eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
همه را فراموش کرده ام همه ی روزها را و همه ی شب ها را یک جای خالی اما هست مرا از یاد نمی برد ...! #شهید_محمدتقی_سالخورده🍃🌹 شهادت ۱۳۹۵ خانطومان از لشکر آسمانی کربلای مازندران 🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
صبح در ڪوچہ ما ... منتظر خندہ ے توست وقت آن است ڪہ خورشید مجدد باشی... #شهید_محمدتقی_سالخورده #صبحتون_شهدایی🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
. در شگفتم چگونه از دلبستگی هایت گذشتی و پل زدی! پلی از زمین تا آسمان,پروازی عاشقانه تا خدا! نگاهت برق درخشانی داشت, دلت بزرگ و مهربان بود, به بزرگی آسمان... چهره ات معصوم و پاک اما در سر آرزوی پرواز داشتی... همین ها کافی بود تا خیلی ها با تو انس بگیرند یکی بیراه رفت و دستش را گرفتی یکی در آرزوی داشتن فرزند بود و به تو متوسل شد و جواب گرفت یکی گرفتار بود یکی مریض دار بود, یکی مشکل مالی داشت, یکی کربلا خواست, یکی در آرزوی خواستن همسری صالح, گاهی هم شدی سنگ صبور خیلی ها که با تو درد و دل میکردند و آرام میشدند در این نه سال از پرواز آسمانیت بارها و بارها شاهدش بودم که چگونه از تو یاری خواستند و تو دست رد به آنها نزدی... و اما... کسانی هم بودند که داغ شهادتت آتش بر جانشان زد که خاموشی نداشت,و در آرزوی شهادت آنقدر دویدند تا رسیدند که بر سر مزارت آمد و نوشت به یادش باشی که بعد از شهادتت بیقرار بود و میگفت بعد از تو قلبش آرام ندارد و در آرزوی وصال تو هست که عکس تو را در خانه اش نگه داشت و از تو و تازه دامادی ات برای همسرش تعریف میکرد و غصه میخورد که عکس ها و فیلم های تو را به همسرش نشان میداد و میگفت میخواهم بعد از شهادتم مثل همسر این شهید صبور باشی که بر سر مزارت آمد و سینه میزد پور که به مراسمت آمد و از تو میگفت و از دیدن چهره معصومت اشک میریخت که به عشق تو عکست را همیشه با خود داشت و با حسرت میگفت از آن قافله جا ماندم که همسرش میگفت وقتی به مازندران می آمد اول بر سر مزارت حاضر میشد که پدرش میگفت بعد شهادتت غصه میخورد و میگفت تو را در جلوی چشمانش شهید کردند که به عشق تو نام مستعار خود را کمیل گذاشت و.... پس مگر میشود با تو مأنوس نشد!؟ این است انس با شهدا و طی نمودن مسیر آنها خوشا به حال شهدا که همه زندگی شان رنگ و بوی حسینی داشت سلام بر مردان جبهه حق و حقیقت و سلام بر سید وسالار شهیدان آقا ابا عبدالله الحسین ع به دل پاکتان قسمتان میدهیم ما را رها نکنید که سخت محتاج نگاهتان هستیم.... 13 شهریور نهمین سالگرد شهادت شهید مدافع وطن مصطفی (کمیل) صفری تبار و یازده نفر از همرزمانش را گرامی میداریم ارسالی همسر شهید صفری تبار @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•---•≈•¤💦🍃🌺🍃💦¤•≈•---• 🍃💠🌸💠🌸💠🌸💠🍃 🍃💠🌸💠🌸💠🍃 🍃💠🌸💠🍃 💦 🌺💦 💦 مدافع حرم اهل بیت علیه السلام دومین شهید مدافع حرم شهرنکا و هفدهمین شهید مدافع استان مازندران .. تولد: 1365/10/1 روستای شهاب الدین شهرستان نکا استان مازندران شهادت: 1395/1/21 شهرک خان طومان استان حلب؛ کشور سوریه سال ورود به سپاه فروردین/1385 (طول خدمت 10 سال) نیروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درجه : سرگرد رسته نظامی ؛ پیاده میزان تحصیلات: لیسانس نظامی ازدانشگاه امام حسین تاریخ اولین اعزام :94/7/19 به مدت 56 روز تاریخ دومین اعزام :1395/1/14 بعد یک هفته بشهادت رسید.. والدین : غلامرضا سالخورده (پدر) و فرخ اسماعیلی(مادر) دو برادر حمید ؛ جواد سه خواهر ؛ محبوبه ؛نرگس ؛حمیده سالخورده فرزند ششم خانواده بود همسر شهید سالخورده : سیده نرگس قاسمی فرزندشهید سالخورده : زینب سالخورده متولد 93/5/16 و ویژگی های شهیدمحمدتقی سالخورده .... بسیار خوش اخلاق ومهربان و گشاده رو بود..همان لحظات اولی که کسی بااو آشنا میشد میفهمید که این آدم دنیایی نیست..بااینکه بهیچ عنوان درونیاتش را بروز نمیداد..هرگز اهل ادا وشعار دادن وتظاهر نبود. صاف و ساده و خاکی وبی ادعا وخستگی ناپذیر بود..موقع آموزش دادن خسته نمی شد وصادقانه وپرتلاش وجدی هرچه بلد بود دراختیار دیگران میگذاشت..بااینکه همه یقین داشتند که او آسمانی ست ولی پرکشیدنش وندیدنش هنوز درباورها نمی گنجد.. ها و مسئولیت‌ها دوره کوهستان دوره سلاح کشی دوره تخصصی راپل دوره رهایی گروگان دوره جنگ های شهری دوره تخصصی سلاح و مهمات دوره جنگل نوردی و کویر نوردی دوره تخصصی دریایی (غواصی و...) دوره تاب و توان (زندگی در شرایط سخت) عملیات های (داخلی)مهمی که شهید محمد تقی سالخورده در آن شرکت داشت .. با اشرار زاهدان با گروهک پژاک های اشنویه و پیرانشهر سالخورده به بسیجیان در گردان های مختلف به عنوان مربی آموزش : جهت یابی ؛ موانع ؛ تاب و توان ؛ سلاح کشی ؛ چتر کشی ؛ راپل و... آموزش می داد. نورانی از وصیتنامه شهید برای من این آزمایش هم یک مرحله جلوتر بود .که گفته شد آیا تو که این همه برای امام حسین و اهل بیت علیه السلام عزاداری کردی ، تو که این همه ادعا داشتی ، تو که این همه می گفتی کاش ما هم در کربلا بودیم تو که این همه می گفتی ما شیعه ی علی بن ابی طالب هستیم ، تو که این همه برای ماموریت های سخت آموزش دیدی ، تو که این همه تمرین کردی . آیا به مرحله عمل رسیدی عمل میکنی یا جا می زنی؟ بین حرف و عمل خیلی فاصله است ، باید عمل کرد... حالا که ما این راه را انتخاب کردیم ، ان شالله که قبول می شویم.... روحش شاد ویادش گرامی •---•≈•¤💦🍃🌺🍃💦¤•≈•---• 🍃💠🌸💠🍃 💦🌺💦 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
از خستگی کل پرواز دمشق-تهران خواب بود سفراولمون به سوریه.. کنارش بودم، چهره مهربونش ازیادم نمیره به نقل از یک همرزم 💦🍃🌺🍃💦 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
بخشی از وصیت نامه ی دومین شهید مدافع حرم شهرستان نکا-مازندران. 💦🍃🌺🍃💦 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•---•≈•¤💦🍃🌺🍃💦¤•≈•---• 🍃💠🌸💠🌸💠🌸💠🍃 🍃💠🌸💠🌸💠🍃 🍃💠🌸💠🍃 💦 🌺💦 💦 گاهی قوانین ومعادلات جهان آدمی رابه حیرت وادار میکند .. زمانی که مادربزرگوار شهید محمدتقی سالخورده بارداربود ..آقای محمدتقی هاشمی نسب دوست وهمرزم پدر آقامحمدتقی ، به شهادت رسید ..سرادر شهید محمدتقی هاشمی نسب؛ نوه دختری آیت الله کوهستانی ونوه پسری آیت الله هاشمی نسب بودند ..که دراواخر 29سالگی به شهادت رسیدند .. بعد ازتولد نوزاد، عمه ی شهید سالخورده ،شبی شهید هاشمی نسب رادر عالم خواب می بیند که به او سفارش می کند نام فرزند تازه متولد شده آقاغلامرضا را همنام خودش بگذارند یعنی" محمدتقی"... و جالب وعجیب اینکه محمدتقی سالخورده هم در اواخر 29سالگی همانند شهید محمدتقی هاشمی نسب به شهادت می رسند .. چه عهد وپیمانی باهم بسته بودند؟ آیا ازهمان ابتدا این کودک انتخاب شده بود؟ ... درطول عمر کوتاهش مهربانی وتواضع وخوش خلقی را به اوج رسانده بود..تولد همه عزیرانش را وسالروز وفات عزیزان ازدست رفته اش را بخاطر داشت وبه همه نوه های "حسین گتی"با پیامک یادآوری می کرد.. خوشا به سعادتت شیرمرد!! تکاور دلیر وشجاع میدان نبرد!! این همه تواضع وبزرگی را در چه مکتبی آموخته بودی؟؟ ..این بزرگ منشی وساده زیستی ودلسوزی را این روح بلند وقلب مهربان راچطور می شود که فرمانده عملیات بوده باشی ونزدیکترین هایت عزیزانت هیچ ندانند ..تو پیشتر ها از هرچه مقام ومنصب واسم وهرچه تعلقات دست وپاگیر دنیایی دل کنده بودی..دنیا باتمام زرق وبرق های دروغینش قفسی بود برای روح بلندپروازت..شهادتت مبارک بزرگمرد!! جهت شادی ارواح طیبه سردار شهید محمدتقی هاشمی نسب وشهید محمدتقی سالخورده وهمه شهدای نبرد حق علیه باطل فاتحه ای هدیه کنید همراه با سه صلوات بر محمد وآل محمد •---•≈•¤💦🍃🌺🍃💦¤•≈•---• 🍃💠🌸💠🍃 💦🌺💦 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
طراحی شمایل کاری از : خانم سیده سمانه خلیلی •-•≈•¤💦🍃🌺🍃💦¤•≈•-• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•---•≈•¤💦🍃🌺🍃💦¤•≈•---• 🍃💠🌸💠🌸💠🌸💠🍃 🍃💠🌸💠🌸💠🍃 🍃💠🌸💠🍃 💦 🌺💦 💦 محرم سال گذشته محمدتقی سوریه بود..سفراولش بود که 56 روز طول کشید.. توی حسینیه محلمون هرشب یادی از محمدتقی میکردن وبرای سلامتیش صلوات میفرستادن.. وبرای سلامتی اون وهمه ی مدافعان حرم دعا میکردن مخصوصا شبی که منسوب به حضرت علی اکبر بود، جوونای شهاب‌الدین مسئولیت میزبانی شام دادن به عزاداران حسینی رو به عهده گرفتن..اون شب همش حرف محمدتقی بود. چقدر اون شب براش گریه کردیم یه شب ما سه تا خواهرا توحسینیه کنار هم نشسته بودیم، گوشیم زنگ خورد،شماره ی عجیبی بود پیش شمارش 1000بود، برنداشتم بعدگوشی حمیده زنگ خورد،یه شماره شبیه مال من ..اونم جواب نداد.. بعد هم گوشی محبوبه زنگ خورد.. هرسه تا شماره تقریباً شبیه هم بودن ،هیچکدوم برنداشتیم. وقتی خونه اومدم یهو به ذهنم اومد،نکنه از سوریه بوده باشه!!! به زنداش نرگس زنگ زدم و ماجرا رو گفتم.گفت: بله این شماره ها از سوریه هستن..کلی خودمو سرزنش کردم که حد نداشت.. داداشم دلش هوای خواهراشو کرده بود، اما ما گوشی رو نگرفته بودیم...وقتی باز به زنداش نرگس زنگ زد، زنداداش بهش گفت که خواهرات خیلی ناراحت شدن که گوشی رونگرفتن، ومدام خودشونو سرزنش میکنن، محمدتقی دوباره زنگ زد این بار گوشی روگرفتم و تا تونستم قربون صدقه ش رفتم..اون شبها تا اسم محمدتقی میومد اشکمون بی اختیار جاری میشد، به همه میگفتیم تورو خدا دعا کنین، صحیح وسالم برگرده و.. صحیح وسالم هم برگشت.اما شبهای محرم امسال...تا اسم محمدتقی میاد، باز اشک تو چشمامون حلقه میزنه چون خیلی دلمون براش تنگ شده...اما این بار دیگه..خیلی دوره..اون قدر دور که صداشم نمی شنویم..گرچه حضورش وحس می کنیم ..ولی..اینک دلم به یاد برادر گرفته است.. شاعر از او بخوان که دلم پر گرفته است آن شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است این شعر ادامه داشت اگر گریه می گذاشت.. •---•≈•¤💦🍃🌺🍃💦¤•≈•---• 🍃💠🌸💠🍃 💦🌺💦 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم