eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
✊ ایستادند پای امام زمان خویش 💐 امروز ۳ آذر ماه سالروز شهادت شهیدان مدافع حرم: 🌹شهید 🌹شهید 🌹شهید 🌹شهید 🌹شهید 🌹شهید 🌹شهید 🌹شهید گرامی باد. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
❇️ 💠شهید مدافع‌حرم برادر شهید نقل می‌کنند: عمر روی مسائل دينی تعصب داشت و روی نماز و روزه تعصب زيادی به خرج می‌داد؛ گاهي برای نماز خواندن كل افراد خانواده را بسيج می‌كرد؛ يادم هست آنقدری كه عمر صبح‌ها برای نماز خواندمان تأكيد داشت، پدرمان حساسيت نداشت📿🧎‍♂ عمر خيلی روی مسائل اعتقادی حساس بود و به همان اندازه‌ای كه در مسائل اعتقادی محكم بود، در موارد ديگر زندگی شوخ‌طبعی هم داشت💛 هر وقت از روستا می‌آمد، ماشين پدرم را نگاه می‌كرد و می‌گفت كدام قسمت ماشين خراب است و ماشين را تعمير می‌كرد🔧🚗 پدرم می‌گويد: عمر واقعاً در هر زمينه‌ای عصای دستم بود و الان مانده‌ام چه كار كنم؛ برادرم واقعاً ستاره‌ای بود كه الان نبودش در زندگی همه‌مان احساس می‌شود💔 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍✨🍃🌸🌻☘🌹 🍃🌸🌻☘🌹 🌸🌻☘🌹 🌻☘🌹 ☘🌹 🌹 📜روایتی از زندگی 🌷شهید مدافع‌حرم 🔹شهید عمر ملازهی ۵ فروردین ۱۳۶۳ در شهرستان نیکشهر از توابع استان سیستان و بلوچستان چشم به جهان گشود؛ عمر در دوران تحصيل درس‌هايش خيلی‌خوب بود و هميشه معدلش بالا بود؛ بعد از دبيرستان، در ۱۸سالگی ازدواج کرد؛ دوران دبيرستانش را به خوبی سپری می‌كرد اما مرگ دايی‌اش ضربه روحی بدی به او زد و در روحيه او تأثير خيلی بدی گذاشت و ديگر نتوانست درس‌هايش را مثل سابق بخواند. 🔸خانواده عمر از نظر اعتقادی كاملاً سنتی و پايبند به اعتقادات مذهبی بودند؛ عمر هم روی مسائل دينی تعصب داشت و روی نماز و روضه تعصب زيادی به خرج می‌داد؛ عمر به همان اندازه‌ای كه در مسائل اعتقادی محكم بود، در موارد ديگر زندگی شوخ‌طبعی هم داشت. در طايفه هركسی كار برق‌كشی و لوله‌كشی داشت، آنرا عمر انجام می‌داد؛ قبل از اعزام به سوريه كار برق‌كشی دانشگاه نيكشهر را برعهده گرفته بود. 🔹او در شهر خودش کاسبی و درآمد خوبی داشت، اما احساس کرد که خون برادران مسلمانش در سوریه پایمال شده است و برای همین مهیای جنگ با داعش شد؛ جنايات داعش و گروه‌های تكفيری، سلفی و وهابی در سوریه و عراق، موجب شده‌بود تا عمر و خانواده‌اش به شدت از آنها بيزاری جویند؛ او می‌دانست که اين گروه‌ها فقط در حال خراب كردن وجهه اسلام هستند؛ داعشی‌ها به شكل اهل تسنن‌ ريش می‌گذارند و باعث می‌شوند وجهه بقيه اهل تسنن كه ريش می‌گذارند هم خراب شود. 🔸وقتی که عمر برای رفتن به سوريه ثبت‌نام كرد، خانواده‌اش به انتخاب او احترام گذاشتند و می‌دانستند که او به دركی رسيده كه چنين تصميمی را گرفته است. قبل از رفتن، پدرش سكته كرد؛ يكی از برادرانش که تهران بود، به عمر گفت كه حال بابا خوب نيست و خانواده‌ات به تو نياز دارند؛ عمر كه در حال رفتن به سوریه بود دودل شد و خواست كه برگردد ولی دوباره نظرش را عوض کرد و برای اينكه سر تصميمش بماند، اولين نفر سوار هواپيما شد؛ او تا اين حد در رفتنش جدی بود و نخواست که موضوعی نظرش را برای جهاد در راه خدا عوض كند. او در قالب گروه نبویّون عازم سوریه شد. 🔹سرانجام سوم آذر۱۳۹۴ در منطقه عملیاتی حلب سوریه، ابتدا همرزم عمر، عبدالحمید سالاری به شهادت رسید؛ وقتی که نيروها در حال عقب‌نشينی بودند، عمر می‌بيند که شهید سالاری نيست و می‌ماند و سراغش را می‌گيرد؛ همانجا فرمانده‌اش تير می‌خورد و او فرماندهی دسته را به عمر می‌سپارد و به عمر دستور می‌دهد که تا كل نيروهايش را عقب نكشيده‌است، عقب نرود؛ عمر که از شهادت عبدالحمید سالاری بسیار ناراحت و عصبانی بود، در سنگر مشغول مبارزه شد اما تيری به چشم چپش خورد و از پشت گوش راستش بيرون آمد و همان‌جا به شهادت رسید؛ پیکر پاک شهید اهل‌تسنن مدافع‌حرم، شهید عمر ملازهی، پس از تشییعی باشکوه در دهستان حمیری شهرستان قصرقند آرام گرفت. 🌹 ☘🌹 🌻☘🌹 🌸🌻☘🌹 🍃🌸🌻☘🌹 ✨🍃🌸🌻☘🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸دو شهید از یک خانواده در یک قاب! شهید دفاع مقدس محمد بامری شهید مدافع حــرم اصغر بامری 🌹شهید ▫️تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۰۱ ▫️محل شهادت: شلمچه ▫️عملیات کربلای ۵ 🌹شهید ▫️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۹/۰۳ ▫️محل شهادت: حلب سوریه ▫️عملیات محرم ✨شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💌 💠شهید مدافع‌حرم پاییز ۱۳۹۴ منطقه حميديه در شهر حلب سوریـــه بودیم هوا بسیار سرد بود و طاقت فرسا. بچه‌ها با آب ســــرد حمام می‌کردند. شهید اصغر برای اینکه رزمندگان سرما نخورنـــد، ابتکاری به خرج داده بــــود. تعدادی بشکه که قسمت سر آنها را کنده بود روی آتش گذاشته بود و برای بچه ها آب گرم می‌کرد. وقتی که بشکه‌ها گــــرم می‌شد، رزمنــــدگان را صــــدا مــــی‌زد و بــــرای‌ِشــــان آبِ گــــرم می‌ریخت تا حمــــام کننـد. 📀راوے: همرزم شهید 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸 | 🔴شهید مدافع‌حرم من و همکارانم تصمیم به بازگشایی معابر سطح شهر گرفتیم! اولین جایی که دست به کار شدیم، خانه شهید اصغر بامری بود کــه ... ! 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📨 🌼شهید مدافع‌حرم 💜برادر شهید نقل می‌کنند: اصغر همیشه به فکر رفتن به سوریه بود. دغدغه عجیبی برای اعزام داشت. یک روز سبد پرتقالی از باغ چیده بود، بین همسایگان پخش می‌کرد و می‌گفت: بخورید! این شیرینی شهادت من است؛ چون چیزی نمانده که عازم سوریه شوم. 💚اصغر خیلی به من اصرار می‌کرد تا اجازه رفتن به او بدهم. شرایط زندگی مناسبی نداشتیم؛ با بودنِ پدر پیر و بچه‌های قد و نیم‌قد اصغر. برای منصرف‌کردن او دائم می‌گفتم از خانواده‌ی ما، محمد، برادر دیگرمان در کربلای۵ خودش را تقدیم انقلاب اسلامی کرده و از ما دیگر کافیست اما گوش او بدهکار نبود. اصغر آنقدر اشتیاق داشت که ماه‌ها قبل ثبت‌نام کرده بود. 💜روز اعزام فرا رسید. اتوبوس‌ها برای سوارکردن رزمندگان آمده بودند. مانع سوارشدن اصغر شدم اما بعد از حرکت اتوبوس‌ها با موتور سیکلت دنبال‌شان رفته بود. کمی آنطرف‌تر سوار شد تا از قافله عقب نماند. 💚وقتی می‌خواست از تهران به سمت سوریه حرکت کند، تنها یک پیامک زد: "حلالم کنید، خداحافظ! من عازم میعادگاه عاشقان شدم". 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🏷 غروب روز جمعہ دلم هوایـے توسٺ وَ عاجزانہ نگاهش بہ میزبانے توسٺ غروب روز جمعہ دوباره مےخوانم بیا ڪه لحظـہ‌ے امداد آسمانے توسٺ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸 | 📜زندگینامه 💠شهید مدافع‌حرم 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💌 🔵شهید مدافع‌حرم ♨️کارت عابر بانک 🦋دوست شهید روایت می‌کند: مراد از همان ابتدا انسانی مُتديّن، آرام و باتقوا بود. يک بچه‌مسجدیِ پایِ كار بود. آدم ساكت و آرامی بود كه كار به كار كسی نداشت. شغلش كشاورزی بود و سرگرم كارهای خودش بود. 🎈یکبار ما می‌خواستيم ماشين بخريم و مقداری پول كم داشتيم. با اينكه سنّ‌مان كمتر از او بود، وقتی پيشش رفتيم، كارت عابر بانكش را به ما داد و گفت هر چقدر كم و كسری داريد، از اين كارت برداشت كنيد. 🦋آدمي بود كه به كوچک و بزرگ احترام می‌گذاشت. دو قطعه زمين كشاورزی داشت، مالک چند صدهکتار زمین بود و وضع مالی‌اش هم عالی بود. اين نشان از بزرگی روح و منش ايشان داشت. كارت بانكی‌اش كه مبلغ زيادی پول داخلش بود، به ما داد و اطمينان كرد و گفت «هر چقدر كه نياز داريد، از كارتم پول برداريد.» @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸 | 🟠شهید مدافع‌حرم بهش گفتند: مراد تو بشین خانه و از زن و فرزندانت مراقبت کن و به کار کشاورزی و دامداری‌ات برس! مراد گفت : هیهات که ... ! 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم