◾️ سلام بر آن سرهای بالا رفته (بر نیزهها)
📚 زیارت ناحیه مقدسه
🔘 #طرح_مهدوی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✊ ایستاند پای امام زمان خویش...
💐 امروز ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ مصادف با سالروز:
🌹شهادت شهید اسماعیل حیدری
🌹شهادت شهید علی زاده اکبر
🌹شهادت شهید محسن حیدری
🌹شهادت شهید هادی باغبانی
گرامی باد.
🌟شادی ارواح مطهر شـهدا صلوات
❁اللَّهمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد❁
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#روضه_روز_عاشورا🏴
ذبح عظیم تشنه بـه مسلخ روانه شد
از پشتِ سر زدند و بنا را بـه هم زدند
#جامانده
#روضه_گودال_قتلگاه🏴
جای خـود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد
خنجر کُندی کـه دیگر از تـوان افـتـاده بـود
#جامانده
🏴 اکبر شهریاری 🌹🏴شهیدی که حاضر نشد به حرم حضرت عباس(ع) برود
💠 آخرین باری که به کربلا رفته بود مصادف با اربعین بود، هرچی اصرار کردیم بیا حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) نیامد. چون احساس خجالت میکرد که وقتی حرم بیبی در محاصره است به زیارت حضرت عباس علیه السلام بیاید ، ۱۰ روز بعد به سوریه رفت و به شهادت رسید👇
🔗 http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/2998
💠 دلدادگی شهدا به امام حسین(ع) و عاشورا
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
#در_محضر_معصومین
🔰امام حسین علیه السّلام:
✍فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرماً.
⚫️به درستی که من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمکاران را جز محنت نمی دانم .
#عاشورای_حسینی_تسلیت
📚تحف العقول ، ص 245
#حدیث_روز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ امام خمینی(رحمةاللهعلیه):
زنده نگه داشتن عاشورا یک مسئلهی بسیار مهم سیاسی عبادی است...
🔺ما ملتی هستیم که با همین اشکها سیل جریان میدهیم و خرد میکنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است...😭🏴
#عاشورا
#واقعیت_های_عصر_پهلوی
⚫هيئت تمام شد، همه رفتند و تو هنوز . . .
يک گوشه ای نشسته ای و آرام گريه ميکنی . . .
"یا صاحب الزمان"
آجرک الله فی مصیبت واردک...
اَلّلهُمَّ عَجِّـــل لِوَلیِّکَ الفَرَج
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📌 تکرار هر سالهٔ #عاشورا برای امام زمان گران تمام میشود
◾️ باز شورِ «باز این چه شورش است» وزید به تار و پودِ جانمان. چند روزی روال عادی زندگی از سرمان افتاد و حتماً باز هم شام غریبان که برسد، یکی دو خاطرهٔ محو از محرم امسال در ذهنمان میماند؛ اگر بماند!
◽️ بس نیست چند صده تکرار؟ هی از سرِ خط خواندنِ رسم و رسوم همیشگی و نقطه سرِ خط گذاشتن و تمام؟ نباید این شور هر سال تازه شود؟ نباید سرخیِ این خون درخشانتر از سالهای دور به چشم بیاید؟
◾️ باید طرحی نو درانداخت. باید شوری تازه به جان بیرقها و عَلمها و پرچمها ریخت. باید کار کرد. باید فکرهای تازه جوانه بزند تا این رسم هزار و اندی ساله، پویاتر از همیشه به حرکت دربیاید و سر راهش بر ظلم و بدعت و ناراستی قلم بطلان بکشد.
🔘 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه #محرم
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📌 سفیر صبر
◽️ سرانجام روز مصیبت عُظمی تمام شد. کمکم شب فرا رسید، آتشِ خیمهها رو به خاموشی رفت و این حیوانصفتانِ رذل، دست از غارت و آزار خیامِ بیپناه حسین برداشتند و تو ماندی و یک دنیا درد…
◾️ یک دنیا مصیبت که نمیدانی از رسیدگی به کدامشان شروع کنی؛ نازدانهای که زخم گوشهای بیگوشوارهاش بیتابش کرده را آرام کنی یا پسربچهای که دست و پای کوچکش در میان شعلههای آتش سوخته را تیمار یا مادری که در این محشرِ کبری به دنبال طفل گمشدهاش میگردد را یاری کنی.
◽️ بالاخره با سختی فراوان، زنان و کودکان را آرام و در سایهٔ تنهاخیمهٔ پابرجا و نیمسوخته، جمع میکنی. شب به نیمه میرسد و اوضاع اندکی آرامتر میشود و تو سرانجام پس از روزی سراسر التهاب، کنج خلوتی برای نشستن و چارهاندیشی پیدا میکنی، زیرا تو خوب میدانی که این آرامش ماندنی نیست؛ مقدمهای است برای طوفانهای سهمگین پیشِ رو... خوب میدانی که باید صبوری کنی، چرا که اکنون تو تنها عمود خیام بیپناه حسینی.
◾️ آری! باید طاقت بیاوری تا این زنان و کودکان داغدار که تمام چشم امیدشان به توست، لااقل زنده به شهرشان بازگردند. باید طاقت بیاوری تا خونهای به ناحق ریختهٔ حسین و یارانش بیثمر نماند. باید طاقت بیاوری، چرا که از امروز، دوام اسلام به تو بستگی دارد.
◽️ پس صبور باش دخت باصلابت علی! صبور باش سنگ صبور حسن! صبور باش یاور همیشگی حسین! صبور باش و دل قوی دار که روزی مَردی از نسل حسین قیام میکند و انتقام این خونهای به ناحق ریخته شده و حقهای غصبشدهٔ خاندانت را میگیرد. صبور باش و در نماز شبت برای ظهور نهمین فرزند حسین دعا کن.
🔘 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژهٔ #محرم و #حضرت_زینب
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
زمین همه را گیر خودش میکند،
تو اما زمین را پاگیر خودت کردهای،
آه آقا، صدای قدمهایت قانون دنیا را به هم ریختهاست...
#ياايهاالعزيز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
واجبِ شرعیِ عشقست
سلامِ سرِ صبح
السلام ای
همهی عشق و
مسلمانی من...
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💓گویند
#شهادت مهر قبولی ست
که بر دلت می خورد...
شهدا...
دلم لایق مهر شهادت نیست
اما
شما که نظر کنید...💓
این کویر تشنه
دریا می شود..
با عطر شهادت♥️
روزتون شهدایی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌹شهید عبدالحمید دیالمه:
مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای عدم خلوص در ما باشد ، امروز سقوط نکنیم ، فردا سقوط میکنیم.
فردا نباشد پس فردا سقوط میکنیم ؛ چون انقلاب، هر زمان یک موج می زند و یک مشت زباله را بیرون می ریزد.
#کلام_شهید
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌟 مصطفی
خاطرات و زندگینامه شهید مصطفی ردانی پور
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🌷 بسم رب المهدی 🕊 🔴 #مصطفی خاطرات شهید جاویدالاثر #مصطفی_ردانی_پور قسمت 1⃣4⃣ 🌟 ترور
قسمتهای ۴۱ تا ۵۰ کتاب زیبا و خواندنی " مصطفی "
🌷 بسم رب المهدی 🕊
🔴 #مصطفی
خاطرات شهید جاویدالاثر #مصطفی_ردانی_پور
قسمت 1⃣5⃣
🌟 ماجرای عصر جمعه
عملیات طریق القدس یکی از مهم ترین و بهترین عملیات های ایران در سال ۱۳۶۰ بود. نتایج این عملیات هم بسیار قابل توجه بود. لشکرهای زرهی سپاه با تانک های غنیمتی در این عملیات تشکیل شد!
دشمن تا مدت ها برای تصرف مجدد چزابه حمله کرد اما موفق نبود. فراموش نمی کنم دو سال بعد، فرمانده سپاه به منزل شهید مصطفی ردانی پور آمد روبه روی تصویر این سردار بزرگ ایستاد و به چهره ی او خیره شد. بعد به علمیات طریق القدس اشاره کرد و گفت :
« اگر مصطفی نبود عملیات چزابه پیروز نمی شد. »
اما در روز آخر این عملیات مصطفی به شدت مجروح شد. او در روز اول هم مجروح شده بود برای همین او را سریع به عقب منتقل کردند. مصطفی در یکی از سخنرانی های خود برای رزمندگان لشکر می گوید:
« به سختی مجروح شدم. مرا به یکی از بیمارستان های تهران منتقل کردند. پس از یک هفته حال من رو بهبودی رفت. می خواستم از بیمارستان به منطقه برگردم اما پزشکان اجازه نمی دادند. بالاخره رضایت مسئولان را گرفتم که برگردم. روز جمعه بود که آماده شدم. اما برای برگشت هیچ پولی نداشتم. با خودم گفتم از کسی قرض می گیرم. برای همین به سراغ دیگر مجروحان رفتم. اما هیچ کس در آن بیمارستان آشنا نبود. خانواده ی هم از من خبر نداشتند. نمی خواستم آنها نگران شوند. عصر جمعه شد. تنها راه چاره را پیدا کردم! در تهران و در آن عصر جمعه هیچ آشنایی نداشتم الا یک نفر!
رو به قبله نشستم و شروع کردم:
" الهی عظم البلاء و... "
گفتم: آقا همه چیز به دست شماست.
بعد ادامه دادم: من می خواهم برگردم منطقه. اما هیچ کس را جز شما نمی شناسم. من چاره ای ندارم جز توسل به شما. دعای فرج که تمام شد از بیرون اتاق صدای صلوات امد. جمعیتی وارد بیمارستان شدند.... »
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب المهدی 🕊
🔴 #مصطفی
خاطرات شهید جاویدالاثر #مصطفی_ردانی_پور
قسمت 2⃣5⃣
« ...از نماز جمعه آمده بودند. برای دیدار با مجروحان و جانبازان جنگ تحمیلی. درب اتاق باز بود و به جمعیت نگاه می کردم. یک دفعه یک روحانی جوان با عمامه ی مشکی از جمع مردم خارج شد و به سمت من آمد! سلام کرد. یک مفاتیح کوچک را به من داد و گفت: این شما را تا جبهه می رساند!! بعد هم برگشت و به سمت جمعیت رفت! با تعجب به مفاتیح نگاه کردم. مفاتیح را باز کردم. چند اسکناس تانخورده در میان صفحاتش بود! نگاهی به سمت جمعیت انداختم. بلند شدم و سرک کشیدم. رفتم سمت جمعیت هر چه گشتم او را نیافتم! هیچ شخص روحانی در بین جمعیت نبود!!
ساک لباس ها را برداشتم و راه افتادم. از همان پول، کرایه تا ترمینال را دادم. بعد بلیت اهواز گرفتم و حرکت کردم. در راه با همان پول شام خوردم. از اهواز به سمت دارخوئین آمدم. وقتی کرایه را دادم پول ها تمام شد!! »
آقا مصطفی این ماجرا را برای بچه ها تعریف کرد و گفت:
« شما در همه ی گرفتاری ها توسل داشته باشید به خود آقا، همه گره ها به دست ایشان باز می شود. خدا برای ما امام زمان (عج) را قرار داده. دست نیازتان را به سوی ایشان بگیرید، مطمئن باشید شما را دست خالی رها نمی کنند. خود امام عصر (عج) فرمودند: ما شما را رها نکرده ایم (و در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم) و یاد شما را از خاطر نمی بریم.
اگر چنین بود، بلاها بر شما هجوم آورده و دشمنان شما را پایمال می کردند. »
🎤 راوی: نوار خاطرات شهید
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب المهدی 🕊
🔴 #مصطفی
خاطرات شهید جاویدالاثر #مصطفی_ردانی_پور
قسمت 3⃣5⃣
🌟 دیدار با علما
از جمله کارهای مهمی که در همان سال اول جنگ به همت آقا مصطفی انجام شد و برکات بسیار زیادی داشت دیدارهای فرماندهان با علما و مراجع در قم بود.
این کار از چند لحاظ بسیار مهم و تاثیر گذار بود. از یک طرف علمای قم با فرماندهان و روحیه ی معنوی حاکم بر جبهه ها همچنین کم و کیف مسائل جنگ آشنا می شدند.
از طرف دیگر توصیه های اخلاقی و معنوی بزرگان قم تاثیر بسیار زیادی روی فرماندهان جنگ داشت.
فراموش نمی کنم. اولین سفری بود که به قم داشتیم خیلی خاطره انگیز شد. بعد از عملیات چزابه با قطاری که از کنار دو کوهه عبور می کرد راه افتادیم. ساعت چهار صبح به قم رسیدیم. آنجا فرماندهی جمع فرماندهان به دست مصطفی بود! ابتدا به مدرسه ی حقانی رفتیم. صبح زود بود. مصطفی با شوخی و خنده همه ی طلبه ها را از خواب بیدار کرد. بعد هم با همان حالت شوخی گفت:
« من همه ی فرماندهان جنگ رو آوردم اینجا، نمی خواد زحمت بکشید فقط کله پاچه بگیرید کافیه! »
کارهای مصطفی جالب بود. خاطرات زیبایی از آن سفرهای پربار معنوی برای فرماندهان به یادگار مانده. شهید حسن باقری (از فرماندهان نیروی زمینی و اطلاعات سپاه) از سفرهای قم به عنوان یکی از بهترین خاطرات زیبا و معنوی خود یاد می کرد.
خلاصه در آن سفر به دیدار آیت الله العظمی بهجت رفتیم. حضرت آقا معمولا کم صحبت می کردند. ابتدا آقا مصطفی صحبت و حضار را معرفی کرد. آیت الله بهجت از دوران طلبگی مصطفی را به خوبی می شناخت و او را دوست داشت. این از نحوه ی برخورد ایشان کاملا پیدا بود. بعد هم مصطفی ادامه داد:
« این دوستان همگی از رزمندگان و پاسداران انقلاب هستند و... »
وقتی صحبت مصطفی تمام شد حضرت آقای بهجت با حالتی خاص و همان لهجه ی همیشگی فرمودند:
« شما پاسدار هستید؟! »
بعد مکثی کرده و فرمودند:
« پاسدار شما کیست؟! »
ایشان در آن جلسه همین یک جمله را بیشتر نگفت. اما حسابی همه ی ما را به فکر فرو بُرد. معمولا هم اولیای الهی همین گونه هستند. بعد از گفتن این جمله که اشاره به جهاد اکبر و پاسداری از باطن داشت، همه ساکت شدند.
حضرت آقای بهجت سپس به یک حکم قرآنی اشاره کرده و ادامه دادند:
« شما وقتی به نماز می ایستید دو گروه شوید. یک گروه برای حفاظت از نمازگزاران و گروه دیگر مشغول نماز شوند. »
🎤 راوی: یکیاز فرماندهان و برادر شهید
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب المهدی 🕊
🔴 #مصطفی
خاطرات شهید جاویدالاثر #مصطفی_ردانی_پور
قسمت 4⃣5⃣
🌟 بوسه بر دست شاگرد
مصطفی ارادت خاصی به همه علما به خصوص کسانی داشت که به جبهه ها می آمدند. در دورانی که آیت الله صدوقی در جبهه حضور داشت همواره در کنار ایشان بود. یک بار از این عالم بزرگوار پرسید:
« حاج آقا می تونم بپرسم برای چی به جیهه آمدید؟! »
ایشان هم فرمود:
« من آمده ام تَشرّف پیدا کنم به این بچه ها، تا در قیامت به خدا بگویم من هم یک روز رفتم لباس رزمندگان تو را پوشیدم. »
همراه مصطفی بار دیگر نیز به قم آمدیم. این بار هم تلاش آقا مصطفی زیاد بود.
می خواست بهترین نتیجه را بگیرد. فرماندهان چندین لشکر و تیپ و قرارگاه حضور داشتند. دیدار با حضرت آیت الله بهجت بسیار عالی بود. آنجا صحبت از مبارزه با نفس شد. در پایان آن جلسه صحبت از جهاد و نبرد با صدام شد.
مصطفی از کارهای صدام برای آقا گفت. حضرت آقای بهجت پس از شنیدن صحبت ایشان فرمودند:
« هر کدام از ما یک صدام در درون خود داریم. مواظب باشید از او غافل نشویم! »
یکی از عملیات ها به پایان رسید. بیشتر دوستانمان به قافله ی شهدا پیوستند. روحیه ها خراب بود. احتیاج به یک بازسازی معنوی داشتیم.
آقا مصطفی خبر داد که برای دیدار با علما عازم قم هستیم. من هم با خوشحالی آماده ی حرکت شدم.
بیشتر فرماندهان مثل من اعتقاد داشتند که برنامه ی زیارت قم و دیدار با علما یکی از عنایات امام زمان (عج) بود که به قلب آقا مصطفی افتاد.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب المهدی 🕊
🔴 #مصطفی
خاطرات شهید جاویدالاثر #مصطفی_ردانی_پور
قسمت 5⃣5⃣
روز اول سفر به همراه فرماندهان به جلسه ی درس اخلاق استاد مظاهری رفتیم. بعد از صحبت های روح بخش استاد، با مصطفی به موسسه در راه حق رفتیم. مصطفی آنجا کار داشت. در پله های موسسه بودیم. یک دفعه علامه مصباح یزدی را دیدیم که از بالا به پایین می آمد. به محض اینکه به استاد دست داد علامه مصباح خم شد و دست مصطفی را بوسید!
رنگ از چهره مصطفی پرید. خیلی شرمنده شد. اما حضرت آیت الله مصباح به خوبی می دانست چه می کند!
در تاریخ آمده که شهید، اول استادی داشت که در وصف شاگردش بارها سخن گفته بود، اما ندیده بودیم استادی بر دست شاگردش بوسه بزند!
عصر آن روز به منزل آیت الله بهاءالدینی رفتیم. ایشان در اتاق کوچک خود ما را به حضور پذیرفتند.
استاد برای ما صحبت های زیبا داشتند از آن جمله درباره ی خودسازی فرمودند:
« آقا جان شما اگر به یک گربه اذیت کردید، شما هم صدام هستید. شما هم ریگان هستید، چون نمی توانید بیش از این اذیت کنید. »
بعد ادامه دادند:
« خودتان را بسازید آقا. خودتان را بسازید. »
سپس ایشان صحبت های فرماندهان در خصوص مشکلات جنگ را شنیدند. بعد هم فرمودند:
« ما در ایران یک طبیب داریم که همه ی دردها را شفا می دهد، شما هم چیز را باید از ایشان بخواهید. »
ما منتظر ادامه ی بیانات ایشان بودیم. حضرت آقا ادامه دادند:
« آن طبیب حضرت ثامن الحجج امام رضا (ع) است. »
پس از آن سفر قسمت شد که به زیارت امام هشتم (ع) هم برویم. تمام خستگی عملیات و گرفتاری ها با زیارت حرم آقا برطرف شد.
ما با روحیه ی مضاعف به منطقه برگشتیم. در حالی که همه ی این ها از برکات ایمان و اخلاص آقا مصطفی بود.
🎤 راوی: یکی از دوستان شهید
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم