eitaa logo
هر روز با شهدا
64.9هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
22 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعد از شھادت علی خوابش‌رو دیدم بهم گفت: « اگہ مےدونستم این دنیا به خاطر صلوات این‌ همہ ثواب‌ و‌ پاداش میدن، حالا حالاها آرزوۍ شھادت نمےکردم! میموندم توۍ دنیا و صلواټ می فرستادم.. » شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
فصل چهارم : تولد یک پروانه قسمت دوم تازه‌عروسی شهرستانی دیوار به دیوار خانه ما زندگی می‌کرد؛ از من
فصل چهارم : تولد یک پروانه قسمت سوم فقر و نداری دست از سر ما برنمی‌داشت. آبروداری می‌کردم و چیزی به کسی نمی‌گفتم. خیلی اوقات برای مریم غذا درست می‌کردم و به خانه برمی‌گشتم و با امیر نان خالی می‌خوردیم. رجب شکمش سیر بود و شامش را در هتل می‌خورد. اگر خرجی می‌داد، یک ظرف خامه می‌خریدم و همراه امیر دلی از عزا درمی‌آوردیم. حساب جیبش را داشت. یکی دو بار مجبور شدم از شلوارش پول بردارم و برای خانه خرید کنم. وقتی فهمید، دعوایی راه انداخت که از کرده‌ام پشیمان شدم. بعد از ساخت خانه بدتر هم شد. بابت پول مصالح و مزد کارگرها آن‌قدر بدهی بالا آورده بودیم که هرچه درمی‌آورد، یکجا می‌داد دست طلبکار و چیزی برای خرجی خانه باقی نمی‌ماند. مادرم با دست پر به دیدنم می‌آمد؛ اما یک شیشه روغن، مقداری برنج و گوشت کفاف چند روز بیشتر را نمی‌داد و سریع تمام می‌شد. با همه‌ی این مشکلات، بی‌بی خانم برادر ناتنی رجب را خانه‌ی ما گذاشت تا در تهران مشغول به کار شود. کم گرفتاری داشتم، حالا باید به فکر ناهار و شام وجیه‌الله هم می‌بودم! رجب دلِ خوشی از ناپدری و برادرانش نداشت، از همه‌ی آن‌ها بدش می‌آمد؛ ولی به‌خاطر مادرش حرفی نزد و قبول کرد. روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 🌷@shahedan_aref
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 🕊🌹 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥«السلام علیک یا خاصة اولیاء اللَّه» 🔸شهید حاج قاسم سلیمانی: امام جبهه را به سمت خدا به سمت اسلام نشانه داد و حرکت داد. همه‌ی مقصد ما مکتب ماست. این را بارها امام برای جمع بیان می‌کردند. تکلیف ما را سیدالشهدا(علیه السلام) مشخص کرده است. 🌷@shahedan_aref
🌷 گفت: آقای امینی جایگاه من توی سپاه چیه؟ سئوال عجیب و غریبی بود! ولی میدانستم بدون حکمت نیست. گفتم: شما فرمانده‌ نیروی هوایی سپاه هستین سردار. به صندلی‌ اش اشاره کرد. گفت: آقای امینی، شما ممکنه هیچ وقت به این موقعیتی که من الان دارم، نرسی؛ ولی من که رسیدم، به شما میگم که این جا خبری نیست! آن وقت‌ ها محل خدمت من، لشکر هشت نجف اشرف بود. با نیروهای سرباز زیاد سر و کار داشتم. سردار گفت: اگر توی پادگانت، دو تا سرباز رو نمازخون و قرآن خون کردی، این برات میمونه؛ از این پست‌ ها و درجه‌ ها چیزی در نمی‌آد ...! 📚 شهید 🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷@shahedan_aref
تا توی جمع جبهه چندتا مجرد میدید میگفت: « بروید ازدواج کنید،زندگی فقط جنگ نیست.باید یاد بگیرید برای جنگ های بعدی سرباز تربیت کنید. » شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
☘ سلام بر ابراهيم ۱☘ 💥قسمت نود و سوم : سلام بر ابراهيم( بخش دوم ) شب بود كه به اين موضوعات فكر م
☘ سلام بر ابراهيم ۱☘ 💥 قسمت نود و چهارم: شهیدان زنده‌اند( بخش اول ) 👤 راوی : مصطفی صفار هرندی .... حرف ما نيست. قرآن ميگويد شهدا زنده اند. شهدا شاهدان اين عالمند و بهتر از زمان حيات ظاهري خود، از پس پرده خبر دارند! در دوران جمــع آوري خاطرات براي اين کتاب، بارها دســت عنايت خدا و حمايتهاي آقا ابراهيم را مشاهده کرديم! بارها خودش آمد و گفت براي مصاحبه به سراغ چه کسي برويد!! اما بيشــترين حضور آقا ابراهيم و ديگر شهدا را در حوادث سخت روزگار شاهد بوديم. اين حضور، در حوادث و فتنه هائي که در سالهاي پس از جنگ پيش آمد به خوبي حس ميشد. در تيرماه سال 1378 فتنه اي رخ داد که دشمنان نظام بسيار به آن دل خوش کردند! اما خدا خواست که سرانجامي شوم، نصيب فتنه گران شود. در شــب اولي کــه اين فتنه به راه افتاد و زماني که هنوز کســي از شــروع درگيريها خبر نداشت، در عالم رويا سردار شهيد محمد بروجردي را ديدم! ايشــان همــه بچه هاي مســجد را جمع کرده بــود و آنها را ســر يکي از چهارراه هاي تهران برد! درســت مثل زماني که حضرت امام وارد ايران شــد. در روز 12 بهمن هم مسئوليت انتظامات با ايشان بود. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهيم ۱👉🏻 شهید 🌹🕊 🌷@shahedan_aref
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کشف پیکر مطهر ۵ شهید در مناطق فکه، شرق دجله و سردشت کردستان 🌷@shahedan_aref
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥داستان جالب معجزه شهید رستگار برای مادرشان کلیپ زیبای «داستان معجزه شهدا» با سخنرانی استاد رائفی پور تقدیم نگاهتان 🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
فصل چهارم : تولد یک پروانه قسمت سوم فقر و نداری دست از سر ما برنمی‌داشت. آبروداری می‌کردم و چیزی به
فصل چهارم : تولد یک پروانه قسمت چهارم آمدن رجب به خانه هم‌زمان بود با رفتن وجیه‌الله به سر کار. اگر غذایی از شب باقی می‌ماند، داخل بغچه می‌گذاشتم، پشتم مخفی می‌کردم، یواشکی از جلوی رجب رد می‌شدم و جلوی در تحویل برادرشوهرم می‌دادم. وجیه‌الله با شرمندگی می‌گفت: «زن داداش! خودت رو به زحمت ننداز. داداش راضی نیست یه موقع حرفی بهت میزنه من ناراحت میشم.» در جوابش می‌گفتم: «شما کاری نداشته باش آقا وجیه‌الله! اگه چیزی بگه، به من گفته. برو به‌سلامت.» رجب اگر می‌دید غذا برای وجیه‌الله آماده می‌کنم، با من یکی‌به‌دو می‌کرد و می‌گفت: «به تو چه که پسر ننه‌ی من غذا داره یا نه! بذار هر غلطی دلش می‌خواد بکنه. همین که از این خونه بیرونش نمی‌کنم خدا رو شکر کنه! اصلا بره از بیرون غذا بخره.» پیش خودم می‌گفتم: «طفلک تو این شهر غریب هست و سایه مادر بالای سرش نیست. خدا رو خوش نمیاد بی‌کسی بکشه! مگه چقدر دستمزد می‌گیره که پول غذا هم بده؟!» روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا