✍ گزارش لحظه به لحظه از #شهادت_حضرت_زهرا(س)
قسمت دوم
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
خداوند در شب معراج به پیامبر خود اینگونه فرمود:
« به دخترت ظلم می شود و حرمتش شکسته می شود و حقی که برای او قرار داده بودی غصب می گردد. او را در حال بارداری می زنند و به حریم او هجوم می آورند و بدون اجازه وارد خانه اش می شوند.
اینجاست که او بی توجهی مردم نسبت به خود را احساس می کند و هیچ مدافعی نمی یابد و فرزندی که در رحم دارد سقط می شود و با همان ضربات به #شهادت خواهد رسید. »
پیامبر درباره مصیبت هایی که برای حضرت زهرا(س) اتفاق خواهد افتاد خبر داد و به او فرمود:
« تو اولین نفر از اهل بیتم هستی که به من ملحق می شوی و تو سرور زنان اهل بهشت هستی. تو بعد از من ظلم و کینه خواهی دید تا آنجا که زده می شوی و یکی از استخوان های سینه ات می شکند. خدا قاتل تو و دستور دهنده و راضی به آن و کمک کننده و یاری دهنده بر علیه تو و ظلم کننده به شوهر و دو پسرت را لعنت کند. »
#برای_فاطمیه_چیکار_میتونی_بکنی؟
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✍ گزارش لحظه به لحظه از #شهادت_حضرت_زهرا(س)
قسمت سوم
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
پس از سه روز که برنامه نماز بر بدن پیامبر پایان یافت، امير المؤمنین(ع) جنازه مطهر رسول خدا را طی مراسمی به خاک سپرد در حالی که عده بسیاری به یاری غاصبان خلافت شتافته و برای نماز بر بدن پیامبر حضور نیافته بودند.
#حضرت_زهرا(س) در روز دفن پدر به گونه ای که اهل سقیفه بشنوند صدا زد:
«عجب روز ناخوشایندی»!
ابوبکر با شنیدن صدای حضرت در جواب گفت:
« روز تو ناخوشایند است !! »
پس از دفن پیامبر(ص)، حضرت زهرا (س) بر سر قبر آمد و مشتی از خاک آن برداشت و بر چشمان و صورتش گذاشت و این اشعار را خواند:
« کسی که تربت پیامبر را می بوید، هرگز در طول زمان، عطرهای گرانبها را نخواهد بویید. مصیبت هایی بر من وارد شد که اگر بر روزها نازل میشد شب می شدند. »
#برای_فاطمیه_چیکار_میتونی_بکنی؟
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✍ گزارش لحظه به لحظه از #شهادت_حضرت_زهرا(س)
قسمت چهارم
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
تصمیم جدی بر بیعت اجباری امیرالمؤمنین از آنجا آغاز شد که عمر به ابوبکر گفت:
« همه مردم با تو بیعت کرده اند، غیر از این مرد و خاندان و اصحابش. اکنون سراغ او بفرست. »
ابوبکر، «قنفذ» را سراغ امیرالمؤمنین فرستاد و او را برای بیعت فراخواند. حضرت شخصا بر در خانه آمد و به آنان پاسخ رد داد. این کار سه بار تکرار شد و در مرتبه سوم امیرالمؤمنین فرمود:
« من کسی نیستم که وصیت برادرم پیامبر را رها کنم و سراغ ابوبکر و آن ظلم و باطلی که بر آن اجتماع کرده اید بیایم. »
با پاسخ منفی حضرت درباره بیعت، عمر به قنفذ و همراهیانش گفت:
« بروید! اگر به شما اجازه داد وارد خانه او شوید و گرنه بدون اجازه وارد شوید. »
آنها آمدند و اجازه ورود خواستند.
این بار #حضرت_زهرا پشت در آمد و فرمود:
« به شما اجازه نمی دهم وارد خانه من شوید. »
همراهان قنفذ برگشتند ولی او آنجا ماند. آنان که بازگشته بودند به ابوبکر و عمر گفتند:
« فاطمه چنین گفت و ما از اینکه بدون اجازه وارد خانه اش شویم خودداری کردیم. »
عمر عصبانی شد و گفت:
« ما را با زنان چه کار است!!! »
سپس نزد ابوبکر آمد و گفت:
« برخیز که برایت افراد پیاده و سوار بسیاری تدارک دیده ام. »
ابوبکر بر منبر نشست و عمر، همراه مغيرة بن شعبه که هیزم با خود حمل می کرد به سوی خانه اميرالمؤمنین حرکت کردند....
#برای_فاطمیه_چیکار_میتونی_بکنی؟
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✍ گزارش لحظه به لحظه از #شهادت_حضرت_زهرا(س)
قسمت پنجم
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
هنگامی که عمر و همراهانش به در خانه #حضرت_زهرا(س) رسیدند، او در را کوبید. حضرت زهرا که سرش را بسته بود و جسمش از شدت حزن، نحیف شده بود، پشت در رفت و آنجا نشست در حالی که مطمئن بود بدون اجازه او وارد خانه نخواهند شد.
ناگهان یاران ابوبکر و عمر در را با شدت به صدا درآوردند و صداهایشان را بلند کردند و اهل خانه را با سخنانی ناروا مورد خطاب قرار دادند. در این حال عمر با لگد به در زد و تهدیدات خود را آغاز کرد و فریاد زد:
« ای پسر ابوطالب، در را باز کن که اگر باز نکنی در را با آتش می سوزانم. قسم به آنکه جانم به دست اوست، یا برای بیعت می آیی یا خانه را بر سر شما آتش میزنم. یا علی، بیرون بیا و بر آنچه مسلمانان متفق شده اند موافقت کن و گرنه تو را به قتل می رسانیم. ای پسر ابوطالب، اگر خارج نشوی داخل می شویم و خانه را با اهل آن به آتش می کشیم. به خدا سوگند، یا برای بیعت با خلیفه رسول خدا می آیی یا بر سرت آتش بپا می کنم. »
در این هنگام حضرت زهرا از پشت در فرمود:
« ای گمراهان دروغگو، چه می گویید و چه می خواهید؟ »
عمر گفت:
« ای فاطمه، پسرعمویت را چه شده که تو را برای پاسخ فرستاده و خود پشت پرده نشسته است؟ »
#حضرت_زهرا(س)فرمود:
« ای شقی، طغیان و سرکشی تو مرا به اینجا آورده و حجت را بر تو و هر گمراه منحرف تمام کرده است. »
عمر گفت:
« این سخنان باطل و زنانه را رها کن و به علی بگو بیرون بیاید. »
#حضرت_زهرا(س) فرمود:
« ای عمر، آیا با حزب شیطان مرا می ترسانی در حالی که حيله شیطان ضعیف است؟! »
#برای_فاطمیه_چیکار_میتونی_بکنی؟
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سوریه که بود پیام داد گفت: خواب عجیبی دیدم بعد از اینکه کلی اصرار کردم خوابش رو تعریف کرد، گفت خواب دیدم وضع خراب بود و هوا سرد داشتم با پوتین نماز میخوندم، یکی اومد شروع کرد به حرف زدن و گفت نمازت قبول نیست و منم به شک افتادم بعد از چند دقیقه تو خواب دیدم که یه خانم چادری اومد جلو و گفت پسرم ازت قبوله خدا خیرتون بده ان شاءالله، تا به خودم اومدم فهمیدم حضرت زهرا رو دیدم و از خواب پریدم.
#شهیدمدافع_حرم #حسین_معزغلامی
#خاطره
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
حضرت زهرا سلام الله عليها:
آن لحظه ای که زن در خانه خود می ماند و به امور زندگی و تربیت فرزند می پردازد، به خدا نزديک تر است.
📚 بحار الانوار، ج 43، ص 92
#پویش_حجاب_فاطمے
آجرک الله یا صاحب الزمان
⚘﷽⚘
بیشتر موقع ها با سعید هیئت می رفتم یه شب دیدم با تسبیح ذکر می گه
گفتم چی میگی به من هم یاد بده
اینقدر ثواب ها رو تنها، تنها نبر
خندید گفت دارم صلوات می فرستم
میگم
⚘اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ ...⚘
آقا سعید گفت این صلوات خاص حضرت زهرا ست.
پیامبرمون گفته هرکسی بر فاطمه من صلوات بفرسته من می آمرزمش و به من ملحق میشه
میگفت هر وقت این صلوات رو می فرستم دلم باز میشه...
اون عاشق حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود.
من هنوز متاهل نبودم، بهم می گفت زن سید ان شالله قسمتت بشه نمی دونی چه کیفی داره اون دنیا محرم حضرت زهرا شدن
با دعای گرم اون، همسرم هم از سادات شد
قربون نفس حقات بشم بازم دعاهای خوب در حق ام بکن بهم بگو الهی شهید بشی.
روای:دوستشهید
#شهیـدمدافعحرم #سعید_سامانلو
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
شب شهادت حضرت زهرا (س) بود 🏴
برای رفتن به #فاطمیه آماده می شدم. محمدمهدی سخت مشغول کار شده بود. وقتی به سراغش رفتم که کارش تمام شده بود✔️
گفت:
مامان! نگاه کن خوب درست کردم! برای حضرت زهراست(س)💔
با دیدن تابوت ته دلم خالی شد و اشک تو چشمام جمع شد
گفتم:
آره مادر! مگه میشه کاری برای حضرت زهرا (س) انجام بدی و بد باشه!🌺
بازهم فاطمیه بود..
بیست و هفتم خرداد هشتاد و هفت..
ومحمد مهدی این بار مهمان حضرت زهرا(س) بود....😭
شهید: محمدمهدی ایثاری🌹
تاریخ شهادت: 1387/3/27
محل شهادت: تهران
🕊نحوه شهادت: سقوط از کایت موتوردار - پادگان آموزشی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم