eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
314 دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
29 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 روایت محمد هادی از شلحه قسمت 8⃣1⃣ توي راه بهش گفتم: «حاجی، خدا تو رو رسوند. کادر گردان المهدي توي مرحله ي اول ناقص شده. الان شما اگه موافق باشی، مسئول گروهان سوم ما بشی که گروهان شهادته و گروهان اصلی ماست. می خوام یک دسته ي ویژه هم توي گروهان شهادت درست کنیم. یه نیروي خوب هم براي فرماندهیش داریم.» حاج قربان فقط گفت: «هر جور صلاح می دانید، ما در خدمتیم.»  رسیدیم گردان. با حاج قربان رفتیم طرف بچه هاي گروهان شهادت. افشین جمع شان کرده بود یک گوشه ي میدان صبحگاه و داشت آمارشان را ثبت می کرد. حاج قربان را بهشان معرفی کردم و گفتم که ایشان فرمانده گروهان است. افشین را هم کشیدم کنار و بهش گفتم: «از بین همه ي گردان، اندازه ي یک دسته بچه هاي زبده را جمع کن که دسته ي ویژه تشکیل بِدي، جمعیِ همین گروهان شهادت، کمک حاج قربان هم باش.» گروهان حاج قربان شد به اضافه، یعنی یک گروهان و یک دسته.  کادر گردان سر و سامان گرفته بود. حالا باید نیروها را تجهیز می کردیم. باید لباس هاشان را مرتب می کردیم، به همه شان بند حمایل و کوله و جیب خشاب و کلاه آهنی و اسلحه و مهمات و جیره ي جنگی و بادگیر و کیسه ي ماسک دادیم. باید حتماً روش استفاده از ماسک و بقیه ي وسایل ضدشیمیایی را برایشان می گفتیم. باید اسم هاشان را می نوشتیم و شماره ي تعاون و پلاك بهشان می دادیم. براي همه ي این کارها هم فقط نصف روز مهلت داشتیم، کارِ یک هفته ي تمام، توي یک نصفه روز. مسعود امامی مسئول تسلیحات گردان بود. همان ظهر که نیروها رسیده بودند، آمد پیشم که: «برادر هادي، چه کنم؟» یک نامه نوشتم به تسلیحات لشکر و دادم دستش. گفتم: «برو براي سیصد نفر اسلحه و مهمات تحویل بگیر و بیار.» مسعود امامی بچه ي خیلی دست و پاداري بود؛ زرنگ و دقیق. با نامه رفت ستاد و یک ساعت بعد با یک کامیون پر از مهمات و اسلحه هاي نو برگشت. اسلحه ها هنوز از جعبه و پلاستیک در نیامده بودند . ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 روایت محمد هادی از شلحه قسمت 9⃣1⃣ دوباره جودکی آمد؛ پیک ستاد لشکر. باز خیلی جدي تأکید کرد که: «هادي، فردا صبح باید بري ها.» تا گفتم: «بابا، آخه ...» حرفم را برید و گفت: «آخه نداره.» گفتم: «میدون تیر نرفته که نمی شه. آخه خدا خیرت بده یه عده ي این ها هنوز یه دونه تیر هم نینداخته اند.» گفت: «من نمی دونم. خودت یه کاریش بکن، ولی هر جوریه فردا بیاد برید جلو.» جودکی که رفت، نیروهاي آزاد گردان را جمع کردم. هر فرمانده گردانی همیشه هفت هشت نفر نیروي آزاد دور و برش داشت که رده و مسئولیت مشخصی نداشتند و هر جا که کاري زمین می ماند، این ها مثل آچار فرانسه به دردش می خوردند. جمعشان کردم جلوي چادر تسلیحات. بهشان گفتم: «شما تمام همو غمتون این باشه که تا شب اسلحه ي نیرو رو تحویل بدید.» یک خطّ کاري درست کردند. اسلحه را مسعود امامی از جعبه در می آورد، شماره اش را می خواند، حسین توي لیست می نوشت جلوي اسم بچه ها، سریع می دادند دستشان و امضا می گرفتند. فشنگ را هم پشت چادر، تحویلشان می دادند و تا این ها داشتند خشاب هایشان را پر می کردند، نوبت نفرهاي بعدي رسیده بود. دو ساعت بیشتر طول نکشید که اسلحه هاي همه ي گردان را تحویل دادیم، اما کار، این قدر هم ساده تمام نمی شد. «آقا، اسلحه ي من گیر داره، اسلحه ي من بند نداره. خشاب من رو عوض کنید. پوتین من تنگه. لباس من گشاده. کوله پشتی من بندش پاره س. آر پی جی من فلانه و از این حرف ها.» تجهیز تا یک و نیم نصف شب طول کشید. مسئول گروهان ها که آمدند توي چادر، بهشان گفتم صبح زود بعد از اذان و نماز هر جوري هست باید ببریمشان میدان تیر. صبح بچه ها داشتند توي میدان صبحگاه به خط می شدند که مسئول تعاون گردان آمد و گفت: «حاجی، پلاك بچه ها و کار تعاونشون هنوز مونده. شما اجازه بده این کار انجام بشه چون که این از همه ي کارها واجب تره. هر کدوم این بچه ها که یه طوریشون بشه، بی پلاك ممکنه شناسایی نشه.» ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 روایت محمد هادی از شلحه قسمت 0⃣2⃣ دیدم حرفش منطقی است. گفتم: «باشه، تو کارِت رو انجام بده.» کارشان را شروع کردند. چند تا نیروي آزاد هم فرستادم کمکشان. جلوي چادر تعاون گردان سه تا صف درست کرده بودند، یکی یکی اسم و مشخصات بچه ها را می نوشتند توي دفترهاي تعاون، جلوي یک شماره، بعد یک کارت شناسایی بهشان می دادند که بهش می گفتند کارت تعاون و یک پلاك شناسایی فلزي که همان شماره رویش حک شده بود با یک زنجیر فلزي که پلاك را بیندازند گردنشان. هرکس کارت و پلاکش را می گرفت، می رفت صبحانه بخورد. تازه آفتاب زده بود که دیدم اتوبوس ها دارند می آیند. ستاد لشکر خودش هماهنگ کرده بود که بیایند مقر المهدي. دنبال اتوبوس ها پیک ستاد هم رسید. حسابی شلوغش می کرد. پشت سر هم می گفت: «آقا سوار شید. آقا زود باشید. فلان ساعت باید فلان جا باشید.» از این جور کارها تعجب می کردم. کمی هم عصبی شده بودم. با این عجله که نمی شد. نیرو هنوز کار داشت تا آماده ي خط رفتن بشود، آن هم براي حمله و عملیات. حالا اگر پدافند بود، باز یک چیزي. توي این فکرها بودم که یک بسیجی شانزده هفده ساله از جلویم رد شد. بند پوتین هاش شل بود و موقع راه رفتن پاشنه اش را می کشید روي زمین. بند حمایل هایش هم یکیش از یکی دیگر بلندتر بود. دیدم این طور نمی شود. دو تا آدم این جوري توي یک ستون نظم همه ي گردان را به هم می ریزند. فرماندهان گروهان ها و دسته ها توي این شلوغی و زیادي کارها نرسیده بودند لباس و تجهیزات نیروهایشان را چک کنند. تصمیم گرفتم تک تک بچه ها را آخرین بار موقع سوار شدن به اتوبوس ها چک کنیم. گفتم مسئول دسته ها بایستند دم درِ اتوبوس ها و از هرکسی که می خواهد سوار شود، صد در صد مطمئن شوند همه چیزش کامل و سالم و منظم باشد. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب 💫💫💫💫💫 دعای غریق👌👌 به زودی شبهه ای به شما روی خواهد آورد و شما نه پرچمی خواهید داشت که دیده شود و نه امامی که هدایت کند. تنها کسانی از این شبهه نجات خواهند یافت که دعای غریق را بخوانند. دوران غریبی است دوران غیبت. امواج شبهه و فتنه از هرسو رو می کند و تا به خود بیایی چون کشتی شکسته ها در دل دریای بیکران، حیران و سرگردان دست و پا می زنی که آیا دستگیری هست؟ آیا فریادرسی هست؟ آیا کسی برای نجات این غریق بی پناه می آید؟ امّا همیشه روزنة امیدی هست. از میان تاریکی ها، نوری می درخشد و تو را به خود می خواند که ای غریق دریای فتنه ها و ای سرگردان در میان شبهه ها، نجاتت را تنها از من بخواه! آنچه گفته شد مقدّمه ای بود برای حدیثی از امام_صادق💚 عبدالله بن سنان، یکی از یاران امام صادق💚 علیه السلام نقل می کند که روزی آن حضرت خطاب به ما فرمودند به زودی شبهه ای به شما روی خواهد آورد و شما نه پرچمی خواهید داشت که دیده شود و نه امامی که هدایت کند. تنها کسانی از این شبهه نجات خواهند یافت که دعای غریق را بخوانند. گفتم دعای غریق چگونه است؟ فرمود می گویی یا الله یا رَحمنُ یا رحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثبِّت قَلبِی عَلی دِینکَ. ای خدا، ای بخشنده، ای بخشایشگر، ای کسی که قلب ها را دگرگون می سازی! قلب مرا بر دینت پایدار فرما. بیایید دست هایمان را بلند کنیم و از خدا بخواهیم که تا ظهور حجتش قلب های ما را بر صراط مستقیم پایدار بدارد و از در افتادن در امواج فتنه ها و شبهه های آخرالزّمان نگه دارد. 1.صدوق، محمّد بن علی بن حسین، کمال الدّین و تمام النعمة، ج 2، ص 512.
🔺چهار) عدالت و مبارزه با فساد (4) 🔹همه باید از شیطانِ حرص برحذر باشند و از لقمه‌ی حرام بگریزند و از خداوند دراین‌باره کمک بخواهند و دستگاه‌های نظارتی و دولتی باید با قاطعیّت و حسّاسیّت، از تشکیل نطفه‌ی فساد پیشگیری و با رشد آن مبارزه کنند. این مبارزه نیازمند انسانهایی باایمان و جهادگر، و منیع‌الطّبع با دستانی پاک و دلهایی نورانی است. این مبارزه بخش اثرگذاری است از تلاش همه‌جانبه‌ای که نظام جمهوری اسلامی باید در راه استقرار عدالت به کار برد. «بيانيه گام دوم»
🔰امام حسین (ع): ✍کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد: 🔸دیر تر به آرزویش میرسد، 🔹و زودتر به آنچه میترسد گرفتار میشود! 📙تحف العقول ص۲۴۸
نیل اگر هست عصا در کف موسی هم هست مژده‌ی «إِنَّ مَعِیَ رَبِّی» آقا هم هست... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
این قصه ی درد است پس آخر ندارد این شعله سوزان است خاکستر ندارد از کربلا تا عرش تنها یک قدم بود غیر از حسین (ع) این یک قدم را بر ندارد وقتی که آمد کربلا اصحاب بودند وقتی به میدان می رود یاور ندارد وقتی عمود خمیه را انداخت یعنی روزی برادر داشت و دیگر ندارد شش ماه کافی بود تا عالم بفهمند اصغر تفاوت با علی اکبر ندارد با اربن اربا تازه فهمیدند مردم اکبر تفاوت با علی اصغر ندارد ما از شنیدن بیخودیم از خویش ، ای وای زینب که میبیند ولی باور ندارد زینب که میبیند تن بی پیرهن را زینب که میبیند که انگشتر ندارد از من چه میخواهی عزیزم پای این شعر "روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد" روضه نمیخواهد تنی که چاک چاک است جز زخم روی زخم بر پیکر ندارد سر را جدا کردند اما نکته این است خنجر در اینجا کار با حنجر ندارد این کشته ی افتاده بر طف زاده ی کیست؟ این تشنه ی بی کس مگر مادر ندارد؟ بر نیزه خورشید است حق دارد رقیه یک لحظه چشم از روی ماهش بر ندارد این قصه از سر قصه ی سر بود یعنی تا روز آخر غصه ام آخر ندارد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔴با هم همکاری کنید 📍يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (سوره مائده آیه ۲) 📍ﺍی ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ!ﺷﻌﺎﻳﺮﺧﺪﺍ ﻭ ﻣﺎﻩ ﻫﺎی ﺣﺮﺍمﻭ ﻗﺮﺑﺎنی بی ﻧﺸﺎﻥﻭ ﻗﺮﺑﺎنی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻗﺎﺻﺪﺍﻥ ﺑﻴﺖ ﺍﻟﺤﺮﺍم ﺭﺍ ﻛﻪ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩی ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﻃﻠﺒﻨﺪ ﺣﻠﺎﻝ ﻣﺸﻤﺎﺭﻳﺪ وﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﺣﺮﺍم ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻳﺪ ﺷﻜﺎﺭ ﻛﻨﻴﺪو ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮﺯی ﻭ دشمنی ﮔﺮﻭهی ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﺤﺮﺍم ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭﺍﺩﺍﺭﺗﺎﻥ ﻧﻜﻨﺪ ﻛﻪﺗﻌﺪّی ﻭ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻛﻨﻴﺪﻭ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻧﺠﺎم ﻛﺎﺭﻫﺎی ﺧﻴﺮ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭی ﻳﺎﺭی ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ ﻭ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻳﺎﺭی ﻧﺪﻫﻴﺪ وﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﺨﺖ ﻛﻴﻔﺮ ﺍﺳﺖ .✳✳✳ 📍ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﻓﻮﻕ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺗﻌﺎﻭﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﻳﻚ ﺍﺻﻞ ﻛﻠﻰ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻭ ﺣﻘﻮﻗﻰ ﻭ ﺍﺧﻠﺎﻗﻰ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﻰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ، ﻃﺒﻖ ﺍﻳﻦ ﺍﺻﻞ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﻮﻇﻔﻨﺪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻯ ﻧﻴﻚ ﺗﻌﺎﻭﻥ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﻯ ﻛﻨﻨﺪ ﻭﻟﻰ ﻫﻤﻜﺎﺭﻯ ﺩﺭ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﺎﻃﻞ ﻭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺳﺘﻢ، ﻣﻄﻠﻘﺎ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺁﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻳﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ.ﺟﺎﻟﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ" ﺑﺮ" ﻭ" ﺗﻘﻮﺍ" ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﻓﻮﻕ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﻛﻪ ﻳﻜﻰ ﺟﻨﺒﻪ ﺍﺛﺒﺎﺗﻰ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﻔﻴﺪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺟﻨﺒﻪ ﻧﻔﻰ ﺩﺍﺭﺩ.✴✴✴
📌 شباهت دارد، اما نباید تکرار شود. ▪️مردمی که سالها طعمِ تلخِ تبعیض و ستم را چشیده‌اند، همواره منتظرِ آمدنِ یک منجی (امام)، برای از بین بردنِ ظلم هستند. همانند مردمِ کوفه که از ظلمِ معاویه به تنگ آمدند و سِیلی از نامه به سوی مکه روانه کردند و از امام زمانشان خواستند تا بیاید و اوضاعِ پریشانِ آنها را سامان دهد. اما دل‌بستگی به دنیا و ترس، مانعِ آنها در یاریِ امام زمانشان شد. دلهایشان مایل به امام بود، اما شمشیرهایشان مقابل او! دعوت کردند اما... ▫️درست است که اکنون هم ظلم و ستم و فساد همه را به سوی انتظار امام زمان، منجی عالم سوق می‌دهد و ذکر "اللهم عجل لولیک الفرج" را بر لبها جاری می‌کند، اما حواسمان باشد که دیوارِ توجیه همچنان بلند است. در امتحان‌ها مشخص می‌شود که آیا در عمل هم به آنچه که به زبان گفته‌ایم، پایبندیم یا مانند کوفیان، زمانی که باید در صحنه باشیم، توجیه می‌آوریم که اگر به کمک امام زمانم بروم، تکلیفِ خانواده و حرفِ مردم و فشارهای اقتصادی و... چه می‌شود؟ 📎 ۱۴ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📌 شباهت دارد، اما نباید تکرار شود. ▪️مردمی که سالها طعمِ تلخِ تبعیض و ستم را چشیده‌اند، همواره منتظرِ آمدنِ یک منجی (امام)، برای از بین بردنِ ظلم هستند. همانند مردمِ کوفه که از ظلمِ معاویه به تنگ آمدند و سِیلی از نامه به سوی مکه روانه کردند و از امام زمانشان خواستند تا بیاید و اوضاعِ پریشانِ آنها را سامان دهد. اما دل‌بستگی به دنیا و ترس، مانعِ آنها در یاریِ امام زمانشان شد. دلهایشان مایل به امام بود، اما شمشیرهایشان مقابل او! دعوت کردند اما... ▫️درست است که اکنون هم ظلم و ستم و فساد همه را به سوی انتظار امام زمان، منجی عالم سوق می‌دهد و ذکر "اللهم عجل لولیک الفرج" را بر لبها جاری می‌کند، اما حواسمان باشد که دیوارِ توجیه همچنان بلند است. در امتحان‌ها مشخص می‌شود که آیا در عمل هم به آنچه که به زبان گفته‌ایم، پایبندیم یا مانند کوفیان، زمانی که باید در صحنه باشیم، توجیه می‌آوریم که اگر به کمک امام زمانم بروم، تکلیفِ خانواده و حرفِ مردم و فشارهای اقتصادی و... چه می‌شود؟ 📎 ۱۴ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
. در شگفتم چگونه از دلبستگی هایت گذشتی و پل زدی! پلی از زمین تا آسمان,پروازی عاشقانه تا خدا! نگاهت برق درخشانی داشت, دلت بزرگ و مهربان بود, به بزرگی آسمان... چهره ات معصوم و پاک اما در سر آرزوی پرواز داشتی... همین ها کافی بود تا خیلی ها با تو انس بگیرند یکی بیراه رفت و دستش را گرفتی یکی در آرزوی داشتن فرزند بود و به تو متوسل شد و جواب گرفت یکی گرفتار بود یکی مریض دار بود, یکی مشکل مالی داشت, یکی کربلا خواست, یکی در آرزوی خواستن همسری صالح, گاهی هم شدی سنگ صبور خیلی ها که با تو درد و دل میکردند و آرام میشدند در این نه سال از پرواز آسمانیت بارها و بارها شاهدش بودم که چگونه از تو یاری خواستند و تو دست رد به آنها نزدی... و اما... کسانی هم بودند که داغ شهادتت آتش بر جانشان زد که خاموشی نداشت,و در آرزوی شهادت آنقدر دویدند تا رسیدند که بر سر مزارت آمد و نوشت به یادش باشی که بعد از شهادتت بیقرار بود و میگفت بعد از تو قلبش آرام ندارد و در آرزوی وصال تو هست که عکس تو را در خانه اش نگه داشت و از تو و تازه دامادی ات برای همسرش تعریف میکرد و غصه میخورد که عکس ها و فیلم های تو را به همسرش نشان میداد و میگفت میخواهم بعد از شهادتم مثل همسر این شهید صبور باشی که بر سر مزارت آمد و سینه میزد پور که به مراسمت آمد و از تو میگفت و از دیدن چهره معصومت اشک میریخت که به عشق تو عکست را همیشه با خود داشت و با حسرت میگفت از آن قافله جا ماندم که همسرش میگفت وقتی به مازندران می آمد اول بر سر مزارت حاضر میشد که پدرش میگفت بعد شهادتت غصه میخورد و میگفت تو را در جلوی چشمانش شهید کردند که به عشق تو نام مستعار خود را کمیل گذاشت و.... پس مگر میشود با تو مأنوس نشد!؟ این است انس با شهدا و طی نمودن مسیر آنها خوشا به حال شهدا که همه زندگی شان رنگ و بوی حسینی داشت سلام بر مردان جبهه حق و حقیقت و سلام بر سید وسالار شهیدان آقا ابا عبدالله الحسین ع به دل پاکتان قسمتان میدهیم ما را رها نکنید که سخت محتاج نگاهتان هستیم.... 13 شهریور نهمین سالگرد شهادت شهید مدافع وطن مصطفی (کمیل) صفری تبار و یازده نفر از همرزمانش را گرامی میداریم ارسالی همسر شهید صفری تبار @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
مادرش درباره خبر شهادت فرزندش می گوید: چهل روز قبل از شهادت فرزندم همزمان با پایان نخستین مرحله حمله سپاه به گروهک پژاک در عالم خواب دیدم که همرزمان فرزندم لباس مشکی به تن دارند و به خانه ما آمده‌اند اما فرزندم در بین آنها نبود و زمانی که صدایم کردند و از خواب بیدار شدم سه بار فریاد سر دادم...." شهید صمد امیدپور در سال ۱۳۸۴ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و پس از گذراندن دوره آموزش افسری در دانشگاه امام حسین(ع) عضو شد... شهید صمد امید پور چهره زیبایی داشتند و توی یگان به یوزارسیف معروف بود همیشه می گفت: "من اگر لیاقت را داشته باشم، بزرگ‌ترین هدیه الهی است..." سرانجام در شهریور سال نود در عملیات پاکسازی مرزهای شمال غرب کشور از وجود اشرار و گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات جاسوسان در نبردی سخت به آرزوی دیرینش رسید و به فیض شهادت نائل شد. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
با حالت بغض گفت: میدونی اون که موقع تنش میشه یعنی خیلی 💕 شاه رگش شد... دست چپش، چپش... وقتِ گفت و رفت... ۱۳۹۰ ارتفاعات جاسوسان در درگیری با گروهک تروریستی پژاک @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌺سلام شهید صفری تبار 🌺 شهید مدافع وطن شهیدی که پابه پای برادرانت یعنی همان مدافعان حرم تا آخرین قطره ی خون جنگیدی و از این خاک و ملت با هدیه دادن جانت محافظت کردی 🌹 داستان شهادتت در ارتفاعات جاسوسان وحتی ماجرای خواب فرمانده مرا به فکر فرو برد که واقعاً ما نو جوانان چه وظیفه ی دشواری بر روی شانه هایمان داریم 😔 پس برای اعتلای کشور با تحصیل و تدبیر تلاش می کنیم تا شاید بتوانیم کمی زحماتتان را جبران کنیم 😔🌹 من و خیلی از مردم فهمیده ایران خوب میدانیم که مدیون شما ، بچه های شماو خانواده هایتان هستیم خسته نباشی پهلوان (شهید صفری تبار) حتما الان در آغوش امام حسین (ع)هستی و خوشحالی درکت میکنم چون در آغوش امام بودن خیلی لذت داره. پس ما هم دعوت کنید،که قطعا دعوت نامه تان بی ثمر نمیمونه... و من به امید روزی زندگی میکنم که اربابمو ببینم وچه دیدار دل انگیزتر از این دیدار امید اخرین نفس در راه حسین 🌺دختری از تبار شهید همدانی🌺 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
آخرین پیامک شهید 🌷 همسرعزیزم💞 🌺برای شدن باید شد، اگر گاهی تو را کرد، بدان است✌️ 🌷 💔 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
تا بپیوندد به دریــا کوه را تنها گذاشت ... رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت .. شهید تازه داماد ،یگان صابرین 🌷محمد محرابی پناه🌷 محل شهادت ارتفاعات جاسوسان سردشت @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
شهیدسیدمحمودموسوی متولد1360دربابل این شهیدبزرگواردرتاریخ13شهریور1390در درگیری باگروهک تروریستی پژاک درمنطقه جاسوسان سردشت به شهادت رسید. بایادشان شاد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از بارزترین و شاخص ترین عملیات هایی که دلاورمردان یگان ویژه صابرین سپاه طی چند سال اخیر موفق به انجام آن شده اند، عملیات تپه جاسوسان در منطقه سردشت و پیرانشهر می باشد. دلاورمردان یگان ویژه صابرین در این عملیات موفق شدند این منطقه استراتژیک را از لوث وجود گروهک تروریستی پژاک پاک سازی نمایند. ارتفاعات جاسوسان از جمله نقاط حساس شمال غرب کشور محسوب می شود که به سبب اشراف کامل بر روستاهای دوله تو، داوود آباد و تعدادی از روستاهای دیگر همواره به عنوان یکی از نقاط استراتژیک محسوب می شود. گروهک های ضد انقلاب این ارتفاعات را نقطه ای امن برای شرارت ها و باج خواهی خود از مردم منطقه محسوب می کردند. بعد از نا امنی های شمال غرب کشور در سال های 89 و 90 توسط گروهک تروریستی پژاک، با حضور مقتدرانه سپاه در تابستان سال 1390 در منطقه سردشت و پیرانشهر، اشرار مسلح گروهک پژاک در شهریور ماه همان سال در منطقه سرکوب و به عقب رانده شدند. در سیزدهمین روز از شهریور ماه سال 1390 در ارتفاعات جاسوسان و در درگیری مستقیم با گروهک تروریستی پژاک 13 تن از دلاورمردان یگان ویژه صابرین سپاه: 🌷سردارشهید محمد جعفرخانی 🌷 شهید محمد محرابی پناه 🌷 شهید علی بریهی 🌷شهید مجتبی بابایی زاده 🌷شهید سید محمود موسوی 🌷 شهید مسلم احمدی پناه 🌷شهید حسین رضایی 🌷شهید محمد منتظر قائم 🌷شهید صمد امیدپور 🌷شهید حسن حسین پور 🌷شهید یوسف فدایی نژاد 🌷شهید مصطفی صفری تبار 🌷 شهید محمد غفاری به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.  شهدا رایادکنیم باذکر الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مریم_هاشمی: این افتخار و مدال را به رهبر عظیم‌الشان انقلاب اسلامی تقدیم می‌کنم تا به دشمنان ثابت کنیم ما همواره پیرو خط امام و ولایت هستیم. #پویش_حجاب_فاطمے
⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️ (ع)📜 🌹چون اهل بیت علیه السلام وارد شهر شدند 🥀ام کلثوم (ع) به شــ👹ـمر گفت: حاجتی دارم ممکن است آنرا انجام دهی؟ 💔 ما را از دروازه ای وارد کنید که تماشاچی کمتر باشد و به کسانی که سرها را حمل میکنند بگو سرها را از محفل زنها دور کنند که در معرض دید اینهمه تماشاچی نباشیم! 😭 🔥شـــ👹ـمر پست فطرت دقیقا برعکس دستور داد سرها را بالای نیزه ها نصب کنند و در کنار محمل زنها حرکت دهند و آنها را از دروازه بزرگ شهر وارد کردند...😭 🌿 سهل ابن سعد میگوید: برای زیارت بیت المقدس رفته بودم عبورم به شام افتاد . ❗️دیدم تمام شهر آذین بسته شده و مردم به رقص و پایکوبی مشغولند! با خودم گفتم آیا برای مردم شام عیدی هست که من بیخبرم؟!😳😐 ⚫️ ناگهان دیدم در گوشه ای چند نفر به آرامی مشغول صحبت هستند. گفتم: آیا برای شما شامی ها عیدی است که ما بی خبریم؟ ▪️گفتند : پیرمرد غریبی؟ گفتم من سهل از صحابه رسول خدایم. ◻️گفتند: سهل تعجب نمیکنی چرا از آسمان 🌫خون نمیبارد و زمین🌏 اهلش را فرو نمیبرد؟ گفتم: مگر چه شده؟😳 گفتند: سر حسین فرزند رسول خدا را برای یـ👺ـزید هدیه آورده اند! ❗️گفتم: الله اکبر! سرحسین را می اورند و مردم این چنین خوشحالی میکنند؟!!😭 🍀 جلوی دروازه آمدم، سواری را دیدم که نیزه ای در دست دارد که سری روی آن است که شبیه ترین انسانها به رسول خدا است. 🕊نزدیک یکی از زنان اهل بیت رفتم و گفتم: آیا حاجتی داری که من بتوانم انجام دهم؟ 💔حضرت سکـینه فرمود: ای سهل به کسی که این سر را حمل میکند بگو اندکی جلوتر برود تا مردان کمتر مارا نگاه کنند.. 😭 ⚡️جلوتر رفتم و به آن مرد گفتم: اگر سر را جلوتر ببری چهارصد دینار به تو میدهم. مرد پذیرفت و سر را جلوتر برد. 💫 از علی ابن الحسین(ع) روایت شده: هنگامیکه ما را بر یـ👺ــزید وارد کردند دوازده جوان و اطفال ذکور که همه را به ریسمان بسته بودند جلو یزید قرار گرفتیم و گفتیم: یزیــ👹ـد تو رو به خدا چه فکر میکنی اگر رسول خدا ما را به این حالت ببیند؟ ☄یزید دستور داد بند از ما برداشتند. 🌹 فاطمه دختر ابی عبدالله(ع) فرمود: ای یزیـــ👹ـد! دختران رسول خدا و اسیری..؟ ⚡️ناگهان زنی از بنی هاشم و دوستداران اهل بیت که در قصر یزید بود شیون کشید و گفت: ای حبیبم حسین، ای سید اهل بیت رسول خدا...ای پسر رسول خدا..ای کشته ی اولاد زنا..😡😭 ندبه و گریه های این زن همه زنان اهل مجلس را گریانید.😭 ⭕️مردی از اهل شام که فکر میکرد اهل بیت پیغمبر(ص) از خوارج هستند فاطمه دختر امام حسین(ع) را دید و از یزید خواست دختر را به او ببخشد. 🍃زینب دختر علی( ع) غضبناک شد و با پرخاش گفت: دعوی دروغ کردی و پست تر از آنی هستی که چنین خواهشی کنی که نه برای تو و نه امیرت جایز نیست! 🔥 یزید از گفتار حضرت زینب خشمگین شد و گفت: ادعای دروغ میکنی!اگر بخواهم میتوانم! 💚زینب (س)فرمود: چنین نیست! خدا چنین اختیاری به تو نداده مگر اینکه از دین ما خارج بشی و به دین دیگری در آیی! 🔥مرد شامی دوباره درخواستش را تکرار کرد و گفت این دختر را به من ببخش. 🔥یزید نتوانست جوابی به حضرت زینب بدهد و چون سرشکسته شده بود به مرد شامی گفت: خفه شو خدا مرگ حتمی به تو ببخشد... ... 📗بحار ج 45،ص129. 📓حیات الحسین ج 3/ص371 📘 نفس المهموم ص 433 📕 طبری ج 7 ص381. 📒ارشاد ص246. 📙کامل ج4 ص86 🗞روضه الواعظین ص 164 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 ⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️ (ع)📜 🔥در همین وقت ماموران ابن زیــ👿ـاد وارد شدند و سرها را نزد یزیــ👹ـد قرار دادند. 🌹سر حســ❤️ـین (ع) درون طشت طلا قرار داشت.😭 💔سکینه و فاطمه دختران ابی عبدالله قد میکشیدند تا سر پدر را ببینند، همینکه چشمشان به سر پدر افتاد صدای شیونشان بلند شد...😭 🔥یزیــ👹ـد خبیث با خوشحالی با چوب خیزران بر لب و دندان حسین( ع) میزد و میگفت: انتقام جنگ بدر را گرفتیم! ☄سپس اشعاری خواند که مضمون اشعار بدین شرح است: 📛آرزو میکند کشته های بدر که به جهنم واصل شده بودند ،حضور داشتند و این روز را میدیدند. 📛 به کشتن پسر پیغمبر افتخار میکند. 📛 تصور میکند دیگر مخالفی ندارد و حکومتش تثبیت شده و تزلزل ناپذیر است. 📛 منکر اصل دین و وحی و رسالت و تمام مسائل الهی میشود! 💚حضرت زینب( س)مظلومانه با اینکه در دست دشمن اسیر است و حامی و پشتیبانی ندارد، اما با یک شجاعت بی نظیر و شهامت بی مثال بیاناتی میفرماید که بینی یزید را به خاک میمالد تا آنجا که میفرماید: 🔥من تورا انسانی بی ارزش و بی مقدار میبینم و بسیار سرزنش و توبیخ میکنم ، 🔥تو هرچه تلاش کنی و خدعه و نیرنگ به کار ببری که نام ما را از سر زبانها برداری ، و محبت مارا از قلبها خارج کنی هرگز نخواهی توانست. ننگ کار پلید تو تا ابد با هیچ آبی شسته نمیشود. 🔥یزیـــ👹ـد! گمان میکنی از اینکه تمام راههای آسمان و زمین را بر ما بستی و مارا مانند اسیران شهر به شهر میگردانی،نزد خدا بی مقدار شده ایم و تو مورد عنایت پروردگار قرار گرفته ای و مقامت نزد خدا افزون گشته که بر ما پیروز گشتی و این چنین اظهار خوشحالی میکنی؟ 🔥چون دنیا به کام توست و حکومت ما در دست تو قرار گرفته؟ نه چنین نیست! گفته ی خدا را فراموش نکن: ⛔️"کفار گمان نکنند که مهلت دادن به آنها به خیر آنها است،بلکه به آنها مهلت میدهیم تا بر گناهانشان بیفزایند که برای آنان عذابی دردناک است" 🔥 ای پسر آزاد شدگان! آیا رواست که کنیزکان خود را در پس پرده ی حجاب نگه داری و دختران رسول الله را در مسیر دید دشمنان باز بذاری تا به چهره آنان بنگرند در حالیکه مرد و محرمی ندارند تا از آنان حمایت کند؟!😭 ⚡️چگونه انتظار حمایت داشته باشیم از کسی که فرزند هند جگرخواره هست و گوشت او از خون شهدای ما روییده! 🔥 کسی که با چوب خیزران بر لب و دندان سید جوانان اهل بهشت میزند ..😭 ☄صبر کن که بزودی به پدران خود ملحق خواهی شد در حالیکه آرزو میکنی ای کاش فلج و لال بودم و چنین حرفایی نمیزدم.. 💔هرچند سخن گفتن با تو مصیبتم را تشدید میکند و اندوهم را افزون میسازد اما باید تورا خوار و کوچک سازم و از این گردن فرازی فرود آورم.. 💥 تمام کوشش خود را به کار بگیر ولی بدان بخدا قسم نمیتوانی یاد مارا از میان مردم محو کنی و احکام الهی را نابود سازی، 🔥ننگ عمل پلیدت تا ابدت ماندگار میشود،مدت زندگیت کوتاه و همدستانت اندک است و روز قیامت منادی ندا میدهد: آگاه باش که لعنت خدا بر ستمکاران محقق است... ... 📗 نفس المهموم ص 444 📘حیات الحسین ج 4 📔بحار ج 45 ص133 📓اعلام النسا ج 2 2 504 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 ⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
مقام‌معظم رهبری: تبلیغات در مورد این عملیات ضدپژاک کم بود مردم نمیدانند شما چه کردید. شهدای_امنیت: شهدایی هستند که مظلوم و غریب واقع شده‌‌اند. کسانی که امنیت امروز مرزهای جمهوری اسلامی مرهون خون آنان است و در گمنامی روزها و شب‌هایشان را با جهاد گذراندند.و اکنون در گمنامی مورد بی مهری قرار میگیرند وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
شب های جمعه ! می برد از بام خانه ام فطرس ؛ سلام گرم مرا سمت کربلا... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم