eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
304 دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
30 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
گلبرگ سپیده عطر شبنم دارد خورشید سلام و بوسه باهم دارد نان هست پنیر و غزل و چایی هست ِصبحانه ی من فقط تو را کم دارد شهید مجید سلمانیان🌷 صبـحتون شهـدایـی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📎کلام شهید غایت خلقت انسان، پرورش انسانهایی است که در برابر شدائد بر هر چه شک و ترس و تردید و تعلق است، غلبه کنند و حسینی شوند. 🌷شهید علیرضا نوری🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب ! زندگینامه شهید مدافع حرم به روایت همسر بزرگوار شهید @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
قسمت‌های ۱۴۶ تا ۱۵۰ کتاب زیبای دلتنگ نباش
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع حرم قسمت 1⃣5⃣1⃣ « ولی نمی‌دونم پدر ومادرم چه کار کردن، خدا چی می‌خواست، حضرت زهرا علیهاالسلام چی دوست داشته که امام علیه السلام و بچه هاش و بی بی و رسول الله این جوری تو دلم هستن. شاید خیلی شم به خاطر چیزهایی است که تو زندگی ازشون گرفتم. (همه وصیت نامه هاشون رو خوش خط می‌نویسن، ولی من خوش خط نبودم که بخوام خط خوشی نشون بدم. ) دوست داشتم، از همون اول لاتی تا کرده بودم و اون چند روز آقاجونی هم نداشتم. » رسید به قسمتی که روح الله او را خطاب قرار داده بود و نوشته بود: « زینب دلم برات تنگ میشه، هر کاری داشتی بگو به خودم، بیا پیش خودم، شهید شده باشم که ایشالا ردیفه، شهیدم نباشم، امام حسین علیه السلام خیلی بزرگ تر از این حرفاست. من که نبودم، روضۂ رقیه بگیر. روضه سکینه خانوم، روضه رباب، روضه علی اصغر، بیشتر روضه امام حسن مجتبی، روضہ بی بی، مظلومیت امام علی علیه السلام. کارت گیر شد، روضه موسی بن جعفر، امام جواد، امام باقر، روضه همه. دلت برام تنگ شد روضه عباس بگیر. خانم خوبم صبر داشته باش، دنیا همین جوریه. حواست نیست مادرت میره، حاج آقا مجتبی میاد، حواست نیست رسول میاد، حواست نیست میره، میایی نگهداری باباتو بکنی مریض میشه. بابام می گفت کاراتو برای رضای خدا بکن... » ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع حرم قسمت 2⃣5⃣1⃣ دیگر نتوانست خودش را کنترل کند. اشک‌های ریزریزش تبدیل هدیه هق هق گریه. بلندبلندگریه کرد. روح الله با تعجب برگشت و به او نگاه کرد: « زینب! چرا داری گریه می کنی؟ چی شده؟ من دارم حرف میزنم، تو کجایی؟ » گریه حتی اجازه حرف زدن به او را نمی‌داد. روح الله ماشین را زد کنار و ایستاد. برگشت به سمتش و گفت: « چیه؟ چی شده؟ حرف بزن، چرا گریه می‌کنی؟ » زینب که به شدت عصبانی بود و هنوز گریه می کرد، نتوانست خودش را کنترل کند. با صدای نسبتا بلندی گفت: « اینا چیه نوشتی؟ » روح الله به صفحه دفتر که در دستان زینب باز بود، نگاه کرد و خیلی آرام جواب داد: « وصیت نامه س دیگه. مگه چیه؟ » - « یعنی چی وصیت نامه؟ » روح الله باهمان لحن آرام ادامه داد: « هر آدم عاقل ومسلمونی باید برای خودش وصیت نامه بنویسه، توتا حالا برای خودت وصیت نامه ننوشتی؟ » - « نه، ننوشتم. » + « خب اشتباه کردی. باید می‌نوشتی، تو مگه از فردای خودت خبر داری؟ » - « ایناروکی نوشتی؟ » + « تو مأموریت که بودم، یکی دو روزی وقت آزاد داشتم، نشستم اینا رو نوشتم. » زینب هنوز آرام نشده بود و گریه می کرد: « چرا این کار رو کردی؟ نمیگی من می‌بینم ناراحت میشم؟ » ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع حرم قسمت 3⃣5⃣1⃣ + « ناراحتی نداره عزیز من. همه باید وصیت نامه بنویسن. ببین زینب من اگه شهید بشم، شفاعت تو رو اون دنیا می کنم ها! تو عروس سیدایی. مادر من سید بوده. بعد اون دنیا همه دور هم جمع می‌شیم. حضرت زهرا هست، حضرت علی هست. مادرم، من و تو، همه با هم هستیم. خیلی حال میده. چرا همه‌اش به این دنیا فکر می‌کنی؟! به این چیزایی که من میگم، فکر کن. » بعد هم برای این‌که فضا را عوض کند، گفت: « حالا اینا به کنار، من که شهید نمیشم. من حالاحالاها بیخ ریشت هستم. من کجا، شهادت کجا. » روح الله تمام این حرف‌ها را زد تا او را از آن حال و هوا بیرون بیاورد. اما زینب با دیدن وصیت نامه آن قدر به هم ریخته بود که هنوز هم بی اختیار گریه می کرد. روح‌الله طاقت دیدن گریه هایش را نداشت، گفت: « بابا گریه نکن ، من نمی‌تونم گریه ات رو ببینم! تو گریه می کنی اعصابم به هم می‌ریزه. » - « روح الله اونجا میری چه کار می کنی؟ به من بگو. » + « کار خاصی نیست. این بار که رفتم، اصلا چیزی که می‌خواستم نبود. یه سری کارای عادی، باور کن راست میگم. » زینب سکوت کرده بود و چیزی نمی گفت. + « خیالت راحت باشه. من شهید نمیشم. مگه شهادت الكيه؟! حالاحالاها پیشتم. اصلا ناراحت نباش. اما زینب تو که نمی‌دونی این کار چه آرامشی به من میده. اصلاً وقتی یه نارنجک می‌ترکه و دود می کنه، نمی‌دونی چه حالی میده که! ته هيجانه! » زینب تا این را شنید، رو کرد به او و گفت: « روح الله با این کارایی که تو می کنی، آخر یه روز زندگی من رو مثل همین نارنجکی که میگی، می‌ترکونی و دود می کنی میره هوا. » ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع حرم قسمت 4⃣5⃣1⃣ روح الله کمی‌ نگاهش کرد و بعد زد زیر خنده. زینب که آرام تر شده بود، گفت: « چرا می‌خندی؟ شوخی نمی کنم، جدی میگم. حالا ببین! » اما روح الله همچنان به حرف و تعبیری که زینب به کاربرده می‌خندید. زینب سعی می کرد کمتر به وصیت نامه فکر کند، اما مدام در ذهنش می چرخید. رفت آشپزخانه. برای این که سرش را گرم کند، کیک درست کرد. روح الله تلویزیون را روشن کرد و نشست اما نگاه نمی کرد. گوشی موبایلش را گرفته بود و بازی می‌کرد. یک بازی نظامی ریخته بود که کلی مرحله داشت. خیلی آن را دوست داشت. وقت‌هایی که کاری نداشت، بازی می‌کرد و می گفت: « این جوری ذهنمم آماده مبارزه میشه. » فکر وصیت نامه و شهادت روح الله یک لحظه هم زینب را رها نمی کرد. همان طور که مواد کیک را هم میزد با خودش فکر می‌کرد: " اگه روح الله شهید بشه، من باید چه کار کنم؟ حتما اون موقع چند تا بچه دارم. باید بشینم بچه هام رو بزرگ کنم. وای خدا چقدر سخته! مثل همسر شهید بابایی که فیلمش رو نشون می‌داد. " همین طور مواد را هم می زد که روح الله را در چند قدمی خودش دید. - « چیه؟ چرا اینجوری نگام می‌کنی؟ » روح الله با تعجب گفت: « کجایی؟ چند بار صدات کردم جواب ندادی؟ » زینب به زور لبخند زد: « فکرم جای دیگه بود. نشنیدم. ببخشید. » + « حالا فكرت کجابود؟ » هرچه اصرار کرد، زینب نگفت. دوست نداشت فکر کند که کم آورده است. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه شهید مدافع حرم قسمت 5⃣5⃣1⃣ کیک را آماده کرد و گذاشت روی میز. تا چایی بریزد و بیاید، روح الله نصف کیک را خورده بود. + « این چرا این شکلیه؟ نازکه چرا؟ » - « اسمش پنکیکه. کیک پنکیکی » + « از اون کیک بزرگا که پف می‌کنه چرا درست نکردی؟ اونا رو خیلی خوشمزه تر درست می‌کنی. » - « خوب نشده این؟ » + « هی بدک نیست، اما اونا خوشمزه‌تره. » زینب به ظرف نصفه کیک اشاره کرد و گفت: « آره، دیدم اصلا خوشت نیومده، تا رفتم چایی بریزم، نصف ظرف رو خوردی! » روح الله به ظرف تقریبا خالی کیک نگاه کرد و خودش هم خنده اش گرفت. چند روزی مرخصی داشت، اما خیلی نمی‌توانست در خان بماند. سری به محل کارش زد و زود برگشت. قرار بود بروند برای زینب کتانی و برای خودش کاپشن بخرند. روح الله برای خرید کفش و عینک خیلی دقت می کرد. می گفت: « چون پا و چشم خیلی حساسه. » آن روز کلی گشتند. آن کفش کتانی که از نظرش استاندارد و خوب بود، بیش از ۲۰۰ هزار تومان قیمت داشت. زینب هر چقدر گفت که کفش ۲۰۰ هزار تومانی نمی خواهد، روح الله قبول نکرد. گفت تا کتانی نخرد، او را به مسافرت نمی برد. آن قدر اصرار کرد تا زینب راضی شد و همان کتانی را خرید. خیالش که از بابت او راحت شد، گفت: « من یه کاپشنی میخوام که فکر نکنم به این راحتی پیدا بشه. فکر کنم یا باید برم گمرک یا بازار. اگر اونجاها بخوام برم، تو باهام نیایی بهتره. چون محیطش مردونه س. بریم تو رو بذارم خونه مامانت اینا، من با حسین بیام دنبال کاپشن. » روح الله تمام خصوصیات کاپشنی را که می‌خواست بگیرد، يادداست کرده بود. این‌که حتمأ دولایه باشد، ضد آب و گرم باشد، دوتکه باشد... انقدر با حسین گشتند تا چیزی که میخواست را پیدا کرد. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨◾️✨◾️✨◾️✨ یاد حضرت در دقایق زندگی 🔺صاحب مکیال المکارم می نویسد: 🔷 یکی از دوستان صالح من در عالم خواب مولا صاحب الزمان سلام الله علیه را دید که فرمود: 🔹 من دعاگوی هر مومنی هستم كه پس از ذكر مصائب حضرت سيدالشهدا سلام الله علیه برای تعجیل فرج و تایید من دعا كند! 📚 مکیال المکارم بخش۶ ذیل قسمت۲۹ 🔻 اولین دعای ما هنگام جاری شدن اشکها در مجالس عزا، دعای فرج منتقم است ... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔰 امام حسین علیه السلام: ✍ مردم بندگان دنیا هستند و دین چون آب دهانیست که بر روی زبان‌های آنان جاری است و تا جایی که معیشت‌های آنان فراوان است ، متعهد و حافظ دین هستند ، اما زمانی که به بلایا و مشکلات آزمایش شوند دینداران حقیقی به شماره اندک خواهد بود. 📚 لمعات الحسین 🔹جهت تعجیل در فرج: 🔸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سرفصل‌های ۱• دسته بندی مقامات انسان بر اساس ارزش‌های الهی ۲• ریشه‌یابی عدم رغبت انسان به مقامات انسانی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
4_5895568231304793587.mp3
13.83M
۳ ※ و أسئلهُ أن یُبَلّغنی المقامَ المَحمود لکم عندالله. | ※ جنس و مدل آرزوهای انسانها، بی‌نهایت متنوع است. و این در حالیست که ساختار وجودی همه‌ی انسانها یکی است! این تنوع در آرزوها و مقام‌خواهی‌ها نشانه‌ی چیست؟ و چرا در تمام تاریخ، میل به مقامات انسانی در حداقلی‌ترین سطح ممکن بوده است؟ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ بمناسبت سوم محرم، متعلق به دختر سه‌ساله ارباب😭 روضه سوزناک حاج مهدی رسولی با حضور دکتر سعیدمحمد در داخل ضریح حضرت رقیه سلام‌الله🖤 🏙 کشور سوریه @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... ۱۹ تیر ماه سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) 🕊شهید مدافع حرم " " گرامی باد. اَللهُمَ عَجِل لِوَلیک الفَرَج @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشه بگی که من هنوز نازم ... پایان فراق شش ساله دختر شهید مدافع حرم " " ▪️انتشار به مناسبت سوم محرم @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 📲 دخترا بابایی هستند💔 یا رقیه بنت الحسین:)❤️‍🩹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
② 🖤شهید مدافع‌حرم رضا حاجی زاده 🎙راوی: مادر شهید رضا جان می‌گفت: « مادرجان شیرت را بر من حلال کن. همان شیری که.... » 📸تصویر باز شود...✔️
. برگشتن کار حر نبود... تو خواستی حر برگشت حسین💔🙃 ؟😞
پسرم ۱۹سالش بود وسال اول دانشگاه بود که یک روز به خانه آمد و گفت میخواهم موضوعی را مطرح کنم،میدانم مخالفید ولی من زن میخواهم! من با تعجب گفتم:شماهم از لحاظ سنی و هم شغل و درآمد در سطحی نیستید که ما اقدام کنیم،برای کدام دختر برویم که شرایط شمارا قبول کند؟حالا زود است صبرکن به وقتش... حاجی باخونسردی گفت:خانم کار شما مثل این است که فردی بگوید تشنه هستم و شما بگویی صبر کن۴-۵ سال دیگر به تو آب میدهم،در این میان آن فرد تلف میشود. حاجی گفت: بابا کار خوبی کردی که موضوع را مطرح کردی،چون اگر خدایی نکرده فشاری را تحمل میکردی و یا خطایی بر تو میرفت پای منو مادرت نوشته میشد. خلاصه دست به کارشدیم و خدا هم قسمت کرد و پسرمان ازدواج کرد‌. توکل به خدا ازویژگی های بارز این شهید است. 🌹به مناسبت سالروز 🌹تاریخ تولد : ٢۵ دی ۱٣۴٨ 🌹تاریخ شهادت : ۱٩ تیر ۱٣٩۴ 🕊محل شهادت : تدمر_سوریه 🌹مزار شهید : گلزار شهدای اهواز یاد شهدا با صلوات🌷 ...🕊🕊🌸 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🕊 🍃با اینکه پدرم از پیش ما رفت ولی حضورش را در جمع خودمان حس می‌کنیم. پدرمان اخلاق خوبی داشت و در هر زمینه به ما کمک می کرد، هر وقت به من سر می زد کمی یا کسری در زندگی من می دید بدون اینکه بگوید برایم تهیه می کرد و می آورد. 🍃خیلی ما را به نقاشی و خطاطی و مباحث هنری تشویق می‌کرد هر وقت می‌خواست برای مناسبتی مانند تولد هدیه‌ای بدهد وسیله هنری مانند آب رنگ و... می‌گرفت. 🍃پدر هیچ وقت برای کارهای واجب ما را مجبور نمی‌کرد  و در زمان تکلیف و سن بلوغ پدرم برایم یک سجاده و چادر خرید و هدیه داد که من خیلی خوشحال شدم. در عالم کودکی من حجاب را با هدیه پدرم آموختم. ✍راوی:دختر شهید ...🌿🌺🌿 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💢دلنوشته شهید قبل از شهادت در : 《بسم الله الرحمن الرحیم》 🌷یا اباصالح المهدی (عج) ادرکنی امروز در کنار مسجد جمکران نشسته و بعد از نماز صبح می نویسم که چه نویسم، از کی بنویسم، زبان قاصر و قلم کُند و توان نوشتن ندارد . . . 🌷دلم، دلم، دلم، این کلمه آشناست که همیشه می گوییم، دلم میخواهد چنین و چنان کنم، دلم میخواهد چی و چی داشته باشم و... 🌷ولی تاکی دل بستن به دنیا، ولی تاکی دل دیگران شکستن، ولی تاکی دل بدست نیاوردن ولی تاکی دل امام را شکستن و دل به دست او ندادن دلی که با دل امام عصر نباشد دل نیست، سنگ است، چی میخواهد امامم از من سیه روی، کنم ترک گنه بپردازم به واجب، ولی این چنین است که او میخواهد،خدایا یاری کن شوم آنچه میخواهد مولایم تا شوم رو سپید نزد (س) که عالم نه عالمین در زیر پایش. 🌷الهی تو کن دعایم مستجاب گوشه چشمی ز یار مهربانم،که نزدیک است ولی نتوان دید، متی ترانا و نراک یا بقیه الله...🌹جمکران –7فروردین1392 :۱۳۹۴/۴/۱۹ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم