eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه‌ داستانی‌ شهید مدافع حرم قسمت 3⃣2⃣1⃣ وسط هال نشسته و زل زده بودی به عکس ابوحامد. - « کجایی آقا مصطفی؟ » + « دیدی حاج حسین چطور به عکس ابوحامد نگاه می کرد؟ » - « خب مقصود ؟ » + « دیدی چه سبک رفت؟ » - « خب؟ » + « اون بار باید می موند، اما از کجا معلوم این بار... ! » - « نفوس بد نزن مرد! بلند شو بریم تا خیابونا شلوغ نشده، برای روز مادر خریدامون رو بکنیم! » همان طور خیره به عکس سر تکان دادی: « باشه. اما باید برم و بیام! » - « کجا؟ کی؟ » نگاهت را از عکس کندی، بلند شدی و لباس پوشیدی. - « ناهار آبگوشت گذاشتم ها، زود برگرد. » + « باشه! » باشد نیامدی، همیشه دوست داشتی آب و گوشت آبگوشت جدا باشد. گوشت را کوبیدم و آماده گذاشتم. نان سنگک، سبزی خوردن، پیازترشی و پارچ لبالب دوغ. در زدند و خاله و برادرم آمدند. سفره را انداختم و این دست آن دست کردم که برسی. ساعت دو شد و نان ها بیات و سبزی خوردن کمی پلاسیده. زنگ زدم: « کجایی آقامصطفی؟ مهمان هم رسید، ولی هنوز ناهار نخوردیم! » + « شما بخورین من میام! » - « تا تو نیایی من لب نمی‌زنم! » + « لج نکن خانم بخور. » غذای خاله و برادرم را دادم، اما خودم لب نزدم. عصر شد و نیامدی. زنگ زدی. - « کجایی تو اصلا؟ » + « کارم طول کشید. شاید کمی دیرتر بیام. » ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه‌ داستانی‌ شهید مدافع حرم قسمت 4⃣2⃣1⃣ ساعت پنج و بیست دقیقه با گوشی دوستت پیام دادی: « مرا ببخش عزیزم، توی پروازم و تا چند روز آینده هم نمی تونم باهات تماس داشته باشم. » از جایی که نشسته بودم بلند شدم و مثل دیوانه ها دور خودم می چرخیدم: « وای حالا چیکار کنم؟ اگه دردم بگیره؟ یا به دنیا بیاد؟ پس حاج حسین چی می‌گفت؟ مگه نگفت مصطفی میمونه تا بچه تون به دنیا بیاد؟ اگه تو بیمارستان نباشی دیوونه میشم به خدا آقامصطفی! » چهار طرف سفره را گرفتم و انداختم داخل ظرف شویی، ظرف‌های غذا را هم روی آن. نشستم روی مبل و یک دل سیر گریه کردم. خاله و برادرم مانده بودند چه کنند، اما آنها هیچ کاری نمی توانستند بکنند. درست مثل تو که نبودی! از فردای آن روز کار من شده بود زنگ زدن به تو: « آقامصطفی تو رو به خدا برای زایمانم خودتو برسون! » + « به فرمانده‌ام گفتم، برمی گردم سمیه. برمی گردم! » - « نیست که برای غربالگریا و برای دکتر رفتنام بودی؟ » + « نگو سمیه، ناراحت میشم! » ۔ « دل من رو شکستی آقامصطفی! » + « ببخش سمیه، اما لازمه که اینجا باشم. » - « آره دیگه، من ته خطم! » + « تلخی نکن خانمم! » ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 🌹زندگینامه‌ داستانی‌ شهید مدافع حرم قسمت 5⃣2⃣1⃣ روزها از پی هم می گذشتند، اما از تو خبری نبود. یک روز که زنگ زدی دو تن از دوستانم خانه‌مان بودند. صدای خنده شان را که دیدی، گفتی: « به تو حسودیم میشه سمیه، به اینکه دوستای خیلی خوبی داری! » - « توهم که دوستای خیلی خوبی داری! » + « خدارو شکر. من خوشحالم که دوستات کنارت هستند. » - « ولی من دوست داشتم الان کنار تو بودم! » + « بابا تو از صدای رعدوبرق می‌ترسی، چطور می خواستی اینجا باشی و صدای انفجارا رو تاب بیاری؟ » - « وقتی تو باشی ترس معنا نداره! » خندیدی، از همان خنده های بلند کودکانه. + «جدا! حسابی خوشم اومد، اما گوش کن، ممکنه دوسه روزی گوشیم خاموش باشه یا آنتن نده، چون جایی هستم که نمی‌تونم صحبت کنم، نگران نشی! » - « باشه! » گفتم باشه، ولی با رفتن دوستانم ترس و نگرانی سراغم آمد: " نکنه عمليات باشه! " فردای آن روز بود که رفتم خانه مامانم. همیشه در تنهایی به خانه او پناه می‌بردم. ساعت شش عصر بود که خانم بادپا زنگ زد: « از آقامصطفی خبر دارید؟ » - « چند روزیه که رفته. دیروز گفت که چند روز آینده نمی‌تونه تماس داشته باشه. » _ « با حاج حسین که صحبت کردم او هم همین رو گفت، ولی دل من بدجوری شور میزنه! » کلام خانم بادپا مثـل نفت روی آتش باعث شـد شعله بکشم. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🔮✨🔮✨🔮✨ یاد حضرت در دقایق زندگی 🌷 برخیز که نور ازلی می آیـــــد 🌷بر عالم ایجــــاد ، ولی می آیـــــد 🌷مجموعهٔ حُسن وعشق وایثار و کَرَم 🌷یعنی که حسیـن بن علـی می ‏آید... 🌺 میلاد باسعادت خطِ سرخِ عشق، سومین پرچم دار قله امامت و دیانت، اربابمان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را به محضر مولایمان امام زمان ارواحنا فداه و همه منتظران تبریک می گوییم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌹 او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد 🕊امروز ۱۴ بهمن سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم 🕊شهید مدافع حرم 🕊شهید مدافع حرم 🕊شهید مدافع حرم منفرد 🕊شهید مدافع حرم اوندری گرامی باد. 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
گرامی باد روز پاسدار ؛ بر آنان که از جنس شهیدان و هم پیمان با حسین علیه السلام و از نسل فصل سرخ استقامتند. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسدارهای باغیرت مبارکتون باشه💚 🔸الا اهل عالم پیامم بگیر شدم از ازل من ولایت‌پذیر🤍 🔸ولی‌ام به دوران ندارد نظیر بگویم به عشق حسینم اسیر امیری حسین و نعم الامیر❤️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم