🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 8⃣3⃣
آنها که میترسیدند همگی رفتند و عدهی ما کمتر شد. ولی سید مصطفی و دیگر دوستان خوب باقی ماندند. سید مصطفی روزبهروز درک و فهمش عمیقتر و استعدادش شکفتهتر میشد. بهخاطر دارم یکی از شبها سیدمصطفی به اتفاق حدوداً پنج نفر از دوستان در منزل ما بودند. جلسهی محرمانه داشتیم. ساعت حدود ده شب بود. مشغول طرح و بررسی نقشهای بودیم. تلفن به صدا در آمد. از پشت تلفن یکی از بچهها گزارش داد که قرار است امشب ساواکی ها به خانهی شما بریزند. گوشی تلفن را گذاشتم و به بچهها گفتم بلند شوید و هرچه زودتر اینجا را ترک کنید. همهی بچهها سریع محل را ترک کردند. اما جالب بود سیدمصطفی همچنان نشسته بود. به سید گفتم:
« شما چرا نمیروی؟ »
به من خیره شد و گفت:
« مگر قرار نیست با هم باشیم! من اینجا میمانم تا با شما باشم. »
گفتم:
« سیدجان، اگر من را قبول داری، باید از اینجا بروی. این یک تکلیف شرعی است.»
تا صحبت تکلیف آمد بدون درنگ از منزل ما بیرون رفت.
یک بار هم شنیدم، زمانی که شاه خائن به مصر رفته بود، سیدمصطفی در کلاس دبیرستان بلند شده بود با شجاعت گفته بود:
« ایران را به گند کشیده حالا رفته مصر و میخواهد آنجا را به گند و فساد بکشد!؟ »
شاید شنیدن این جمله الان خیلی راحت باشد. اما واقعاً در آن شرایط خفقان و امنیتی حاکم بر جامعه، گفتن این سخن آن هم در محیط عمومی شجاعت بسیاری میخواهد.
سیدمصطفی بعد از آن راه مبارزه را در پیش گرفت و با شجاعت و تا پیروزی انقلاب، این راه را ادامه داد.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 9⃣3⃣
✨ برخورد با دزد
آقای زینی
خیلی تلاش کرد. صحبت و بحث و... بالاخره کارهای سید جواب داد. یک شب با او صحبت کرد و قرار شد بیاید مسجد.
او یکی از خلبانهای نیروی هوایی بود. حالا در مسیر اسلام و انقلاب قرار گرفته بود. او را آورد مسجد تا کمکم ایشان را با نیروهای انقلابی همراه کند. حتی رفت به امام جماعت گفت:
« امشب مهمان داریم، به مردم بگو که یکی از خلبانهای ارتش مهمان ما هستند و... »
بعد از نماز و صحبتها از مسجد آمدیم بیرون. هرچه گشتیم تا کفش خلبان را پیدا کنیم و مقابلش قرار دهیم نبود!
به قول بچه ها کفش گران قیمت او را برای تبرّک برده بودند! سید خیلی کم عصبانی و ناراحت شد. اما وقتی این وضعیت را دید خیلی ناراحت شد.
به خلبان گفت:
« اجازه دهید برای شما کفش تهیه کنیم. »
خلبان اجازه نداد. سیدمصطفی همین طور به شوخی و... خلبان را راضی کرد و ایشان را تا در منزلشان کول کرد!
***
زنگ مدرسه که خورد من با سیدمصطفی همراه شدم. مسیر مدرسه تا میدان امام همدان (شاه سابق) را پیاده آمدیم.
سیدمصطفی کلی حرفهای عارفانه و معنوی زد. با صحبتهایی که سید میکرد اصلاً متوجه طولانی بودن مسیر نشدم. آن موقع سید، کتابفروشیای داشت که عصرها در آنجا کار میکرد.
از میدان به سمت خیابان اکباتان رفتیم. دستفروشها آنجا زیاد بودند. سیدمصطفی به من گفت:
« میخواهم خرید کنم. »
چندبار خیابان را بالا و پایین رفتیم. دستفروشها هر کدام مشغول بازار گرمی برای خودشان بودند.
یک جوان قوی هیکل را دیدیم که دوربین عکاسی در دستش بود. سید، جوان را صدا کرد و قیمت دوربین را پرسید. مقداری با همدیگر سر قیمت چانه زدند تا بالاخره به توافق رسیدند.
سید دوربین را از جوان گرفت. بعد به او گفت:
« داداش جون بیا بگو ببینم چقدر میخواهی سود کنی؟! »
جوان گفت:
« حدود صد تومان. »
سید مصطفی گفت:
« زیاد است کمش کن! »
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 0⃣4⃣
بالاخره سید راضیاش کرد و از جیبش هشتاد تومان پول در آورد و به او داد. جوان گفت:
« این سود است، پول دوربین چی؟ »
سید یک نشانی از دوربین داد و غیر مستقیم به او فهماند که این دوربین مال خودم است که جنابعالی آن را از مغازهی ما دزدیدی!
من که مات و مبهوت مانده بودم و تا اینجای ماجرا از هیچ چیز خبر نداشتم، چشمانم از تعجب گرد شد! آقا سید به من نگفته بود که دوربینش را از مغازه دزدیدند و حالا آمده تا آن را پیدا کند.
آن جوان تا دید اوضاع به هم ریخته، خواست که از دست ما فرار کند. سید مصطفی مانع شد و گفت:
« سودت را دادم حالا صبر کن کجا؟ »
در همین گیرودار بود که سروکلهی مأموری پیدا شد و جلو آمد. رنگ از رخ آن جوان پریده بود. سیدمصطفی، جوان را آرام کرد و گفت:
« نترس پای پلیس در کار نیست، کاری هم با تو ندارم. »
وقتی مأمور رفت به جوان گفت:
« فقط به من بگو چرا دزدی میکنی!؟ چرا سراغ کار و نون حلال نمیروی!؟ »
جوان ساکت بود و فقط به حرفهای سید گوش میکرد. فردا هم با هم قرار گذاشتند و سید به سراغ او رفت. چند روز با او صحبت کرد. برایش خرج کرد. زحمت کشید تا اینکه...
تلاشهای سید جواب داد. جوان، مجذوب منش و رفتار سید شده بود. همین برخوردهای خوب سیدمصطفی باعث شد که با هم رفیق شدند!
سید پیشنهاد داد تا جوان به کتابفروشی بیاید. دوستی سید مصطفی با آن جوان تا مدتها ادامه داشت. او همهی کارهای گذشته را رها کرد.
همان جوان دزد، بعدها جزو نیروهای انقلابی شد. او یکی از نیروهای فعال در همهی عرصهها بود.
بعد از شهادت سید و با شروع جنگ بود که به جبهه رفتم. برایم عجیب بود که همان جوان دزد را در جبهه دیدم. واقعاً نفس گرم سید اینگونه تأثیرگذار بود.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‼️افغانی ها سوژه جدید دشمن‼️
🔔صحبتی با هموطنان عزیز:
💯حتما همه متوجه شده اید که در چند روز اخیر افغانی ها تبدیل سوژه ی جدید دشمن شده اند و در فضای مجازی به شدت پروژه هراس افکنی در رابطه با افغانی ها در جریان است.
❌تا دیروز عراقی ها سوژه ی شایعات و تهاجم بودند و امروز طرح جدید دشمن، رابطه ایران و افغانستان را هدف قرار داده
🛑و شگفت انگیز اینکه همان جریانی که تا چند وقت قبل طرفدار کمک نظامی ایران به افغانستان بودند و جمهوری اسلامی ایران را بدلیل عدم دخالت در جنگ داخلی افغانستان و عدم اقدام علیه طالبان مواخذه می کردند، امروز افغانی های نگران و رویگردان از حکومت طالبان را که به ایران پناه می آوردند، به عنوان یک تهدید بزرگ و عامل اشغال ایران مطرح می کنند!
⚠️مراقب باشیم فریب دشمن را نخوریم و در پازل او نقش آفرینی نکنیم
ببینید صحبت های استاد دانشمند را در این رابطه👇
📺https://eftekhar1357.ir/?p=2966
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 سهم امروزمون از یاد مولای غریب
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
🎬 #کلیپ «در انتظار خوابیدی؟»
👤 استاد #رحیم_پور ازغدی
🔸 انتظار بعضیا اینجوریه که منتظرن یه اتفاق خوب بیوفته و خیلیم به زحمت نیوفتن ولی منفعتشو ببرن...
⁉️ اصلا معلوم نیست کی منتظر کیه، چیه و این انتظار انفعال یا فعل و فعالیت است؟
📥 دانلود با کیفیت بالا
https://aparat.com/v/3RBAC
#مهدویت
#در_محضر_معصومین
🔰امام صادق علیه السّلام:
✍اِنَّ لِلشَّیطانِ مَصائِدَ یَصطادُ بِها، فَتحامُوا شِباکَهُ وَ مَصائِدَهُ؛
🔴به درستی که شیطان دامهایی دارد که با آن شکار می کند، پس، از تور و دامهای شیطان برحذر باشید و دوری کنید.
📚تحف العقول، ص 302
#حدیث_روز
🍃ڪاری_ڪن_اے_شهید
بعضے وقتـ ها نمیدانم
در گرد وغبار
گناه این دنیا چه ڪنم
مرا جدا ڪن از زمین
دستم را بگیر
میخواهم
در دنیاے تو آرام بگیرم
#شهیدناصر_تقیپور 🥀
🌹 #سالروز_شهادت 🕊
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✊او ایستاد پای امام زمان خویش...
💐 امروز ۱۸ فروردین ماه سالروز شهادت مدافع حرم " #ابوالفضل_راه_چمنی" گرامی باد
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
🕊هجدهم فروردین ماه سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) ، شهید مدافع حرم " ابوالفضل راه چمنی"
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔻یکی از مجروحان حادثه تروریستی مشهد به شهادت رسید
🔹حجت الاسلام دارایی از طلبههای مجروح در حادثه تروریستی حرم مطهر رضوی لحظاتی پیش در بیمارستان به شهادت رسید.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📿 #شهر_الرمضان
لحظهی افطار،با ذکر تو غوغا میکنم
صورتم را با زلال اشک، زیبا می کنم
یاد آن ساعت بیفتم که کسی آبت نداد
روزه را با روضههای تشنگی وا میکنم
#صلی_الله_علیک_یا_سیدنالعطشان
#تشنه_لب_کربلا
#حسین_جان
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
ماه عسل ۱۴٠۱_۵.mp3
12.3M
#ماه_عسل_۱۴۰۱
حرفِ پنجم؛
#آیتالله_جوادی_آملی
#استاد_شجاعی #استاد_عالی
❣بزرگترین شرطِ عاشقی؛ خلوت کردن با معشوق است.
قال گذاشتنِ تمــــامِ عالم، برای رسیدن به معشوق و عشقبازی با او.
☆ این شرطِ بزرگ را اول عاشقِ عالم؛ یعنی " خـــداوند "،
در ماه مبارک رمضان برای معشوقش؛ یعنی " انسان" فراهم کرده.
➖عرضهی این عشقبازی رو داریم؟!
➖ قواعدش رو هم میدونیم؟
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
ماه عسل ۱۴٠۱_۴.mp3
9.14M
#ماه_عسل_۱۴۰۱
حرفِ چهارم؛
#استاد_شجاعی
#حجتالاسلام_ماندگاری
مهمانی،مهمانی،مهمانی...
کدوم مهمانی؟
گرسنگی و تشنگی هم شد مهمانی؟
بیدارخوابی کشیدن و بیحالی و بی حوصلگی هم شد مهمانی؟
انقدر شنیدیم ماه رمضان، ماه مهمانی خداست دقیقا یعنی چی؟
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
استاد شهید مرتضی مطهری:
حجاب نھ تنها یڪ پوشش دینۍ، بلڪہ فࢪصتۍ بࢪای خویشتن شناسی ، خودیابۍ،بھࢪورۍ ســࢪمایھ هاۍ خدادادۍ،خود سازۍࢪهیدن از پدیده ۍبا خودبیگانـــگۍووسوسـہ هاۍ شیطانۍ،نیڪ اندیشۍ، تامین سلامت جسمۍ،ذخیࢪه ســازۍنیـــࢪوهاۍ انسانۍ وحفظ روح مࢪوت مردانگـــــۍ انسانیت شرافت دࢪ زن ومࢪد مسلمان واحیاۍ ارزشهاۍ متعالی است.
چهل چراغ حڪمت
دفتـــــࢪ۳۷
صفحه ۹۱
#پویش_حجاب_فاطمے
سلام بر شما ای سرور و مولای ما ..
ای حجّت خدا ..
با تمامی سلامها و ریزش رحمت الهی که از هر بدی و ناراحتی مصون باشی ..
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#سلام_امام_مهربانم
#صبحت_بخیر_آقا
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
روی نیازم کجاست
سوى حسین است و بس♥️
قبله قلبم کجاست♥️
کوی حسین است و بس♥️
اَلسَّلامُ عَلیَ مَن اَلْاجابَهُ تَحتَ قُبَته
سلام بر کسی که دعا زیر گنبد
حرم مطهرش مستجاب است
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
در فراق دوستان
آخر ز ما چیزے نمانـد ...
هر ڪہ رفت از هستے ما
پاره اے با خویش برد ...
#صبحتون_شهدایی🌷
#شهید_سردار_علی_امیری
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔺فرازی از وصیتنامه
راه علیاکبر را انتخاب کردهام و عشق حسین (ع) است که مرا به این سو میکشاند؛ تا آنجا که بتوانم در جبهه میمانم، دنیای اینجا فرق دارد!
🌷شهید جعفر روستا🌷
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
کتاب سفیر بیداری
زندگینامه شهید سید مصطفی الحسینی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🌷 هُوَ الهادي🕊 🔴 #سفیر بیداری 🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی قسمت 1⃣3⃣ ✨ رسیدگی به
قسمتهای ۳۱ تا ۴۰ کتاب جذاب " سفیر بیداری "
🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 1⃣4⃣
✨ هدایت
آقایان احمدی و قشمی
پیامبر (ص) فرمودند:
« هر کس، (دیگران را) به هدایتی راهنمایی کند، پاداشی را که برای پیروان هدایت وجود دارد، برای او نیز خواهد بود؛ بی آنکه از پاداش پیروان کاسته شود. »¹
از بستگان سید مصطفی بود. اما خیلی مقید به نماز و... نبود. سیگار هم میکشید. خودش میگفت:
« من وقتی نماز خواندن سیدمصطفی را دیدم از خودم خجالت کشیدم. نمازم را شروع کردم و قول دادم که ادامه دهم. »
حتی پدر سید مصطفی به فرزندش به دید یک مربی اخلاق معنویت نگاه میکرد. میگفت:
« من اخلاق، نماز و... را از مصطفی دارم. درست است که مصطفی پسرم است اما خیلی خیلی از من جلوتر است. او حتی یک بار هم صدایش را در حضور من بلند نکرد، کوچکترین بیاحترامی از او ندیدهام. »
خیلی زیاد برای بچه های مردم وقت میگذاشت. بعضی وقتها آنقدر با طرف مقابل صحبت میکرد که من خسته میشدم! یک بار گفتم:
« مصطفی کافیه، ما خسته شدیم. »
گفت:
« باید روشنگری کنم. »
گاهی میدیدم که وقتی مسجد میآید ده نفر از بچههای محل را هم با خودش آورده. بعضی از آنها اصلاً چهرهی مسجدی نداشتند.
عجیب بود، بعضی از این متحجّرانی که در مسجد بودند به آقا مصطفی گیر میدادند که چرا این افراد را وارد مسجد میکنی؟! اینها کجا، مسجد کجا!
یکی از آنها کمربند خارجی بسته بود. آقایی آمد کمربند را از کمر دوست مصطفی باز کرد و گفت:
« این نجس است و... »
جوان، که تازه وارد بود، خیلی ناراحت شد. سید مصطفی هم خیلی از این قضیه عصبانی شد. بالاخره حق داشت با هزار زحمت این افراد را به مسجد جذب میکرد تا در محیط فاسد آن زمان آلوده نشوند اما آقایان با یک حرف و حرکت نسنجیده، همهی زحمات او را به باد میدادند.
یک بار پسر سرمایهدارترین فرد همدان را جذب مسجد کرد! پدر این آقا به قدری ثروتمند بود که چند بانک، کاملاً در اختیارش بود. ربا هم میداد! اما سید با روش خاصی که داشت دل افرادی که در این خانواده رشد کرده بودند را به سمت خدا میکشید و هدایت میکرد.
آقامصطفی به قدری این فرد را تحت تأثیر قرار داد که از بچههای خوب مسجدی شد!
بعد از اینکه سید مجبور شد به خارج برود، همان پسر میآمد مسجد و ناراحتیها و دلتنگیهایش را از دوری سید به ما میگفت و گریه میکرد. بعد هم که سید شهید شد خیلی متأثر بود. میگفت:
« سید بهترین دوستم بود که از دستم رفت. »
حتی شنیدم بعدها هرگز از اموال پدرش استفاده نکرد. می گفت:
« این پولها حرام است و خوردن ندارد. »
یکی از دوستان میگفت:
« ثمرهی هدایتها و فعالیتهای سید را میتوان در گلزار شهدای همدان مشاهده کرد. به جرئت می توانم نام دهها شهید را ببرم که سیدمصطفی مسیر زندگی آنها را تغییر داد و باعث هدایت آنها شد. »
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 2⃣4⃣
✨ جهان نما
علی مدوی
اولین سالهای دههی پنجاه بود. یکدفعه باغها و رستورانهای هرزه که مراکز فساد بودند در همدان زیاد شد. این باغها محل تجمع جوانهای لاابالی شده بود. قبل از آن در شهر همدان، که مرکز علمای بزرگ و دارالمومنین بود، مشروبفروشی علنی وجود نداشت.
اما یکباره این مراکز گسترش یافت. حتی در مرکز شهر مشروبفروشی بزرگی باز شد به نام "بشکهی رخشانی" که عکس بشکه و بطری مشروب روی شیشهاش کشیده بود.
یک دفعه مثل قارچ، این مراکز زیاد شد. در خیابان اکباتان هم خانههای فساد زیاد شد. هرکس ارادهی هرکاری میکرد به راحتی برایش فراهم بود.
شهر همدان که محل رشد عالمان و عارفان بزرگ بود، نمیتوانست با این مرکز فساد و فحشا کنار بیاید. مردم متدین و جوانهای پرشور انقلابی دست به کار شدند. سیدمصطفی یکی از این جوانهای با غیرت بود.
یک باغ رستورانی در ابتدای جاده گنجنامه بود که محل پارتی و برنامههای مختلف فساد انگیز بود. یکی دوبار تذکر شدیدی به صاحبان آنجا داده بود ولی آنها...
یک شب برنامهی مفصلی درآن باغ برگزار بود. سیدمصطفی از تیر برق بالا رفت و سیم برق آنجا را قطع کرد. بعد با ماژیک روی در باغ نوشت:
« اگر اینجا را تعطیل نکنید، آتشش میزنیم. »
این کار سیدمصطفی خیلی تأثیرگذار بود. البته این کارها به این سادگی نبود. همدان شهر کوچکی بود و به راحتی ساواک میتوانست رد پای این افراد را بگیرد. اما سیدمصطفی با ایمان و شجاعتی که داشت این کارها را انجام میداد.
اما این تنها مورد نبود. باغ رستوران بزرگی به نام "جهان نما" در یکی از خوش آب و هواترین مناطق همدان ایجاد شد که غالباً افراد پولدار به آنجا میرفتند.
رقاصههای معروفی هم در آنجا برنامه اجرا میکردند. این مکان یکی از بزرگترین مراکز فساد همدان شده بود.
به قدری این باغ، مطرح شده بود که از تهران و شهرستانهای اطراف، مردم با گرفتن وقت قبلی به آنجا می آمدند و به خوشگذرانی میپرداختند. در فصل بهار و تابستان مشتریهایش بسیار زیاد میشد.
سیدمصطفی دیگر نتوانست تحمل کند. بعد از چندین مرتبه نصیحت و ارشاد و تهدید، بالاخره کارش را انجام داد.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم