🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 1⃣5⃣
✨ حلقهی صالحین
آقایان حسام، عسگری و رحیمی
سیدمصطفی در نقاط مختلف شهر جلسات مذهبی به پا کرده بود. مثل همین حلقهی صالحین که امروزه در مساجد مطرح شده و مسئولان، جهت اجرای آن بسیار تاکید دارند.
اما حدود چهل سال قبل، این برنامه توسط سید به بهانهی جلسات قرآن اجرا میشد. ثمرهی آن جلسات، تربیت صدها نیروی انقلابی و مؤمن و دهها شهید بود.
منزل ما در حومه شهر همدان بود. ساواک چندان اهمیتی به این مناطق نمیداد. سید به واسطهی اینکه کمی آزادانهتر بتواند کار کند جلسه قرآنی در منزل ما با همکاری دوستان برقرار میکرد.
نوجوانها و بچههای کوچک را آموزش قرآن، احکام و... میداد و مباحث سیاسی را هم مطرح میکرد. برنامهی هفتگی ما بود.
آن زمان سید سال سوم دبیرستان بود. سید، پول تو جیبی خودش را جمع میکرد و برای بچهها جایزه میخرید. حتی پولهایی که پدرش برای کرایه به سید میداد را صرف جایزه میکرد. او گاهی اوقات مسیر طولانی را پیاده میآمد و پول کرایهاش را برای جایزه هزینه میکرد.
گاهی اوقات هم با دوچرخهای که داشت این فاصله را طی میکرد. بعضی وقتها شهیدفراهانی و شهیدخضریان با سید مصطفی به کلاس میآمدند.
سید خیلی زحمت میکشید. شاگردان خوبی هم در این جلسات تربیت کرد. از جمله شهید فیلو، استهری و... خیلی از آن بچهها الان در پستهای مهم و مختلف مشغول خدمت به این نظام هستند. خلاصه از برکات آن حلقهی صالحین، یارانی صالح برای اسلام و انقلاب تربیت شد.
شب جمعه که میشد سید به بچههای جلسه میگفت:
« فردا آماده شوید برای بازی و تفریح. »
علت اصلی این کار این بود که میخواست بچهها سمت سینما و تفریحات کاذب و گناه نروند.
یکبار با بچههای کلاس رفته بودیم یک روستا که در دامنه ی کوه قرار داشت. درختان میوه آنجا زیاد بود. ما هم شیطنتمان گل کرد! رفتیم از درختها چاقاله چیدیم. سید خیلی خوب با زبان بچگی به ما فهماند که این کار اشتباه است.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 2⃣5⃣
من از برخورد خوب سید بیشتر مجذوب او شدم. آقاسید حتی نهار اردو را خودش در منزل درست میکرد. موقع نماز که میشد خودش جلو میایستاد و جماعت میخواندیم. چه روزهای خوبی بود.
یکی از دوستان جلسه میگفت:
« بعد از دبیرستان در جایی مشغول به کار شدم. کارم این بود که شهرستانهای مختلف میرفتم. سید، کتابهایی به من میداد و من در شهرهای مختلف از جمله اهواز، رشت و... به دست مبارزان میرساندم.
تعجب میکردم. سید هنوز بیست ساله نشده بود، اما شبکهی اجتماعی وسیعی بدین صورت راه انداخته بود و با آنها در ارتباط بود و آنها را تغذیه میکرد. »
در تیم فوتبال همبازی بودیم. یک روز سیدمصطفی من را دعوت کرد تا در جلسات قرآن ایشان شرکت کنم.
چندین جلسه در کلاسهای قرآن او شرکت کردم. حرفهای تازهای میشنیدم. حرفهایی که جایی نشنیده بودیم.
حرفهایی که انسان عادی نمیتوانست بزند. میگفت:
« نمازی که میخوانید خوب است اما آگاهی و بینش دینی خودتان را بالا ببرید!شمر هم نماز میخواند اما بینش نداشت. »
سید تفسیر قرآن میگفت و نهجالبلاغه برای ما میخواند. روایات و آیات را خیلی خوب با مسائل روز منطبق میداد و برای ما تفسیر میکرد. برای ما خیلی جالب بود، سید مصطفی، کاپیتان تیم، کسی که فکر میکردیم فقط یک فوتبالیست درجه یک است، این قدر در مسائل اعتقادی و سیاسی ازطلاعات دارد و قدرت تحلیل ایشان اینقدر بالاست.
بارها آیات جهاد و شهادت را میخواند و تفسیر میکرد. از حضرت امام برای ما گفت. از جنایات رژیم از جمله قضیهی ۱۵ خرداد میگفت. اینکه طلبه ها را از پشتبام مدرسهی فیضیه به پایین پرت میکردند و... خلاصه جلسهی قرآن او مسیر زندگی ما را به کلی تغییر داد.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 3⃣5⃣
یکی از دوستان میگفت:
« سید برای ما جلسهای ترتیب داد و تفسیر قرآن میگفت. سورهای انتخاب میکرد. میگفت حفظش کنید بعد برای ما تفسیر میکرد و به ما یاد میداد تا ما هم برای دیگران این مطالب را بازگو کنیم. »
جلسات مختلفی در مناطق مختلف همدان ساماندهی میکرد. جلسهی قرآن در مسجد محمدیه، در امامزاده یحیی، در حسینهی سرگذر، درمکتبالصادق علیه السلام و هیئت اسلامیه و چندین جلسه هم درمنازل شخصی برگزار میکرد.
فضا را آماده میکرد و بچهها راجمع میکرد. خودش محور بود و خط دهی داشت. کتاب میآورد و صحبت میکرد. از زمان استفادهی کامل میبرد.
بعد یک مربی پیدا میکرد و بچهها را میسپرد به او. وقتی میدید کلاس شکل گرفته میرفت جای دیگر و کلاس بعدی و.....
از جمله چیزهایی که از آقا مصطفی یاد گرفتیم این بود که اگر قراری داشتیم و در آن دیر می کردیم، در ازای هر دقیقه دیر کردن باید خودمان را جریمه کنیم.
به نظم بسیار اهمیت میداد.
یکی از جریمههای دیر رسیدن حفظ یک سورهب قرآن بود. آقا مصطفی خیلی روی مفاهیم قرآن تکیه میکرد. میگفت:
« اگر هر بچه شیعه بتواند با قرآن مانوس باشد و به موقع از مفاهیم قرآن بهره ببرد همیشه در زندگی موفق است. »
به ما میگفت:
« تا میتوانید در قرآن سِیر کنید، تا میتوانید در قرآن تفکر کنید. آیات قرآن را خوب بخوانید و اگر هم توانستید به عربی مسلط شوید. »
همیشه تبلیغ میکرد که عربی را خوب یاد بگیرید تا قرآن را خوب بفهمید و بتوانید در مقابل این مشکلاتی که پیش میآید از قرآن بهره ببرید و با آیات قرآن، دیگران را مجاب کنید. میگفت:
« سعی کنید احادیث را با آیات قرآن تطبیق دهید. یعنی وقتی آیاتی را از قران میخوانیم، احادیثی را از معصومان چاشنی آن کنیم. »
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 4⃣5⃣
✨ محضر بزرگان
آقایان امیرگان، احمدی، معصومی و...
سیدمصطفی علاقهی زیادی به بزرگان و علما از جمله سیدجمالالدین، حضرت امام، علامه امینی، آیت الله مشکینی، آیت الله مدنی و آیت الله فاضلیان (رحمةاللهعلیهم) داشت.
شهیدمدنی صبح های جمعه در مسجد مهدیه برنامهی توسل و روضه داشت. مصطفی زیاد به این مجلس میرفت. چندین مرتبه هم بچهها را با خودش برد.
یک بار آیتاللهمدنی سخنرانی داشت. ساواک حمله کرد تا برنامه را بهم بزند. سیدمصطفی سریع از در پشتی مسجد، آیت الله مدنی را از میان گل و لای فراری داد.
باغی در اطراف شهر همدان قرار داشت که پاتوق بچههای انقلابی بود. غالباً آیت الله مدنی هم آنجا میآمد. حتی از مبارزان بزرگ کشور هم به آن باغ رفت و آمد داشتند. یک روز ما هم با آقامصطفی به آنجا رفتیم. آیت الله العظمی نوری همدانی، آیت الله مشکینی و دیگر بزرگان حضور داشتند. من آنها را نمیشناختم. آقامصطفی آنها را به من معرفی کرد.
بعد خربزه آوردند و خوردیم. آقا مصطفی مشغول خوردن پوست خربزه شد. یکی به شوخی گفت:
« سید مصطفی چقد شکمو هستی؟! »
آیت الله نوری همدانی برگشت گفت:
« اتفاقا کار خوبی انجام میدهی. »
بعد ادامه داد:
« پوست خربزه مثل مسواک است، دندانها را تمیز و تیز میکند. »
تا حاج آقا این را گفت همهی بچهها ریختند سر پوست خربزهها و...
زمانی که آیت الله مدنی در روستای دره مرادبیگ همدان تبعید بودند، سید مصطفی از منزل تا محل تبعید ایشان پیاده میرفت. آنجا پیش حاج آقا بود و اگر کاری داشتند، انجام میداد.
بعضی وقتها من هم میرفتم. یک بار نهار مهمان ایشان بودیم. به یاد دارم حاج آقا آشپزی خوبی داشت. آلبالو پلوی خوشمزهای درست کرده بود.
یک بار حاج آقا مهمان داشت. ما طالبی را پوست گرفتیم و بردیم برای مهمانها و خودمان نشستیم کنار درخت و پوست طالبیها را گاز می زدیم! حاج آقا دید ما با چه حرص و ولعی به جان این پوست طالبیها افتادیم. با تبسم آمد به سمت ما.
ما خجالت کشیدیم و دست از خوردن کشیدیم. حاج اقا گفت:
« بخوریدبابا، خاصیت دارد. اول اینکه دندان شما را تمیز میکند، دوم چشمانتان را تیز میکند تا خوب مواظب اطراف باشید، مهمتر از همه اینکه غرور انسان را میشکند، مخصوصا شما که جوان هستید. »
بعد خود آقا چند تکه از پوستها را برداشت و با ما همراه شد.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 5⃣5⃣
یک بار نیمهشب بود که به منزل ایشان رفتیم. خودِ شهید مدنی از ما استقبال کرد و برای ما چایی درست کرد. هر چه اصرار کردیم که خودمان انجام میدهیم ایشان اجازه نداد و خودشان از جوانهای انقلابی پذیرایی کردند.
مرتب برای نماز و دیدار با آیت الله العظمی ملاعلی معصومی به مسجد ایشان میرفتیم. مسجد و منزل ایشان نزدیک محل ما بود. مخصوصاً ماه مبارک رمضان پای منبر ایشان میرفتیم و از محضر ایشان استفاده می کردیم. نفس بسیار گرمی داشتند. صحبتهای ایشان بسیار تاثیرگذار بود. ناخودآگاه اشک از چشمان مردم جاری می شد. عیدها هم محضر ایشان میرسیدیم. گاهی به ما عیدی میدادند.
یک شب بعد از اینکه جلسه قرآن تمام شد به من گفت:
« فردا کجایی؟ بیایی باهم برویم اسدآباد. »
با تعجب گفتم:
« برویم آنجا چه کار کنیم!؟ »
گفت:
« میخواهم بروم دیدن آیت الله جنتی که از انقلابیون بزرگ هستند و به شهرستان اسدآباد تبعید شدند »
روز بعد خودش رفته بود و با آیت الله جنتی ملاقت کرد و مطالبی را با ایشان در میان گذاشته بود.
با آیت الله دامغانی که درآن زمان مدیر حوزهی علمیهی همدان بودند، مُراوده داشتیم. به نماز جمعههای ایشان میرفتیم. در حوزهی علمیهای که ایشان مدیریت آن را برعهده داشت حضور داشتیم و با طلاب همکاری میکردیم.
گاهی اوقات هم به قم و تهران و به دیدن بزرگان مبارز و انقلابی میرفتیم. از آنها کمک فکری میگرفتیم.
اما یکی از بزرگانی که سید به ایشان علاقه داشت و رابطهی مراد و مریدی باهم داشتند حضرت آیت الله فاضلیان بودند.
سید، مرتب به مسجد ایشان میرفت و در جلسات ایشان حاضر میشد. آیت الله فاضلیان، مَحرم بسیاری از رازهای سید بود. ایشان بیش از بقیه، سیدمصطفی را شناخته بود و در مسیر کمال، مربی بسیار خوبی برای مصطفی بود.
همین ارتباط و رفت و آمدها که با بزرگان داشت و علاقهای که خود سید به مسائل دینی داشتند باعث شد که راهی حوزه علمیه قم شود.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 6⃣5⃣
✨ مدرسه حقانی
آقایان شمس و قشمی
مدرسه علمیهی منتظریه حقانی در اوایل سال ۱۳۴۰ تأسیس شد. بعدها این مدرسه یکی از پایگاههای مهم تربیت طلاب وارسته و مبارز و انقلابی جهت سرنگونی رژیم منحوس پهلوی شد. طلبههای بزرگی از جمله شهیدان مصطفیردانیپور، میثمی و دهها شهید دیگر از این مدرسه حرکت خود را آغاز کردند. بسیاری از علمای وارسته که هم اکنون منشاء تأثیر در جامعه هستند از دانش آموختگان این مدرسه میباشند.
در دوران دفاع مقدس نیز یکی از پایگاههای مهم اعزام نیرو به جبهه بود و دهها شهید را تقدیم نمود.
فضای سیاسی خاصی در این مدرسه وجود داشت. قبل از انقلاب، طلبهها موظف بودند روزنامه بخوانند و رادیو هم گوش بدهند و از اخبار جامعه مطلع باشند! چیزی که در بیشتر حوزهها دیده نمیشد.
طلبهای که عضو گروههای مبارزاتی علیه رژیم منحوس پهلوی نبود شاگرد معمولی و سطحی به حساب میآمد. همهی طلبهها، مخفی از هم، برای انقلاب کار میکردند. همکلاسیها هم از هم خبر نداشتند. همهی جریانات کاملاً مخفی و سِرّی بود. مدرسهی حقانی، محل آدمهای فوق العاده بود و طلبهی عادی آنجا قبول نمیشد. تصور طلبهها از این مدرسه این بود که اینجا جای درس، تقوا، امام، مبارزه و زندان است.
البته وقتی به نام اساتید این مدرسه نگاه میکنیم میفهمیم که این مسائل طبیعی است. اساتیدی نظیر شهیدان مفتح، بهشتی، قدوسی و.... و آیات عظام نظیر آیت الله جنتی، مشکینی، جوادی آملی، شبیری زنجانی، نوری همدانی، مقتدایی و......
درکنار همهی فعالیتهای سیاسی، سطح علمی این مدرسه نیز از بقیهی مدارس بسیار بالاتر بود. امتحانات این مدرسه بسیار سختتر برگزار میشد.
اگر اعلامیهای وارد مرز ایران میشد، حتماً به این مدرسه میآمد.
طلبهها برای دیدار با علمای تبعیدی به شهرهای مختلف میرفتند.
کمترین کار طلبهها جابهجایی علامیهی امام بود. شهید قدوسی حجرهی طلبههایی که دستگیر میشدند را به طلاب با دل و جرأت میسپرد؛ چون میدانست ساواک حتماً سراغ حجرهی طلبهی دستگیر شده خواهد آمد.
ایشان نام همه را با مداد می نوشت! تا اگر طلبهای فراری شد، اسمش را پاک کند و یک نام مستعار برای او بگذارد.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 7⃣5⃣
بعضی شبها ساواکیها از دیوار بالا میآمدند! یک شب ساعت دو نیمه شب با هفتاد نیروی مسلح به مدرسه حمله کردند. هر یک از طلبههای مدرسه به حلقهی مبارزاتی چه در داخل یا خارج از کشور وصل بودند.
امام راحل نیز بسیار از این مدرسه و تربیت طلاب انقلابی قدردانی و اظهار رضایت کردند و با بزرگان مدرسه از جمله شهید بهشتی و شهید قدوسی و سایر اساتید و طلاب فاضل در ارتباط بودند. مقام معظم رهبری (دامت افاضاته) بارها بعد از انقلاب در سخنرانی خود از مدرسه حقانی و برنامههای مفید و سازندهی آن نام برده اند. از جمله صریحاً فرمودند:
« تمام مدارس قم باید مدرسه حقانی شود. »
در آن سالهایی که مدرسهی حقانی در اوج مبارزات بود سید مصطفی وارد این محیط انقلابی شد. او با سن کمی که داشت فعالیتهای بزرگی علیه رژیم شاه انجام داد و توسط ساواک تحت تعقیب بود.
سید، سال آخر دبیرستان، درس را رها کرد و وارد فضایی شد که میتوانست فعالیتهایش را با همکاری دوستان جدید گسترش دهد. وقتی به انقلاب نزدیک شدیم درسها تعطیل شد و خیلیها برای تبلیغ به شهرهای مختلف رفتند.
دستگیری زیاد شد. برخی هم فراری شدند. سیدمصطفی از جمله طلبههایی بود که سالها قبل در لیست ساواک قرار داشت.
در همدان چندین مأمور به دنبال او بودند. با این حال مرتب به دوستان انقلابی همدان سر می زد. در قم هم فراری بود. دست آخر به علت تعقیبات ساواک از کشور خارج شد و این زمانی بود که هنوز سه سال تا پیروزی انقلاب مانده بود.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 8⃣5⃣
ساواک همدان زیر سوال بود. اعلامیههای امام به راحتی در شهر توزیع میشد. دیوارنویسی زیاد شده بود. جریان مذهبی در همدان به خوبی فعالیت میکرد و آنها نمیتوانستند کاری بکنند.
جلسات مخفی دوستان سید لو رفت و آنها دستگیر شدند. اما سید باز هم از دست ساواک گریخت. به علت اقدامات و فعالیتهای سیاسی و ارتباطی که با بزرگان داشت بیشتر از بقیه تحت تعقیب بود.
با حضور سید در قم، فعالیتهایش بیشتر و عمیقتر شده بود. ساواکیها به
منزل پدری ایشان حمله کردند و آنجا را زیرو رو کردند. اما باز دست خالی برگشتند. در آخر رد پای سید را در قم پیدا کردند. ساواک قم مأموریت دستگیری سید را بر عهده گرفت. بارها برای دستگیری به مدرسه حقانی رفته و حجرهها را بازرسی کردند.
طوری شده بود که طلاب از بردن نام سیدمصطفی وحشت داشتند. اما سید باز دست ساواک می گریخت.
با یکی از دوستان برای دیدن سید از همدان به قم رفتیم. بعد از زیارت به مدرسه حقانی رفتیم. طلبهای کنار در مدرسه بود. از او سراغ سیدمصطفی را گرفتیم.
بنده خدا تا اسم سیدمصطفی را شنید رنگ از چهرهاش پرید. دست و پای خود را گم کرد و بدون اینکه ما را راهنمایی کند سریع و با دست پاچگی رفت!
سراغ چند نفر از طلاب دیگر رفتیم. تا اسم سیدمصطفیالحسینی را میآوردیم آنها هم مشابه همین حرکت را میکردند. در نهایت سراغ یکی از همشهریها رفتیم که با هم آشنایی داشتیم.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 9⃣5⃣
از او دربارهی وضعیت سیدمصطفی جویا شدیم. ایشان گفت:
« مدتی است ساواکیها حتی شبها به مدرسه آمده و در جستوجوی سید مصطفی هستند. اما دریغ از پیدا کردن اثری از این طلبه نستوه و بیباک. »
طلبهی همشهری ادامه داد:
« با همهی این تهدیدها و فشارهایی که بر سید مصطفی هست اما باز سید حتی یک قدم نیز عقب نشینی نکرده. »
بعد گفت:
« سیدمصطفی چند ماهی را به صورت مخفیانه زندگی میکرد و فعالیت خود را ادامه داد. البته به همین سادگیها نیست. سیدمصطفی دائم لباس و چهرهی خود را تغییر میداد تا شناخته نشود! یک بار درِ حجرهی ما به صدا درآمد. در را باز کردم. با چهرهای عجیب و غریب مواجه شدم!جوانی با لباس بسیار کهنه و مندرس و چهرهی گریم کرده و تغییریافته پشت در بود! کمی دقت کردم!؟ خودِ سیدمصطفی بود! با تعجب به او خیره شدم! گفتم آقا سید خودتی!
با لبخند همیشگی آمد داخل و شروع کردیم به گپ زدن. چند ساعتی با هم بودیم. صدای اذان که بلند شد وضو گرفتیم و آمادهی خواندن نماز اول وقت به جماعت شدیم.
سید، جلو ایستاد و نماز با صفایی را خواندیم. از روحیهی بالای سید در آن شرایط حساس متعجب بودم. سید در حالی این قدر راحت و مطمئن با من مشغول صحبت بود که ساواکیها در به در دنبال رد پای او بودند.
بعد سید کمی نصیحت کرد و از همدیگر خداحافظی کردیم و رفت. دیگر هم او را ندیدم. »
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 هُوَ الهادي🕊
🔴 #سفیر بیداری
🌟 زندگینامه #شهیدسیدمصطفیالحسینی
قسمت 0⃣6⃣
سید قبل رفتن، وسایل و کتابهایش را جمع کرد و از من خواست که آنها را به دست خانوادهاش برسانم.
بعد از اینکه از خروج سیدمصطفی از کشور مطمئن شدم وسایل را برداشتم و به سمت همدان راه افتادم. رسیدم منزل ایشان، پدر و مادر آقا مصطفی را در جریان کارها قرار دادم و یک شب هم مهمانشان بودم.
صبح وقتی همراه پدر آقا مصطفی از منزل خواستیم خارج شویم یک دفعه دیدیم که سه تا ساواکی جلوی در ایستادند. من بالای پلهها بودم. من را ندیدند. پدر آقا مصطفی با دست به من اشاره کرد پایین نیا.
ساواکیها درمورد سیدمصطفی سوال کردند که کجاست و چه میکند؟
سیدعلی آقا پدر آقا مصطفی گفت:
« من نمیدانم کجاست. مدتهاست که خبری از او نداریم. »
آن ها با حالت تهدید گفتند:
« آقای حسینی، اگر پسرت را خودت تحویل دادی که چه بهتر، ما با او همکاری میکنیم و زیاد اذیت نمیشود. اما وای به حالت اگر دروغ گفته باشی! اگر دست خودمان به او برسد آن وقت بلایی سرش بیاید مقصر خودتان هستید. »
ساواکیها که رفتند دوباره رفتیم داخل و چند ساعتی منتظر شدیم تا یک مقدار فضا آرام شد. بعد هم آقا سید علی من را مخفیانه از منزل خارج کرد و من برگشتم به قم.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
شوخی گرفتیم.mp3
2.15M
#در_محضر_معصومین
🔰امام صادق علیه السّلام:
✍إذا صُمتَ فَلیَصُم سَمعُک وَ بَصَرُکَ وَ شَعرُکَ وَ جِلدُکَ؛
🔴هرگاه روزه گرفتی، پس گوش، چشم، مو و پوستت نیز روزه باشد.
📚فروع کافی، ج4، ص87
#حدیث_روز
📸با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
🕊بیستم فروردین ماه سالروز شهادت سربازان لشکر صاحب الزمان(عج) ،
🕊مدافع حرم مهدی دهقان(۱۳۹۷)
🕊مدافع حرم حامد رضایی (۱۳۹۷)
🕊مدافع حرم اکبر زوار جنتی (۱۳۹۷)
🕊مدافع حرم سیدعمارموسوی (۱۳۹۷)
🕊مدافع حرم حجت اله نوچمنی (۱۳۹۷)
🕊مدافع حرم مرتضی بصیری پور(۱۳۹۷ )
🕊مدافع حرم محمد مهدی لطفی نیاسر (۱۳۹۷)
اللهم عجل لولیک الفرج
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
وقتی میگفتی :
« در عالَم ، رازی هست ؛
که جز به بهای خون فاش نمیشود »
شاید کسی فکرش را نمیکرد ،
خودت هم در پیِ آن راز ،
خـون می دهی . . .
#سید_شهیدان_اهل_قلم
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
◻️تاریخ شهادت: ۱۳۷۲/۰۱/۲۰
🕊محل شهادت: فکه_خوزستان
🌹 #سالروز_شهادت 🕊
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
🕊بیستم فروردین ماه سالروز شهادت سربازان لشکر صاحب الزمان(عج) ،
🕊مدافع حرم مهدی دهقان(۱۳۹۷)
🕊مدافع حرم حامد رضایی (۱۳۹۷)
🕊مدافع حرم اکبر زوار جنتی (۱۳۹۷)
🕊مدافع حرم سیدعمارموسوی (۱۳۹۷)
🕊مدافع حرم حجت اله نوچمنی (۱۳۹۷)
🕊مدافع حرم مرتضی بصیری پور(۱۳۹۷ )
🕊مدافع حرم محمد مهدی لطفی نیاسر (۱۳۹۷)
اللهم عجل لولیک الفرج
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💠 ۲۰ فروردین روز ملی #فناوری_هسته_ای روز غرور و افتخار ملت ایران گرامی باد..🌷
پاسدار خون شهدای هستہ ای هستیم و تا آخر ایستاده ایم...
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم