eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
300 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 بسم‌رب الشهداء و صدیقین 🌷 🔴 🥀 زندگینامه قسمت 7⃣1⃣ 🌻 سردار با سیاست¹ در سال ۶۴ ما در عمق ۷۵ کیلومتری داخل عراق بودیم. یک سنگر فرماندهی داشتیم که شهید آبشناسان در آن‌جا مستقر بود. یک روز ایشان مرا به سنگر خود احضار نمود و از من خواست که نامه‌ای را به دست خود بارزانی در داخل عراق و دورتر از سنگر فرماندهی برسانم. خدمت ایشان عرض کردم که به منطقه آشنایی ندارم. ایشان فرمودند که یک بلدجی همراه من خواهد آمد. اسم بلدچی « یونس عبدالرضا » بود. بلافاصله همراه بلدچی راه افتادم تا مأموریت محوله را انجام دهم. ساعت‌ها پیاده راه رفتیم تا به منطقه‌ی بارزانی‌ها رسیدیم. در آن‌جا نگهبانان بارزانی چشم مرا بسته، در بین کوه و دشت گرداندند. سرانجام پس از ساعتی راهپیمایی با چشم بسته که بیشتر حالت فریب داشت (برای آنکه آن منطقه را کسی نشناسد) مردی بسیار تنومند و قوی هیکل، که صدای ترسناکی داشت گفت: « بارزانی منم. » من چون بارزانی را قبلا در قرارگاه دیده بودم گفتم: « شما بارزانی نیستید. » اما او اصرار داشت که من نامه را به او بدهم و من هم امتناع کرده، می‌گفتم نامه باید به دست خود مسعود بارزانی برسد. آن شخص چون اصرار مرا دید بار دیگر چشم مرا بست و در مسیر کوتاهی که به نظرم حدود صد متر بود، بیش از یک ساعت مرا گرداند و در نهایت مرا به جایگاه مسعود بارزانی برد من به ایشان سلام کرده، نامه را تقدیم کردم. ساعت حدود ۶/۳۰ یا ۷ بود که به قرارگاه برگشتیم. فردای آن روز ساعت ۵ عصر بود که هیئتی از کردهای بارزانی به همراهی مسعودخان به منطقه پاسگاه فرماندهی رسیدند. من وظیفه داشتم که طبق مقررات، سلاح‌های آن‌ها را بگیرم. وقتی از مسعود اسلحه‌اش را خواستم، بسیار ناراحت شد و گفت: « من دیگر این جا نمی آیم. » در همین زمان، یکی از پرسنل لشکر - تیمسار گلستانه فعلی - به ما نزدیک شد و گفت: « ایشان مجازند با اسلحه وارد پاسگاه شوند. » من بلافاصله آنها را راهنمایی کرده، حدود ۱۵ دقیقه بعد به جایگاه شهید آبشناسان رسیدیم. _______________________________ ۱. به نقل از روان سیداحمد خادمی ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم‌رب الشهداء و صدیقین 🌷 🔴 🥀 زندگینامه قسمت 8⃣1⃣ مسعودخان با صدای اعتراض آمیزی به شهید آبشناسان گفت: « وقتی مرا ساعت ۵ دعوت کرده‌ای، چرا این‌ها مرا معطل کردند؟ » این در حالی بود که هنوز یک دقیقه تا ساعت ۵ باقی مانده بود. شهید آبشناسان با پرخاش به من گفت: « چرا جلوی این‌ها را گرفتی و خواستی اسلحه‌شان را بگیری. من که دستور داده بودم... » و بدون آن که منتظر جواب من باشد با مهمانانش وارد مقر شد. من از این موضوع بسیار ناراحت شدم. برای من خیلی تعجب‌آور بود که آبشناسان، در مقابل آن همه غریبه، این چنین به من پرخاش کند. من وظیفه‌ام حراست از پاسگاه و مقر فرماندهی و خودِ فرمانده بود و نباید به من پرخاش می‌کرد. در هر صورت پس از ساعتی جلسه‌ی آن‌ها تمام شد و مهمانان رفتند. بلافاصله شهید آبشناسان مرا به مقر خود فراخواند. وقتی وارد شدم ایشان از جای خود بلند شده، برای من چای آوردند. سپس مرا بوسیده، در کنار من نشستند. من از او تشکر کردم؛ اما هنوز از ایشان دلخور بودم. ایشان که گویا فکر مرا خوانده بود گفت: « خادمی جان! اگر با تندی با تو برخورد کردم مرا ببخش. این سیاست کار ماست. هرچه باشد این‌ها غریبه‌اند و ما باید دست‌کم ظاهر قضیه راحفظ کنیم تا بتوانیم به مقاصد و خواسته‌هایی که اسلام از ما می‌خواهد برسیم. اگر در آن لحظه که او معترض به بالا آمد و خشمگین هم بود جانب تو را می گرفتم، ناراحت می‌شد و کار پیش نمی‌رفت و ما به خواسته.های خود نمی‌رسیدیم. » من که تازه به علت آن برخورد پی برده بودم خشم خود را فرو خوردم و به او حق دادم و در جواب به ایشان گفتم: « ما در طول خدمت، فرماندهان زیادی دیده‌ایم؛ اما شما با بقیه فرق دارید و هرچه بفرمایید برای ما گوارا است. » ایشان لبخندی زده، آیه‌ای را که با خط مبارک خود نوشته بودند به من دادند. نگاهی به آن کردم، نوشته شده بود: « و لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا» سوره نساء آیه ۱۴۱ " خداوند هیچ گاه راه را برای تسلط کافرین بر مؤمنین باز نگذاشته و نخواهد گذاشت. " وقتی من از سنگر بیرون آمدم، خُلق تنگم ۱۸۰ درجه تغییر یافته، علاقه‌ام به آن بزرگوار بیشتر شد. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم‌رب الشهداء و صدیقین 🌷 🔴 🥀 زندگینامه قسمت 9⃣1⃣ 🌻 تا شهادت¹ ما در موقعیت حمزه بودیم. روزی شهید آبشناسان مرا به دفتر خود فراخواند و گفت: « سرهنگ ملکی و سایر بچه‌های توپخانه‌ی لشکری به من معترض شده‌اند که خرچنگ های داخل رودخانه، شب‌ها به سنگر آنها ریخته، آن‌ها را گاز می‌گیرند و نمی‌گذارند بچه ها استراحت کنند. یک کاری انجام دهید. » من از این فرمایش تیمسار خنده‌ام گرفته بود، اما جلوی خود را گرفته، گفتم: « چشم قربان بررسی می کنم. » روز بعد، هنگام غروب با چند نفر از بچه‌ها کنار رودخانه رفتیم. من دستور شهید آبشناسان را به دوستان گفتم، یکی از دوستان با خنده گفت: « چریک باید زبان خرچنگی را هم بداند که بتواند به آن ها دستور بدهد تا دیگر به سنگر سرهنگ ملکی و توپخانه‌ی لشکر نروند. » در همین لحظات حدود ۴۰-۵۰ خرچنگ از رودخانه خارج شده، به سمت سنگرها به حرکت در آمدند. با وجود این که حمله‌ی خرچنگ‌ها را دیدم؛ اما نمی‌توانستم کاری کنم. به همین دلیل، نسبت به این دستور بی‌توجهی کردم. چند روز بعد متوجه شدم که شهید آبشناسان از ارتفاع، پایین آمده، به سمت من در حرکت است. من که یک دستگاه موتورسیکلت داشتم، با دیدن شهید آبشناسان خیز برداشتم تا سوار موتور شده، با سرعت خود را به لولان برسانم و ببینم بچه‌ها اقدامی در این مورد کرده‌اند یا نه که صدای شهید آبشناسان مرا در جای خود میخ کوب کرد. به طرف ایشان رفتم و پس از ادای احترام نظامی منتظر فرمایش ایشان شدم. ایشان جواب احترام مرا داد و به من معترض شد که چرا به دستوری که ایشان درباره‌ی خرچنگ‌ها صادر کرده، عمل نکرده‌ام. من که دوباره از این فرمایش خنده‌ام گرفته بود و در عین‌حال می‌خواستم خنده‌ام را پنهان کنم، گفتم: « قربان راستش نمیدانم با این خرچنگ‌ها چگونه کنار بیایم. » ________________________________ ۱. به نقل از سروان سید احمد خادمی ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم‌رب الشهداء و صدیقین 🌷 🔴 🥀 زندگینامه قسمت 0⃣2⃣ ایشان که متوجه خنده‌ی من هم شده بود به روی خودش نیاورده، گفت: « در این جا چند سرباز داری؟ » گفتم: « حدود ۱۵ نفر. » دستور داد آنها را به خط کرده، در امتداد رودخانه با سنگ‌های آن حوالی، دیواری به ارتفاع ۱/۵ متر درست کردیم و منتظر حمله‌ی خرچنگ‌ها شدیم. خرچنگ ها طبق معمول، از رودخانه بیرون آمدند و وقتی به دیوار رسیدند شروع به بالا رفتن از آن کردند؛ اما هنوز چند سانتی‌متری نرفته بودند که از دیوار به داخل رودخانه افتادند و دیگر مزاحمتی برای سرهنگ ملکی و توپخانه‌ی لشکر ایجاد نکردند. وقتی این طرح شهید آبشناسان در مورد خرچنگ‌ها اجرا شد، ایشان نگاهی به من کرده، لبخندی زدند و گفتند: « دیدی می شود جلوی آنها را گرفت؟ » بار دیگر، من و استوار باباکش اوغلو و استوار قلیچ‌خانی همراه شهید آبشناسان برای شناسایی منطقه، از نقطه‌های اول و دوم رد شده، به رودخانه ی بزرگی رسیدیم. شهید آبشناسان می‌خواست از رودخانه رد شود که ناگهان باباکش اوغلو نقطه ای را نشان داد و گفت: « جناب سرهنگ، اینجا مواضع گارد ریاست جمهوری عراق است. خواهش می‌کنم برگردید، ما دیگر از نیروهای پیاده‌ی خود نیز جلوتر آمده‌ایم، ممکن است خدای نکرده برای شما اتفاقی بیفتد و ما از نظر سیاسی نمی‌توانیم جوابگو باشیم. » شهید نگاهی به نیروهای گارد ریاست جمهوری کرده، آهی کشید و با بی‌میلی برگشت. در بازگشت به مناطق جنگی رفته، آن‌جا را شناسایی نمود. در یکی از روزها شهید آبشناسان به من دستور داد به سه راهی لولان رفته، فردی را که خودش را به من معرفی می‌کند با خود به خدمت ایشان بیاورم. من به سرعت خود را به محل مورد نظر رساندم. فردی به ما نزدیک شد، حدس زدم که از بچه‌های نیروی مخصوص باشد. وقتی از او سؤال کردم، خودش را به نام استوار شهمیرزادی معرفی کرد. او در گذشته استاد شهید آبشناسان بود. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺در ایامی که فتنه‌گران تمام تلاش خود را برای بروز تنش بین ملت ایران و افغانستان به کار بسته‌اند، آمریکا از تسلط خود بر فضای تبادل وب استفاده می‌کند تا روایت مطلوب خود را حاکم سازد. 🔺به تازگی، صفحۀ تلویزیون سرگرمی آی‌فیلم که هیچ‌گونه محتوای سیاسی منتشر نمی‌کرد هم توسط آمریکا در فیسبوک فیلتر و حذف شد، تا ثابت شود دشمن اجازۀ فعالیت محتوایی مؤثر را حتی در چارچوب مقررات خودش هم به رسانه‌های ایرانی نمی‌دهد. 🔺تبلیغات فیسبوک ده‌ها هزار بار به ارزش میلیاردها تومان به شکل رایگان توسط شبکۀ آی‌فیلم پخش شده بود و بسیاری از مخاطبان این شبکۀ ایرانی برای ارتباط با آی‌فیلم عضو شبکۀ صهیونیستی فیسبوک شده بودند و حالا با حذف آی‌فیلم، مدیران این شبکه دیگر حتی به مخاطبان‌شان هم دسترسی ندارند!
4️⃣ 1️⃣ روز مانده تا عید سعید غدیر تا عیدالله الاکبر، هر روز چشم مان را به نور یکی از فضائل مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام روشنایی بخشیم... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
4️⃣ 1️⃣ روز مانده تا عید سعید غدیر تا عیدالله الاکبر، هر روز چشم مان را به نور یکی از فضائل مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام روشنایی بخشیم... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💌 سهم امروزمون از یاد مولای غریب ☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺 🔴 پاداش بی نظیر هزینه کردن در راه امام زمان علیه‌السلام 1⃣ امام صادق علیه السلام فرمودند: 🔹 دِرهَمٌ يُوصَلُ بِهِ الإِمَامُ أَفضَلُ مِن أَلفَي أَلفِ دِرهَمٍ فِيمَا سِوَاهُ مِن وُجُوهِ البِرِّ. 🔺 یک درهم از مالی که در راه امام خرج شود، برتر است از دو میلیون درهم که در دیگر امور خیر صرف شود. 📚 کافی، ج۱، ص ۵۳۸ 2⃣ و نیز روایت شده: 🔹 وَ رُوِيَ أَنَّ دِرْهَماً فِي اَلْحَجِّ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ أَلْفِ دِرْهَمٍ فِي غَيْرِهِ وَ دِرْهَمٌ يَصِلُ إِلَى اَلْإِمَامِ مِثْلُ أَلْفِ أَلْفِ دِرْهَمٍ فِي حَجٍّ 🔺 یک درهم که برای حج هزینه شود، بهتر از هزار هزار درهمی است که در کاری غیر از حج صرف شود. و درهمی که برای امام خرج شود، بهتر از هزار هزار درهمی است که برای حج استفاده شود. 📚 من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۲۵
🌹برای رسیدن به پله ای که شهید بر آن ایستاده است، باید گامی به بلندای گذشتن از همه چیز برداشت، حتی گذشتن از آبرو. 🥀 🥀 🌹 🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
خبرے نیست بجزء دلتنگے دل دراینجا; خبرےهست اگرپیش شما، بسم الله.. 📎۱۳تیر۱۳۶۵سالروز شهادت شهیددستواره🌷 مهران @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
۱۳ تیرماه ۱۳۶۵ سالگرد شهادت سردار رشید اسلام شهیــــ❤️ــــــد حاج سید محمدرضا دستواره گرامی باد.🌷 📎عملیات کربلای ۱ شهر مرزی مهران @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم