدگنجی خطاب‌ بھ شهیدآوینی گفٺ: حاج‌مرتضی..! دیگه‌باب شهادت‌هم بسته شد.. شهیدآوینی در جواب‌گفٺ: نه‌برادر شهادت‌لباس‌تڪ‌سایزی است که‌بایدتن‌آدم بھ اندازه آن‌در آید هروقت‌ بھ سایز‌این‌ لباسِ تڪ‌سایز درآمدی.. پروازمیڪنی..مطمئن باش...✌️🏻 _________✨❤️✨____________ ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
📿🌱❤️ رحمت اللعالمین: همانا بهتریݩ عمل در روز قیامت نزد خداوند،نماز است...
📌 ملاعمر شاهوزهی از سرکردگان ارشد گروه تروریستی ‎جیش العدل و طراح حمله چندین انتحاری به مردم و نیروهای حافظ امنیت کشور به هلاکت رسید. ___________✨✌️✨___________ ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
🖌وصیت‌کنایه‌دار‌شهید محمدابراهیم‌کاظمی🌱
•|🥀|• ناراحتید؟ غمگینید؟ احساس دلتنگے میکنید؟ من فقط به اندازه ی یڪ دعابا شمافاصله دارم،بامن حرف بزنید🌱 -خدا- ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍂🍃 🍂 #نسل_سوخته #پارت_نوزدهم چرا های بی جواب من سعی م
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍂🍃 🍂 تو شاهد باش یه ساعت مونده بود به اذان از جا بلند شدم و رفتم توی آشپرخونه کمک مادرم،حتی چند بار قبل از اینکه مادرم بلند بشه من چای رو دم کرده بودم... پدرم٤روز اول رمضان رو سفر بود،نیم ساعت به اذان با خواب آلودگی تمام از اتاق اومد بیرون تا چشمش بهم افتاد،دوباره اخم هاش رفت توی هم حتی جواب سلامم رو نداد سریع براش چای ریختم،دستم رو آوردم جلو که با همون حالت اخموی همیشگی نگام کرد... _به والدین خود احسان می کنید؟ جا خوردم،دستم بین زمین و آسمون خشک شد با همون لحن تمسخرآمیز ادامه داد _لازم نکرده،من به لطف تو نیازی ندارم،تو به ما شر نرسان خیرت پیشکش... بدجور دلم شکست،دلم می خواسن با همه وجود گریه کنم... _من چه شری به کسی رسونده بودم؟ غیر از این بود که حتی بدی رو با خوبی جواب می دادم؟غی از این بود که... چشم هام پر اشک شده بود... یه نگاه بهم انداخت،نگاهش پر از حس غرور و پیروزی بود _اصلا لازم نکرده روزه بگیری،هنوز ٥ سال دیگه مونده...پاشو برو بخواب _اما... صدام بغض داشت و می لرزید _به تو واجب نشده،من رازی نباشم نمی تونی تو خونه من روزه بگیری... نفسم توی سینه ام حبس شده بود و اون مثل پیروز میدان بهم نگاه می کرد...همون جا خشکم زده بود،مادرم هنوز به سفر نرسیده از جام بلند شدم... _شب تون بخیر... و بدون مکث رفتم توی اتاق،پام به اتاق نرسیده اشکم سرازیر شد،تا همون جا به زحمت نگهش داشته بودم در رو بستم و همون جا پشت در نشستم ،سعید و الهام خواب بودن،جلوی دهنم ر گرفتم تا صدای گریه کرزنم بیدارشون نکنه... _خدایا تو شاهد بودی هر چه در توانم بود انجام دادم...من چه ظلمی در حق پدرم کردم که اینطوری گفت؟ من می خواستم روزه بگیرم اما پدرم نگذاشت...تو شاهد باش،چون حرف تو بود گوش کردم...اما خیلی دلم سوخته خیلی،بی اختیار با خدا حرف می زدم... صدای اذان رادیوی مادرم بلند شد...پدرم اهل نماز نبود گوشم رو تیز کردم ببینم کِی میره توی اتاقش دوباره بخوابه که برم وضو بگیرم...می ترسیدم اگر ببینه دارم نماز می خونم،اجازه اون رو هم ازم صلب کنه،که هنوز بچه ای و ۱٥ سالت نشده... تا صدای در اتاق شون اومد،آروم لای در رو باز کردم و یواشکی توی هال(=پذیرایی) سرک کشیدم،از توی آشپز خونه صدا می اومد...دویدم سمت دستشویی که یهو... اونی که توی آشپزخونه بود،پدرم بود... ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️ 🍃 🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
‌بگوچه‌شدکه‌من‌این‌قدردوستت‌دارم؟ ‌
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍄🌿🌻 📌 #بچه_شیعه_باس ؛ باعث‌دلگرمی‌خانوادش‌باشه👌 ☘•| تاچیزی‌میشه‌باهم‌قهرنکنید،هرسوء تفاهمی،اختلافی،
🍄🌿🌻 📌 ؛ قواعدزندگی‌روازهمون‌اول‌رعایت‌کنه. 🌿•| ازهمون‌اول‌بدون‌رودربایستی‌همه‌ چیز‌بیان‌کنید،همون‌که‌هستیدباشید‌نه‌لاف‌بزنید.مسئله‌یک‌عمرزندگیه. _ادمی‌‌نباشیدکه‌فقط‌حرف‌میزنه،قول‌ میده،اگروعده‌به‌همسرتون‌دادین‌عمل‌کنید 💯مثلاخانم‌به‌آقامیگه‌من‌میخوام‌درسمو‌ ادامه‌بدم،قبول‌میکنن،اما‌بعدش‌زیرحرفشون‌میزن،این‌بی‌اعتماد‌میشه. 💫 🕊 ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️‌
🍁؛🍂؛🌙 بـــہ اعـتمــاد ڪـن، اون هــر چيــزے رو بــہ قــشنــگ تريـــن حـالــتِ مـمکـن بهــت ميــده؛ ولـے در زمــانِ خــودش..!!"🙂"💜" 📿ـــــــــ✨💛✨ــــــــــ📿 🤚 ❤️ ➕ ✔️
بِسمِ ربِ الحسین...🍀
دلم آسمون میخاد🔎📷
دل نور می خواهد، تا روشن شود، تا دل شود و نور را در کجا می توان یافت ؟ جز در پناه شما...🕊 ‌ ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
●•|‌|•● میخواستم بزرگ بشم.درس بخونم مهندس بشم.خاکمو آباد ڪنم.زن بگیرم.مادر و پدرمو ببرم کربلا. دخترمو بزرگ ڪنم و ببرمش پارڪ تو راه مدرسہ با هم حرف بزنیم. خیلے ڪارا دوست داشتم انجام بدم... خب نشد.باید میرفتم از مادرم،پدرم،خاڪم ،ناموسم،دخترم ،دفاع ڪنم.رفتم ڪہ دروغ نباشہ احترام ڪم نشہ. همدیگرو درڪ ڪنیم.ریا از بین بره.دیگہ توهین نباشہ.محتاج ڪسے نباشیم ... - - - - - - - - - - ✨✌️✨- - - - - - - - - - ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
هدایت شده از دلم آسمون میخاد🔎📷
📿🌱❤️ رحمت اللعالمین: همانا بهتریݩ عمل در روز قیامت نزد خداوند،نماز است...
•|💛🍯|• 📜 +امام علے؏ ‹صبورباش؛ چراکه صبر،شیرین فرجام وخجسته انجام است☕️› ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
°•○|📚|○•° : 🔹 من اين را مى‌خواهم عرض كنم كه در منزل خودِ من، همه افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان مى‌برد. خود من هم همين‌طورم. نه اين‌كه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مى‌كنم؛ تا خوابم مى‌آيد، كتاب را مى‌گذارم و مى‌خوابم. همه افراد خانه ما، وقتى مى‌خواهند بخوابند حتماً يك كتاب كنار دستشان است. من فكر مى‌كنم كه همه خانواده‌هاى ايرانى بايد اين‌گونه باشند. توقّع من، اين است. مصاحبھ در ݒاٻان بازدٻد از نماٻشگاھ کتابـ ۱۳۷۴/۰۲/۲۶ … … … … … … … … … … … … … … … ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
•|🐌🐚|• 🍃 ‹شایدخدااون دروبست چون میدونست لیاقتت خیلی بیشتره*.*› ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍂🍃 🍂 #نسل_سوخته #پارت_بیستم تو شاهد باش یه ساعت مونده
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍂🍃 🍂 فقط به خاطر تو اومد بیرون،جدی زل زد توی چشمام _توکه هنوز بیداری هول شدم... _شب بخیر و دویدم توی اتاق…قلبم تند تند میزد _عجب شانسی داری تو،بابا که نماز نمی خونه چرا هنوز بیداره؟ این بار بیشتر صبر کردم…نیم ساعت از اذان گذشته بود که خونه ساکت شد،چراغ آشپزخونه هم خاموش شده بود…رفتم دستشویی و وضو گرفتم جانمازم رو پهن کردم…ایستادم…هنوز دستام رو باا نیاوده بودم،که سکوت و آرامش خونه من رو گرفت…دلم دوباره بدجور شکست،وجودم از التهاب افتاده بود…تازه جای زخم های پدرم رو بهتر حس می کردم… رفتم سجده _خدایا توی این چند ماه،این اولین باره که اینقدر دیر واسه نماز اومدم بغم شکست _من رو می بخشی؟…تازه امروز روزه هم نیستم…روزه گرفتم به خاطر تو بود تما چون خودت گفته بودی،به حرمت حرف خودت حرف پدرم رو گوش کردم،حالا مجلورم تا ۱۵ سالگی صبر کنم از جا بلند شدم…با همون چشم های خیس،دستم رو اوردم بالا…الله اکبر بسم الله الرحمن الرحیم… هدشب قبل از خواب،یه لیوان آب برمی داشتم و یواشکی می بردم توی اتاق…بیدار می شدم و توی اتاق وضو می گرفتم…دور از چشم پدرم،توی تاریکی اتاق…می ترسیدم اگر بفهمه حق نماز خوندن رو هم ازم بگیره… ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️ 🍃 🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃