eitaa logo
◗شـ‌مثڶ‌شهـ﴿ش﴾ـآدٺ◖
261 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
801 ویدیو
88 فایل
‌ ‌• سࢪنوشٺ‌مقلدان‌خمینے‌چیزے‌جز‌شهادٺ‌نیست .🥀. ‌ شرایطموݧ | @sharayetemon ‌ ‌ناشناس | https://harfeto.timefriend.net/16288409374986
مشاهده در ایتا
دانلود
◗شـ‌مثڶ‌شهـ﴿ش﴾ـآدٺ◖
مجنون المهدی«عج»: 💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی_و_سوم(ب) ماشین ارسال شده از آ‍‍‍‍‍‍ژانس
مجنون المهدی«عج»: 💐🍃🌸 🍃💖 🌸 ✍چشمانم را بستم. یک یکِ تصاویر از فیلتر خاطراتم گذشت. بود🔺 شک نداشتم،اما اینجا در چه میکرد؟ وقتی چشمانم را باز کردم دیگر نبود. به دنبالش از پله های آموزشگاه به بیرون دویدم. رفت،‌سوار بر ماشین و به سرعت! نمیدانستم باید چکار کنم،آن هم در کشوری ترسناک و غریب هراسان به داخل آموزشگاه رفتم و بدون صدور اجازه به اتاق مدیر داخل شدم. همان اتاقی که عطر دانیال را میداد. بدون گفتن سلام مقابل میز و مرد جوانی که با چشمانی متعجب پشتش نشسته بود ایستادم - اون آقایی که الان اینجا بود اسمش چیه؟ کجا رفت؟ تمام جملاتم انگلیسی فریاد میشد و میترسیدم که زبانم را نفهمد. مرد به آرامش دعوتم کرد اما کار از این بازیها گذشته بود. دوباره با پرخاشگری،‌سوالم را تکرار کردم. و او عصبی و حق به جانب جبهه گرفت. - دوستم حسام! اینکه کجا رفت هم فکر نکنم به شما ربطی داشته باشه😡 خواستم شماره یا آدرسی از او به من بدهد که بی فایده بود و به هیچ عنوان قبول نکرد. گفتم - با دوستت تماس بگیر و بگو تا بیاد اینجا تماس گرفت،چندین بار اما در دسترس نبود. نمیدانستم باید به کدام بیابان سربگذارم؟ شماره ی تماسم را روی میزش گذاشتم و با کله شقی خواهش کردم تا آن را به دوستش بدهد. بدون آنکه یادم بیاید برای چه به آن آموزشگاه رفته بودم به خانه برگشتم. دوباره همان درد لعنتی به سراغ معده ام آمد،با تهوعی به مراتب سنگینتر!
◗شـ‌مثڶ‌شهـ﴿ش﴾ـآدٺ◖
مجنون المهدی«عج»: 💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_سی_و_چهارم ✍چشمانم را بستم. یک یکِ تصاویر ا
مجنون المهدی«عج»: باز هم صدای مسلمانان روی جاده ی خاکی‌‌ افکارم قدم میزد و سوهانی میشد بر روحِ ترک خورده ام. جلوی چشمان نگران پروین به اتاقم پناه بردم. مغزم فریاد میزد که خودش بود.خود خودش اما چرا اینجا؟ چرا زندگیم را به بازی گرفت؟ تمام شب،رختخواب عرصه ای شد برای درد تهوع. پیچیدن به خود،جنگیدنِ افکار و باز صدای اذان بلند شد. برای بستن و پنجره به رویِ‌ الله اکبر مسلمانان از جایم برخواستم. چشمانم سیاهی رفت،پاهایم سست شد و برخورد با زمین تنها منبع حسیم را پتک باران کرد. صدای زمین خوردن آنقدر بلند بود که پروین نماز صبح خوان را به اتاقم بکشاند. چیزی نمیدیدم اما ی زهرایش را میشنیدم. تکانم داد،صدایم زد،توانی برای چرخاندن زبان نبود. گوشی به دست،پتویی بر تن یخ زده ام کشید. صدایش نگران بود و لرزان... - ‌الو سلام آقا حسام تو رو خدا پاشید بیاید اینجا سارا خانوم نقش زمین شده! حسام‌؟ در مورد کدام حسام حرف میزد؟حسامی که من امروز دیدمش؟ تهوع به وجودم هجوم آورد و من بالا آوردم تمام نداشته های معده ام را. پیرزن با صدایی که سعی در کنترلش داشت فریاد زد - آقا حسام تو رو خدا بدو بیا مادر،این دختر اصلا حالش خوب نیست داره خون بالا میاره! من نمیدونم چه خاکی بر سرم بریزم خون؟کاش تمام زندگیم را بالا می آوردم ⏪ ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ امام صادق عليه السلام : براى شيطان، مرگ هيچ مؤمنى خوشايندتر از مرگ يك فقيه نيست. (ما مِن أحَدٍ يَموتُ مِن المؤمنينَ أحَبَّ إلى إبليسَ مِن مَوتِ فَقيهٍ) 📚[الكافي : ج۱،ص۳۸ سید علی «مجموعه فرهنگی سنگر» رحلت این عالم وارسته، انقلابی، با‌بصیرت و خار چشم لیبرال‌ها و متحجرین را تسلیت عرض می‌نماید. =========================
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤📎|•• خون مالک به زمین ریخت، خبر سنگین است بعد مالک، به تن حوصله، سر، سنگین است💔 @shahadat_kh313
•خاورمیانه را به تقلید از چشمان شرقی تو ساخته اند؛ زیبا پر التهاب اندوهگین خسته... یک سال بعد از حاج ؛ غمی نیست که بر ما هجوم نیاورده باشد... @shahadat_kh313
ماجرای اثرگذاری شهید سلیمانی بر روی پوتین و اردوغان 🔹شیرازی، نماینده سابق ولی فقیه در سپاه قدس: در عراق و لبنان و سوریه همه گروه‎ها حرف حاج قاسم را گوش می‎کردند. جوری بود که حرف حاج قاسم روی رئیس جمهور روسیه هم اثرگذار بود، اگر مشکلی در ترکیه هم پیش می‎آمد حاج قاسم حرفش روی اردوغان هم اثرگذار بود. 🔹روزی در جایی بودیم یکی از آقایان آمد گفت در جلسه‌ای بودم که یک نفر از اعضای آن جلسه به رهبر انقلاب اهانت کرد، حاج قاسم پرسید تو چه کار کردی گفت هیچ کاری نکردم؛ حاج قاسم گفت اشتباه کردی اگر من بودم لیوان را از روی میز برمی‌داشتم و پرت می‎کردم به صورتش. 🔹حاج قاسم مکرر به افغانستان می‌رفت یک بار خلبان اشتباه کرد و در فرودگاه طالبان نشست، حاج قاسم به خلبان تذکر کرد اشتباه نشستی از روی همان باند بلند شدند حاج قاسم خم به ابرو نیاورد. @shahadat_kh313
⭕️وقتی رسیدم دستشویی، دیدم آفتابه‌ها خالی‌ هستن. باید تا هور می‌رفتم. زورم اومد. یه بسیجی اون اطراف بود. گفتم "دستت درد نکنه. این آفتابه رو آب می‌کنی؟" رفت و اومد. آبش کثیف بود. گفتم "برادر جان! اگه از صد متر بالاتر آب می‌کردی، تمیزتر بود!" دوباره آفتابه رو برداشت و رفت. بعدها شناختمش. زین‌الدین بود؛ فرمانده لشکر!!! @shahadat_kh313
💢درفتنه ۸۸ شب و روز در صحنه حضور داشت تا خود را سپر ولایت کند دوبار در درگیری ها توسط آشوبگران مجروح شد، موتورش راآتش زدند ولی هربار مصمم تر حضور داشت. 🌷شهید مدافع حرم علی آقا عبداللهی 🥀 مدافع حرم جاویدالاثر حاج علی_آقاعبداللهی 🕊 @shahadat_kh313
‌ وَ قَسم به سَردارانٍ خط مُقدمِ یَافارِسَ‌الْحِجازِ؛ که کُوفه نمی‌شود اینجا... ما آمده‌ایم! تا آماده شویم، برای نبردی جهانی و نهایی... رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَآءِ و‌َ عَجّل فی فَرَجنا ... @shahadat_kh313