eitaa logo
شاهدان
206 دنبال‌کننده
725 عکس
686 ویدیو
73 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا نوشته های بهزاد باقری ارتباط با خادم کانال @Vzc_89f
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی کتاب ۲۱۹۶ نویسنده: بهزاد باقری با صدای: مرتضی رضایی قسمت: هفتاد و دو ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
بی شرفی بعضی ها و مقایسه کفتاری همچون نتانیاهو با دکتر جلیلی! ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی کتاب ۲۱۹۶ نویسنده: بهزاد باقری با صدای: مرتضی رضایی قسمت: هفتاد و سه ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
بسم الله الرحمن الرحیم ﺍﺯ ﻫﺮ کسی، بهﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﺍﺯ ﻋﻘﺮﺏ ﺗﻮﻗﻊ ﻣﺎﭺ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ باش "ﺍﻻﻍ" ﮐﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘﮏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍست، "ﺳﮓ" ﻫﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ، ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻣﯽ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ، "ﮔﺮﺑﻪ" ﻫﻢ ﺗﮑﻠﯿﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ ..... ﺣﺎﻻ تو هیﺑﯿﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﭻ ﺑﮑﻦ ﺗﻮﯼ ﮐﻮﺯﻩ ﻋﺴﻞ، بگذارﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﯿﺐ ، ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ گفت ، ﺗﻮﻗﻌﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻢ ﮐﻨﯽ، ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،ﺭﺍﺣﺘﺘﺮ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ ....... من زندگی خودم را می کنم و برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم،چاقم ،لاغرم ، قد بلندم ، کوتاه قدم ، سفیدم ، سبزه ام ،همه به خودم مربوط است ، مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن ....... روزنامه ی روز شنبه ، زباله ی روز یکشنبه است زندگے کن به شیوه خودت با قوانین خودت با باورها و ایمان قلبی خودت ....... مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند، برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی ، هر جور که باشی حرفی برای گفتن دارند،شادباش و از زندگی لذت ببر، چه انتظاری از مردم داری ........ ارسالی از تهران سرور عزیزم جناب حاج احمد بخشی ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی کتاب ۲۱۹۶ نویسنده: بهزاد باقری با صدای: مرتضی رضایی قسمت پایانی بازخوانی کتاب بیست و یک نود وشش🙏🌹 ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
شاهدان
بازخوانی کتاب ۲۱۹۶ نویسنده: بهزاد باقری با صدای: مرتضی رضایی قسمت پایانی بازخوانی کتاب بیست و یک
تقدیمی کتاب. خوشترآن باشد که وصف دلبران گفته آید در کلام دیگران دستم که به قلم رفت تمام حواسم را منهای خیالاتم کرده بودم تا بتوانم خصوصیات بارز را به تصویر بکشم شاید رفتار و کردارش ملکه ذهنها شود ونیز دیگران به ابعاد شخصیتی او پی ببرند و بیشتر از همه قلبم برای نوه های او که نامشان و است می تپید این دودُرانه فراوانی شان از صورت و سیرت وکلام و راه رفتنشان به محمد می ماند، من تمام توانم را ضرب و تقسیم کردم به جمعی رسیدم که خوبان محمد را نمی شود نشانه گرفت و همه از هم اولا ترند ، نیاوش و راستین هم در دل من آشیانه ای برای خودشان ساخته اند هم اینکه تمام اعضای خانواده محمد مهر وافر به آنان دارند . پس عزمم جزم این شد تا نا نوشتهای را بر دیده نهاده و تقدیم دل دریای شان کنم تا دراین دنیای وانفسا چراغ هدایت روح و روانشان گردد ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷راکد نمان! ✍اگر در اين دنيا راكد بمانى و كارى نكنى در واقع خودت را بد مصرف كرده‌اى ! 📄 برشی از کتاب 👇🏻 📚 وارثان عاشورا   ▪️ ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
(( )) می گفت نمی دانم این همه نیرو را از کجا گرفته بود ؟؟!! زمانی که استخوانهای جواد را از میان پارچه سفید بیرون می آورد و بوسه بارانش می کرد؟؟!! گفتم :منظورت کیه ؟؟!! گفت را می گویم . همانی که تمام وجودش را برای ما چند برادر به یغما سپرده بود تا نبودن را احساس نکنیم و حافظ زمین باشیم . تازه داشت صدای افتادن دو ریالی ام را می شنیدم . میگفت : چندین سال بد جوری مادرم را گول می زدم!!! هر سال که روزش را جار می زدند خودم را به منزل می رساندم وهدیه های که گرفته بودم به او می دادم . یکی به اسم جواد . یکی به اسم محمد . و یکی هم به اسم علی . آخری را هم می گفتم خودم گرفتم . این داستان تا پایان جنگ ادامه داشت . غافل از اینکه جواد چند سال پیش مفقود شده بود وعلی هم از جراحت و در گوشه ی بیمارستان رنج می برد و محمد در حال شناسایی دشمن بود واز این روز و هدیه ها خبر نداشتند. او هر سال به اسم برادرانم از دست من هدیه می گرفت!! البته مادرم با هوش تر از این بود که نداند اطرافش چه می گذرد هر بارهدیه ها را که می گرفت می بوسید وکناری می گذاشت . می گفت: راه رفتنش به پاهایم قوت می داد . حرف زدنش زبان را باز می کرد. امروز که برای دیدنش می روم نه پای دارد که توان بگیرم نه زبانی که کلمه ای جاری کنم !!! باز به دیدنش رفتم باز چهار هدیه گرفتم بجای برادرانی که در عرش برین بودند و مادر از داغ آنها به این روز افتاده بود . می گفت :لبخند مادر دنیای برایم ارزش داشت . حتی اگر سالی یک بارباشد. ✍بهزاد باقری ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
گفت: چند سال از عمرت را برای بِدهِ بِس صرف کردی ؟؟!! گفتم : این کلمه را از کجا پیدا کردی ؟ گفت: آن زمانی که در یکی از بانکها مشغول به کار بودم ، بدهکار و بستانکار را بده بس می گفتند. بعضی از کارمندان هم بالای کاغذ های حسابداری زمان بستن حساب همین را می نوشتند. گفتم: خوب حالا چه ربطی دارد که من چقدر از عمرم را در بده بس صرف کرده باشم . گفت: این روزها بیشتر آنانی که تازه به نوایی رسیده اند از این ترفند استفاده می کنند !! گفتم : چرا ترفند مگر اصطلاح حسابداری نبود؟ گفت: بود، ولی تازگی ها ازاصطلاح بالاتر رفته ،ترفند شده ، تبادل شده ،برای کسانی که تازه نانشان روغنی شده و نایشان نوایی گرفته ! تعجب از بنا گوشم بیرون زده بود. گفتم: مگر می شود یک اصطلاح حسابداری این همه آداب و اصول داشته باشد . گفت: دارد تو ازاو بی خبری . گفتم: تو که استاد همه اساتید هستی مرا خبردار کن . گفت: زیاد سرت را درد نمی آورم، همین را باید بگویم برای هر کاری باید بده بس کنی یا اینکه عُرضه آن را داشته باشی . اگر نداشته باشی بارت بار نمی شود . اموراتت نمی گذرد . باید برای دیگران کاری انجام داده باشی تا اموراتت بگذرد اصلا طوری شده عجیب و غریب ، خدا نکند مشکلی برایت پیش آید . صمیمی ترین رفیقت اگر بخواهد مشکل گشایی کند نیم نگاهی به بِده بِس دارد. تمام اوراق چندین ساله رفاقت را تا می زند ببیند کاری برایش انجام شده تا بتواند کاری انجام دهد. تازه متوجه شدم چه می خواهد بگوید .. گفتم: این امر تازه ای نیست برادر!! مگر نشنیده ای جواب سلام .. علیکه . گفت: بله شنیده ام ولی مگر این آقایان حقوق نمی گیرند تا امورات مردم را رتق و فتق کنند؟ گفتم: درست است ، گفت پس این بِده بِس را کجای دلم بگذارم . گفتم: زیاد سخت نگیر این هم شیرینی کارشان است . نباید خرده گرفت ، مگر نشنیده ای .. یارب مباد که گدا معتبر شود . اگر معتبر شود زخدا بی خبر شود . آهی کشید و رفت .... ✍بهزاد باقری ↙️ https://eitaa.com/shahedan403
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅پیرمرد عارف شهر بابل مازندران می‌گفت: هر کس این دو دقیقه زمان رو گذاشت و کارش حل نشد، به من لعنت کنه. من نود سالمه، آخر عمرمه، الکی لعنت برا خودم نمی‌خرم ↙️ https://eitaa.com/shahedan403