eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
302 دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
30 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ وقتی خدایی بشوی همه چیزت رنگ و بوی آسمان می گیرد. من کان لله کان الله له... تو برای خدا باشی خدا هم رفیقت می شود، شفیقت می شود، عاشقت می شود و شهیدت می کند...تصویری از محل نبرد و جهاد حاج علی را دیدم. میز مدیریتش که برای او هیچ فرقی با لباس غواصی گردان حمزه و بیسیم مش حمید صالح نژاد ( فرمانده شهید گردان ) نداشت. رنگ نباخته بود. هرکجا پا می گذاشت به فضا رنگ و بو می داد و تو این را از چفیه و سجاده اتاقش که نه بلکه از تلاش و کوشش و مجاهدت هایش در عرصه مدیریت می فهمی! حتي درب و ديوار و ميز و صندلي اتاق هم دل تنگ هستند...صدايت هنوز در فضاي اتاق طنين انداز است... مگر نه اینکه آن نخل خشکیده که پیامبر رحمت به آن تکیه می داد پس از مدتی که برای ایشان منبری ساختند و بدان نخل تکیه نزد، از فراق پیامبر ناله می کرد... بر من خرده مگیرید که آن نبی بود و تو چرا قیاس می کنی... برویم مقام شهید را بخوانیم و بفهمیم... آن هم شهیدی که یک شبه طی طریق نکرده بلکه ده ها سال به روش و منش پیامبر اعظم عمل نموده! نگاه میکنم دفتري را كه شايد به اتاق فرماندهي سرداران امروزي شباهت دارد، ولي اينجا اتاق مديري مدبر است كه بعد از دوران دفاع مقدس، مسير جهاد و خدمتگذاري به كشور را انتخاب نمود. دو چیز نظرم را جلب کرد. یکی چفیه و دیگری سجاده.  اولی نماد مبارزه با شیطان بزرگ آمریکا و دومی نماد عبودیت و مناجات با خداست که اگر نباشد، استکبارستیزی مان هم راه به جایی نخواهد برد. ...و این دو نماد عرفان ناب شیعی است که حضرت روح الله احیاگر آن بود و اینان سربازان عصرخمینی اند که پای عهدشان با خامنه ای تا پای جان ایستادند و تاریخ خواهد نوشت آنچه بر یاران مخلص سیدعلی گذشت... این عرفان بر دو محور عبودیت و مناجات از یک طرف و مبارزه بی امان با ستمگران و ظالمان از طرف دیگر استوار است. نمونه کامل این عرفان، مولای متقیان امیرالمؤمنین علی (علی علیه السلام) است که هم در شب زنده داری و مناجات عارفانه و هم در جهاد و مبارزه با کفار و مشرکان، گوی سبقت را از همه ی بشریت ربوده بود . قربانی، قربانی شد تا یک راه روشن را ترسیم کند. راهی که از یک سو عبودیت را در سرچشمه دارد و در ادامه با ظلم ستیزی استمرار پیدا می کند و استقامت بر این دو چنان دشوار است که فرد را به عالی ترین مقام یعنی "شهادت" می رساند...و چه دقیق اشاره فرمودند استاد عالي قدر پناهيان: ما در جامعه به مديران با تقوایی همانند شهيد قرباني نياز داريم تا مشكلات حل شود... ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
محل کار ⚜🕊🌸🔸🔸⚜ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ به زیارت ام المصائب رفته بودم تا عقده دل باز کنم...رفته بودم خدمت خانم زینب تا از آنچه در این دو ماه بر من گذشته حرف بزنم، دو ماهی که از رفتن پر افتخار حاجی می گذرد، میخواستم به خانم بگویم از تنهایی هایم، از رنجهایم، از چشم انتظاری هایم، از بغض های فرو خورده ام،از دل پر غصه ام، از حرف هایی که میخواستم بعد از ۵۰ روز انتظار به حاجی بگویم، از شبهای پریشانیم واحساس غربت بعد از رفتن حاجی، اما...بمیرم برای غریبی تو خانم، ای وای از مظلومیت تو ای بانوی صبر، واویلا از عقده های دل تو در روز عاشورا، دل ها بسوزد برای آن لحظه ای که بالای قتلگاه بودی ای ام المصائب...ای کاش هرگز روزگار، اسیری تو را نمی دید یا ز ینب...چطور می شود حس کرد رنجی که آن روز کشیدی، ای کوه صبر...و الآن و در این زمان بیش از گذشته مظلوم و غریبی و دور از وطن تنها‌...نه نه هرگز تو را تنها نخواهند گذاشت و تنها نخواهیم گذاشت...با فرستادن پاره های تن خود، با راهی کردن نور چشمانمان و امید و آرزوهایمان که همه فدای تو خانم جان و فدای غریبی دوباره ات، چه بگویم برای تو خانم که تو ام المصائبی...پاره های تن خود را می فرستیم برای نوکری تا جانشان را فدای حفظ حرم تو کنند، چه توفیقی از این بالاتر...کنار ضریح مطهرت فریاد سر دادم؛ یا زینب، حاجی، عزیزترین، گرانبهاترین و با ارزش ترین چیزی بود که داشتم...خانم فدای تو... شریک سال های سال زندگی ام را به رسم هدیه خدمتت دادم؛ خانم جان منت بگذار بر من و قبول کن...ای کوه صبر، سه یادگار از زندگی سراسر عشقم با حاجی دارم، خانم فدای تو...در حَرمت از آنها دل کَندم و به شما خاندان کرامت بخشیدم، برگه سبزی ست تحفه درویش... بی بی جان دعا کن برای ما، دعا کن خداوند متعال همچنان به خانواده ما نعمت شهادت در راه خدا را عنایت کند و این نعمت را از ما نگیرد.... بانو سپاس ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ وقتی با خصوصیات مردی آشنا شدم که گاه در دفاع از وطن و اسلام ,در هشت سال دفاع مقدس حضور داشت.... گاه در صحنه ورزش و تربیت بدنی حضور می یابد...و گاه در صحنه اقتصاد کشور ......یاد سفارش آقا افتادم که از جوانان تحصیل ,تهذیب , ورزش, خواستارند....و مردانی همچون شهید علی محمد قربانی استادی برای جوانان مملکت در ورزش ,تحصیل و تهذیب بودندو هستند.....خدایا دستانم سست میشوند وقتی میخوام از مردی بنویسم که اسطوره عشق بود , و همچون مولایش عباس دلاور و باوفا به اسلام بود....عباس که  از حرم اسلام شجاعانه دفاع میکرد , شهید قربانی هم ,همچون عباس ,به یاری شیعیانی شتافت که در محاصره دشمن بودند , و عباس خودش از پیکر شهید قربانی حفاظت کرد , آنطور که شنیدم پیکر مبارک در چند قدمی دشمن تکفیری بود, و بیسیم شهید روشن ,و خداوند کور دلان را کورتر کرد ,تا نبینندو نشنوند...و پیکر مبارک به وطن بازگشت....خدایا روح شهید قربانی را ,برایمان دعا گو قرار بده تا در دنیا و آخرت دستگیرمان باشند.. [فدایی حرم: جعفرحبیب پور] ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸    🔸   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ خاطره ای از ماجرای جمع آوری تصاویر آیت الله منتظری توسط شهید قربانی در نجف آباد پس از اینکه حضرت امام(ره) آقای منتظری را عزل نمودند، طبیعتا در ادارات دولتی عکس ایشان که معمولا کنار تصویر امام بود می بایست برداشته می شد. یکی از مراکزی که به دلیل نوع مراجعین و نیز زادگاه ایشان بودن، نتوانسته بود عکسها را بردارد بنیاد شهید شهر نجف آباد بود. مدیر وقت این اداره که اتفاقا از بچه های ولایی وحزب اللهی هم بود تحت فشار قرار داشت و نمی توانست عکس را از اتاق های اداره بردارد. شهیدمدافع حرم حاج علیمحمد قربانی آن موقع در نجف آباد دوره موشکی پیشرفته میدید و همراه با خانواده مدتی از اندیمشک به نجف آباد عزیمت کرده بودند.  یکروز که طبق معمول برای احوالپرسی به ما سری زده بود، مشکل عدم امکان حذف عکس را با دلایل برایش مطرح کردیم و گفتیم برای اینکار کمک میخواهیم. ولی دقت لازمه تا اوضاع شهر بهم نریزه چون دقیقا زیر نظر بودیم و عده ای هم در مورد برداشته شدن عکس ها تهدیدمان کرده بودند. صبح های جمعه به صورت خانوادگی با شهید قربانی برای تفریح به کوه میرفتیم... یکروز جمعه در حال کوه نوردی بودیم که حاج علی گفت برای برداشتن عکسها طرحی دارم. پیشنهادش را داد و قرار را گذاشتیم برای شبی که در دانشکده شیفت بود.... موعد فرارسید و من بعداز نماز مغرب وعشا با ژیان به دانشکده که در یکی از پادگانهای حاشیه شهر بود رفتم. ایشون با سه نفر از دوستانش با لباس شخصی آمدند و راهی اداره بنیادشهید شدیم. البته من آنها را رساندم وخودم چند خیابان آنطرف تر داخل ماشین منتظر ماندم تا شناسایی نشوم و ماجرا لو نرود. ... ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ پس از مراجعه به اداره به نگهبان گفته بودند:《زنگ بزن رییس بگو مهمان دارید، بیاد باهاشون کار داریم》 نگهبان هم به منزل رییس زنگ زده بود (انوقت موبایل نبود )وایشون هم حدودا ربع ساعت بعد از تماس اومده بود. پس از احوالپرسی، حاج علی به رییس گفته بود: 《اداره ای که بر خون شهدا استواره ووجودش به برکت خون شهداست بایستی در همه جا مطیع امام باشه، امام اقای منتظری را از قائم مقامی عزل کردند واز سوی حراست ادارات مرکزی ووزارتخانه ها بخشنامه شده عکسهای ایشون را از کنار عکس امام تو ادارات بردارند، شما چرا این کار را نکردید؟》 - ما با مردمی که برای انقلاب خون و جوان دادند طرفیم، اینجا زادگاه ایت الله منتظری است، این کار در این شهر ممکنه مشکل ایجاد کنه! اشکال نداره ما عکسها را جمع می کنیم، اگر کسی اعتراض کرد بفرمایید سربازان امام خمینی وهمرزمان شهدا اومدند و خودشان این کار را کرده اند. هم کار انجام شده هم شما دروغ نگفته اید. درعرض نیم ساعت یک نفر از همراهان را کنار نگهبان اداره برای کنترل ایشون گذاشته بودند و سه نفرشون هرکدام در یک طبقه با مراجعه به اتاقها خیلی محترمانه عکسها را ازقابها در آورده بودند وقاب ها را روی میزها گذاشته بودند وعکسها را باخود آوردند، حدودا یکساعت بعدش به ماشین رسیدند و من اونها را به پادگان انتقال دادم.پس از گذشت چند سال که توفیق خدمت در بنیاد اندیمشک نصیبم شد در بازگویی خاطرات شهید قربانی موضوع در آوردن عکسها را بیان نمودند وگفتند آن سال موضوع خیلی مخفیانه انجام شد ولی چند روز بعد که ارتباط من وشما را رصد کرده بودند مارا خواستند وبهمون تذکر دادند. البته ایشون گفتند هم تشویقمون کردند هم یک جورایی تنبیه که البته ایشان هیچکدامش براشون مهم نبود چرا که تا سال ۷۴، ۷۵ که من اومدم اندیمشک این موضوع را نگفته بودند... مردان خدا برای انجام تکلیف دینی و انقلابی حد و مرز ندارند. کاری که احساس کنند می توانند برای اسلام و انقلاب انجام دهند را با شتاب و اشتیاق می پذیرند؛ روزی در جبهه های کردستان، روزی در شلمچه، روزی در اداره ای در نجف آباد و روزی هم در حلب... ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ ١٣٩٤/٧/١٢ روز يكشنبه ساعت حدود ١١ شب... يادش بخير - دارم ميرم...- كجا؟...،- سوريه من باورم نشد فكر كردم قصد داري منو امتحان كني - شوخي ميكني؟....- نه باور كن دارم ميرم. ٧ صبح بايد لشكر باشم بازم نتونستم باور كنم. هر چند تو از قبل گفته بودي كه پيگير هستي براي رفتن به سوريه و دلت در گرو دفاع از حریم اهل بیت(علیهم السلام) است....براي آوردن گذرنامه ات به دفترکارت رفتي و بعد نيم ساعت كه برگشتی... - وسايلم رو جمع كردي؟ -علي جان اذيت نكن واقعاً قصد رفتن داري ؟ - باور كن بايد صبح زود برم تسليم شدم و بغضم رو فرو خوردم و گفتم به سلامتي ان شالله ...تو مشغول زنگ زدن با تلفن شدي و من هم مشغول جمع كردن وسايلت، راستش بغض كرده بودم. ازت خواستم با بچه ها حرف بزني گفتي نمي تونم، فكر ميكنم تو هم بغض كرده بودي، ..شايد براي تو سخت تر بود دل كندن از ما چون تو عاشق من و بچه ها بودي ، آره دل كندن از ما برات سخت بود ولي همین دل کندن از علایقت بود که تو رو به اون درجات عالی رسونده بود، یادم هست در ابتدای ازدواجمان که در اوج جوانی و شور... تو راهی جبهه ها می شدی و "برای خدا" اسم رمز ماندگاری همه این مجاهدت ها بود. با همون حالت بغض شروع كردي برام حرف زدن، همون حرفايي كه در سفر كربلا توی بين الحرمين برام گفته بودي، دوباره تكرار كردي و روضه خوندي برام از غم پريشاني بي بي زينب(سلام الله علیها)، غريبي خانم رو... اسارت ام المصائب رو که قلب صاحب الزمان روز و شب براش محزونه... و باز هم اشك هاي من جاري شد مثل كربلا و تو همچنان ادامه مي دادي كه.. 《- همه ما شايد تو تموم عمرمون بارها گفته باشيم اي كاش كربلا بوديم،همسر عزیزم باور كن دوباره كربلا برپا شده و خداي نكرده ممكنه دوباره بي بي زينب به اسيري بره، ولي محاله محاله كه بچه شيعه ها بزارن پاي نا اهلان به حرم بي بي زينب(سلام الله علیها) نزديك بشه، برام دعا كن كه لياقت پيدا كنم و جزء مدافعين حرم قبول قرار بگیرم... راستش آرزو داشتم سوريه برم و از اينكه دارم به آرزوم مي رسم خيلي خوشحالم. مي دونم شما هم از دوري من خيلي اذيت مي شين منم طاقت دوري از شمارو ندارم ولي بايد صبر داشته باشيم. آخه نمي دوني اونجا چه خبره نمي دوني اون از خدا بي خبرا چه بلايي بر مردم ميارن،امنيت و آسايش مردم ما هم در خطره و ممکنه که دشمن به مرزهای ما برسه، در اون صورت دوباره آتش جنگ در ایران هم شعله ور میشه ...راستش من آدم خوبي نيستم و خودم رو لايق شهادت نمي دونم، شهادت توفيقيه كه بر هر كسي داده نميشه، خيلي برام دعا كن همسر عزیزم تمام طول عمرم سعي كردم سالم زندگي كنم سالم كار كنم و تمام هدفم خدمت به مردم بوده وقتي مشكلي از كسي حل ميشد و من رو دعا ميكردن من هم خدارو شكر ميكردم كه چه توفيقي خدا به من داده و اون هم گره گشايي از كار مردمه خيلي مراقب بيت المال بودم وجوهات شرعي رو به موقع پرداخت ميكردم نماز و روزه قضا الحمدلله ندارم، به هيچكس بدي نكردم چه تو محل كارم و چه جاهاي ديگه حتي بد كسي رو هم نخواستم و تمام تلاشم اين بوده كه بدي هاي ديگران را با خوبي جواب بدم تا خدا چي برام نوشته باشه》 و گفتي و گفتي و گفتي... ... ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ و صبح، هم خوشحال و هم دلتنگ با من و بچه ها خداحافظي كردي و رفتي... الان كه يكسال از اون روز ميگذره من چي ميتونم بگم درباره ي تو مرد بزرگ تو كه در وفا به سرور وفاداران عالم آقا ابو الفضل العباس(علیه السلام) اقتدا كردي، تو كه به نداي هل من ناصر ينصرني مولاي مظلومان حسين لبيك گفتي ( تو كه گفتي نميگذاري بار ديگر زينب به اسيري برود) چي ميتونم بگم درباره ي تو دلاورمرد رزمنده ي شجاع تو كه در اطاعت از ولي فقيه شهره بودي... علي جان! خوش به حالت كه به آرزوهات رسيدي آرزو داشتي مدافع حرم اهل بيت شوي و شدي، آن هم چه مدافعی... آرزو داشتي شهادت نصيبت شود و شد آن هم چه شهادتی... خوشا به حال تو كه حرفت با عملت يكي بود، غبطه ميخورم به حال تو علي جان كه تونستي ادعاي (یا لیتنا کنا معک) رو نسبت به مولا ثابت كني...واقعا" خوش به حال تو كه پيش برادران زينب سربلند شدي، مرحبا به تو كه پيش مولا علي و حضرت زهرا رو سفيد شدي، و خوش به سعادت تو كه مدافع هميشگي حرم حضرت زينب(سلام الله علیها) ماندي و در صحرای محشر چه استقبالی می کند سقای کربلا از تو که پای در جای پای نازنینش نهادی و همچون عبدی صالح فرمانبر مولایت بودی... چه استقبالی بکند از تو زهرای مرضیه که به جرم حب علی(علیه السلام)  و اولادش به دست خبیث ترین دشمنان علی به شهادت رسیدی.. و امروز ماییم و میراث تو و یاران شهیدت، علی جان فرزندانم را برای سربازی فرزند حسین اماده میکنم تا انشاالله در روز ظهور در کنار تو که معتقدم فراخوانده می شوی در رکاب مهدی فاطمه(عجل الله تعالی فرجه) جان فشانی کنند.. 1395/7/12 ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ چه بنامم تورا؟ حبیب دوران، حاج قربان یا سردار فاتح نبل و الزهرا؟ هر یک از این نام ها کوهی از معنا در ورای خود دارد. البته  برای تو که فرزند کرخه و خاک تفتیده خوزستانی هیچ چیز عجیب نیست...عجیب نیست که همچون دفاع مقدس که با همرزمانت طومار استکبار را در هم پیچیدی، این بار در بلندی‌های «الطاموره» رشته‌های تکفیری‌ها را پنبه کنی؛...عجیب نیست که علاوه بر جوانان و نوجوانان خوزستانی، کودکان  سوری را عاشق و شیدای خود کنی؛...عجیب نیست که فرسنگ‌ها آن سوتر و در سرزمینی که طبق معاهدات بین المللی وطن تو نیست، پس از یک پیروزی استراتژیک در اوج اقتدار اعتقادی، پرچم زیبا و مقدس کشورت را بوسه باران کنی....عجیب نیست برای سربازان ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) که شب هنگام بر سجاده استغاثه و آمرزش به پهنای صورت اشک بریزند و سحرگاهان شیران شرزه عرصه پیکار باشند....« شهید حاج علی محمد قربانی» فرماندهی بود که مدیر شد اما ( قبل از آن مدیر هوای نفس خود بود )، مدیری که ترجیح داد همچنان فرمانده بماند و با این عنوان از گردونه پر زرق و برق دنیا فاصله بگیرد و خود را به قافله شهدا برساند ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ ‍ توفیق داشتم که در مرتبه اول اعزام به سوریه همراه شهید قربانی باشم و مأموریت ما هم تاسیس بخش آماد و پشتیبانی قرارگاه امام حسین (علیه السلام) در جنوب حلب بود. مهرماه سال 1394 عازم شدیم. با توجه به شرایط بحرانی و اضطراری در جنگ، متأسفانه گاهی در خوراک اسراف‌هایی می‌شود و با توجه به اولویت داشتن ملاحظات امنیتی، خیلی نمی‌شد کنترل کرد..حاجی نسبت به اسراف خیلی حساس بود و با توجه به تجربه زمان دفاع مقدس و دلسوزی برای مردم، یک کار ساده ولی مهم را در کنار مأموریت اصلی‌مان شروع کرد و این را به یک فرهنگ در منطقه جنوب حلب تبدیل نمود...یک روز به من گفت حاجی، خیلی غذاهای اینجا زیاد هستند و اسراف می‌شوند، بیا غذاها و مواد اضافی را ببریم و بین مردم منطقه توزیع کنیم، به ایشان گفتم حاج علی ما تازه اومدیم، خیلی شناخت کافی نداریم و از این مسائل، ولی شهید قربانی مصمم بود که حتما این کار را بکنیم و هم جلوی اسراف غذاهای اضافی را بگیرد و البته مهمتر از اون نوع نگاه مردم منطقه نسبت به رزمنده ها مثبت باشد، با همین محسنات اخلاقی‌اش بود که خیلی ها را جذب می‌کرد. جالب اینکه مردم هم همه سنی مذهب بودند و با توجه به حضور ما و تأمین امنیت، روز به روز جمعیت‌شان بیشتر می‌شد و به خانه‌هایشان برمی‌گشتند...روز اول حدود 20 غذا اضافه آمد. من پشت فرمان نشستم و رفتیم...در مسیر به اولین خانه که رسیدیم، دو نفر جلوی در نشسته بودند که حاجی گفت اول به این‌ها بدهیم. حاجی وقتی به مردم غذا می‌داد، حس شیرین و یک خوشحالی عجیبی داشت که در چشمانش پیدا بود، مثل وقتی که برای فرزندت چیزی خریده باشی و بخواهی به او بدهی، من آن لذت را در چهره‌اش می‌دیدم...این کار ما همین طور ادامه داشت، بعضی اوقات تا 100 غذا اضافه می‌آمد، آبمیوه، کیک، میوه و همه چیز که امکانش بود را بین مردم منطقه توزیع می کردیم...مثل یک مادر که نمی‌گذارد غذاهای خانه‌اش اسراف شود و از بین برود، همه را در یک گوشه جمع می‌کرد و در یک فرصت مناسب می‌گفت بریم برای توزیع...دیگران هم که ما را می‌دیدند تشویق می‌شدند و کم‌کم این حرکت یک فرهنگ شد و کمتر کسی را می‌دیدی که چیزی داشته باشد و بین مردم نیازمند پخش نکند، طوری شده بود که در روزهای آخر به مشکل امنیتی خورده بودیم، مردم بلافاصله که ماشین ما را می‌دیدند همه جمع می‌شدند. شهید قربانی می‌گفت: این مردم باید ما را درست بشناسند، دشمن ذهن‌شان را نسبت به ما بدبین کرده است، باید جمهوری اسلامی را که دلسوز آن‌هاست باور کنند..به دلیل همین فعالیت‌ها، مردمی که روزهای اول از ما می‌ترسیدند، هر چه جلوتر می‌رفتیم بیشتر سمت ما می‌‌آمدند...این فقط نمونه ای از دریای بی‌کران اخلاق اسلامی آن شهید عزیز بود. اخلاقی که خیلی از رزمنده های جوان‌تر را مجذوب خود کرده بود و به عنوان پدری مهربان، همیشه مأمن مدافعان حرم بود. روحمان با یادش شاد باد... همرزم شهید رحیم رحمانی ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸    🔸   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ وقتی با دوستان  در محل شهادت ایشان در بلندی های مشرف به روستای طاموره  حاضر شدیم و چگونگی شهادتشان مورد نقد و بررسی قرار گرفت، متوجه شدیم که کمتر از ۲۰ متر با سنگر دشمن که اتفاقا روی ارتفاع هم بودند فاصله داشت، از ۳ زاویه به سمت ایشان تیراندازی شده بود و علیرغم فاصله کمتر از ۲۰ متر، دشمن نتوانسته بود به پیکر مبارکش دسترسی پیدا کند... هر چند بعد از چند شبانه روز بظاهر پیکر مطهرش به میهن اسلامی منتقل و در جوار همرزمان شهیدش آرام گرفت اما  روح ملکوتی  آن شهید در ارتفاعات  طاموره مشرف به شهرهای نبل و الزهرا تا ابد شاهد و نگهبان نوامیس مسلمین و شیعیان آن دیار خواهد بود تا نسلهای بعد، جهاد حاج قربان وهمرزمان شهیدش  مسعود اکبری و... را در گوش کودکان زمزمه کنند ، تا ثابت کنند که در هر جای دنیا صدای مظلومی بگوش برسد پاسداران خمینی (ره) و  خامنه ای در آنجا حاضر و ولو با نثار جان خود نخواهند گذاشت مظلومی بی دفاع و پشتوانه بماند... روحمان با یادشان شادباد. سرهنگ پاسدار علی نجفوند؛ فرمانده تیپ سوم لشکر ۷ ولی عصر (عجل الله تعالی فرج) ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ «بسم ا... الرحمن الرحیم» « يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي‏ إِلي‏ رَبِّکِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي ‏» آیات 27 تا 30 سوره مبارکه فجر « لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ »  آیه 92 سوره مبارکه آل عمران « الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ»  آیه 20 سوره مبارکه توبه وقتی امام خمینی «ره» با آن عظمت در دیدار با خانواده های محترم شهدا تواضع نموده و لب به سخن نمی گشایند انسان حقیری همچون من که باشد که در وصف شهید بزرگوار حاج علی قربانی قلم فرسایی کند. ولی ارادت به شهید و خانواده محترم و دوستی  36 ساله که از سالهای اولیه دفاع مقدس در بسیج و میدان های رزم با این دوست از برادر تنی نزدیکتر از یک سو و وظیفه معرفی این مشعل های فروزان و چراغ های راهنمای جامعه از سوی دیگر این حقیر را بر آن داشت تا ذره ای هرچند کوچک همه را به تفکر دعوت کنم که چه عواملی باعث گردید حاج علی به مقام های مجاهد فی سبیل ا... ، مهاجر الی ا... ، مقام بِر و نیکی و نفس مطمئنه و شهادت برساند. قطعاً شهیدی چون حاج علی قربانی خصوصیات زیادی برای الگوگیری مومنین و جوانان عزیز دارد ولی یکی از ویژگی های بارز این شهید بزرگوار دارا بودن درک و بصیرت دینی و ولا یت پذیری از یک سو و شجاعت بی وصف از سوی دیگر است به گونه ای که ایشان بلافاصله با شروع جنگ تحمیلی به خیل عظیم رزمندگان شتافته و در بزرگترین، سخت ترین و خطرناک ترین عملیات های دفاع مقدس شرکت نموده و مجروحیتها و سختی ها نتوانست ذره ای خلل در عزم و اراده و ایمانش بوجود آورد...ویژگی بارز دیگر شهید عشق و خدمت مخلصانه به جامعه اسلامی بخصوص جوانان و مردم مستضعف بود به گونه ای که مجاهدتهای مخلصانه وی در جنگ تحمیلی موجب گردید طریق الی ا... را طی نموده و با این دستمایه گرانبها و نیت خالصانه پس از جنگ تحمیلی در عرصه های فرهنگی و ورزشی نیز خدمات ماندگاری انجام دهد. نمونه بارز این موضوع قبول ریاست هیئت فوتبال شهرستان اندیمشک و تاسیس مدرسه فوتبال شهدای دوکوهه شهرستان می باشد که علاوه بر دمیدن روحیه شور و نشاط به جامعه ورزشی و فوتبالی، بسیاری از استعدادهای نهفته شهرستان را پرورش داده و قطعاً از جمله باقیات صالحات شهید خواهد بود. ویژگی منحصربفرد دیگر شهید حاج علی قربانی گره گشایی و تلاش در جهت رفع مشکلات مردم بود چرا که علاوه بر موفقیت در کارهای نظامی و فرهنگی و ورزشی وقتی به عرصه های اقتصادی و اداری و همچنین خدمات رسانی به زائرین عتبات عالیات وارد گردید با تلاش و مجاهدت بی نظیر بسیار موفق عمل کرده و همچون دُر گرانبهایی درخشید زیرا مسئولیتها را همچون مولایش امام علی «علیه السلام» فرصتی برای خدمت به مردم نیازمند می دانست و چه بسیار مراجعه کنندگان غریب و آشنایی که حاج علی صادقانه به آنها خدمت نموده و باری از دوششان برداشته است تا همان انسان ها امروز به نیکی از شهید قربانی یاد کنند و بدین گونه او با رعایت اسلام عملی در طول زندگی شریفش نشان داد می شود انقلابی بود ، انقلابی عمل کرد و انقلابی ماند. سرانجام حوادث روزگار انسان کاملی چون شهید قربانی را به صحنه کارزار سوریه کشاند تا ثابت کند برای انسان پرورش یافته در مکتب قرآن و عترت عمری تلاش و کوشش و کسب رزق حلال و تربیت فرزندان برومند که نگاه به قامت رشید آنها مایه لذت هر پدری است مانعی نیست تا با عمل به وظیفه شرعی خود به مقام نیکان و مجاهدین فی سبیل ا... و مهاجرین الی ا... برسند. « لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ » آیا علی قربانی میتواند در مقابل ظلم و تجاوز به بلاد اسلام بی تفاوت باشد؟! هیهات ، هیهات ... پس این طبیعی است تربیت شده مکتب علوی همانطور که خودش در قطعه فیلمی که به یادگار گذاشته از عزیزترین و گرانبهاترین داشته هایش همچون زن و فرزند در راه خدا می گذرد تا تکلیف شرعی خود را ادا نموده و به خط مقدم صفوف مدافعین حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) و مقامت اسلامی در سوریه بپیوندد و با رشادتهای خود حماسه آزادی شهرهای نبل و الزهرا را خلق نماید. ولی حاج علی دیگر زمینی نیست زیرا به مقام نفس مطمئنه رسیده و ندای « ارْجِعي‏ إِلي‏ رَبِّکِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً » حق تعالی او را طلب کرده و پرواز الی ا... نموده است. شهادت گوارایش باد و امید به شفاعت او داریم. ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ استاد پناهیان: در دوران دفاع مقدس بهترین افراد خود را به میدان فرستادیم، اما پس از جنگ بهترین افراد خود را پشت میز مدیریت نفرستادیم... حجت الاسلام پناهیان: ملتی که والاترین شهدا را داشته، باید عالی‌ترین مدیران را نیز داشته باشد/ مدیران کشور باید مانند شهدای مدافع حرم پاکباخته باشند.. از مردم زیاد انتظار نداریم مانند این شهید والامقام، باتقوا باشند؛ زیرا مردم بیش از آنکه از والدین خود درس اخلاق و تقوا بیاموزند از مدیران خود درس می‌آموزند(النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِم‏؛ تحف‌العقول/208)  نیاز است مدیران ما، راه این شهید بزرگوار را در پیش بگیرند. شهید قربانی علاوه بر سمت مدیریتی که داشت یک مدرسۀ فوتبال را نیز در شهرستان اندیمشک دایر کرده بود که این مدرسه فوتبال، پنج سال پیاپی به عنوان مدرسه نمونه کشور معرفی شد و این نشان می‌دهد که یک مدیر نمونه در هرجایی که به این نظام و مردم خدمت کند، می‌تواند موفق‌ترین فرد باشد. ️ یادوارۀ سردار «علی محمد قربانی» ‌‎95/03/03 ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ سلامییی به سپیدی آسمان... به سپیدی گیسووانی ک در رکاب مولا علی سفید شد و عاقبت در رکاب میوه دل مولایش. با خون خضاب گشت... گیسو وان و ابروهای سپیدی ک هر تارش گواه از خاطره ای دارند.. گواه از رضایت مولا علی علیه السلام دارند.. حبیب من، موهایش را در راه اعتلای حق و حقیقت سپید کرد و در آخر، آن سپیدی با خون.. همچون گلی سرخ شد.. هستند شهدایی همچون حاج علی محمد قربانی.. ک همچون حبیب، به حبیب ملحق شدند، خدایا به حق شهدایی ک همچون قاسم گونه علی اکبر وار.. و حبیب گونه با بصیرتی روشن، دل حبیبشان را روشن کردند.. سلاممان را به حبیب بی سر برسان دلنوشته/               رضا حبیب پور ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸    🔸   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ به راستي چه روح بزرگ و عظيمي داشتي كه هركس حتي براي چند دقيقه با شما هم صحبت شد علمداري همچون ابالفضل العباس (علیه السلام) خيلي از دوستان و حتي آشنايان نسبتا دور يك جمله مشترك داشتند؛ "من از همه به حاج علی نزديك تر بودم!، ده، شيفته ات شد و بسياري تو را نزديك ترين فرد به خود مي‌دانستند... مقام معظم رهبري فرمودند شهداء امام زادگان عشق اند؛ عمق اين فرمايش را با تدبر در مسير حركت شهيد مدافع حرم سردار حاج علي محمد قرباني ميتوان يافت... وقتي تصاوير شهيد قرباني را در كنار جوان‌هاي برومند مي‌ديدم، حسرت همراهي ايشان در سوريه در دلم چندين برابر مي‌شد و باخود مي‌گفتم از چه نعمتي عظيمي بي نصيب مانديم...با تامل بيشتر در مسير حركت زندگي شهيد قرباني بيشتر به اين نكته ميرسيم كه در مكان‌ها و محل‌هاي مختلف منشاء خير و بركت بوده و شايد بتوان اين تعبير را بكار برد كه در دوره حيات مادي ايشان در برهه‌هاي مختلف ماموريت هاي الهي جداگانه و ويژه اي داشته است؛ به نقل از استاد پناهيان كه چه زيبا فرمود: شهيد قرباني مديري بود كه به هركاري دست ميزد، طلا ميشد...(٩٥/٠٣/٠٣) ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ استاد پناهیان: در دوران دفاع مقدس بهترین افراد خود را به میدان فرستادیم، اما پس از جنگ بهترین افراد خود را پشت میز مدیریت نفرستادیم... حجت الاسلام پناهیان: ملتی که والاترین شهدا را داشته، باید عالی‌ترین مدیران را نیز داشته باشد/ مدیران کشور باید مانند شهدای مدافع حرم پاکباخته باشند.. از مردم زیاد انتظار نداریم مانند این شهید والامقام، باتقوا باشند؛ زیرا مردم بیش از آنکه از والدین خود درس اخلاق و تقوا بیاموزند از مدیران خود درس می‌آموزند(النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِم‏؛ تحف‌العقول/208)  نیاز است مدیران ما، راه این شهید بزرگوار را در پیش بگیرند. شهید قربانی علاوه بر سمت مدیریتی که داشت یک مدرسۀ فوتبال را نیز در شهرستان اندیمشک دایر کرده بود که این مدرسه فوتبال، پنج سال پیاپی به عنوان مدرسه نمونه کشور معرفی شد و این نشان می‌دهد که یک مدیر نمونه در هرجایی که به این نظام و مردم خدمت کند، می‌تواند موفق‌ترین فرد باشد. ️ یادوارۀ سردار «علی محمد قربانی» ‌‎95/03/03 ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
دیدار حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا پناهیان از خانواده 🌸🔸⚜🕊⚜🔸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ خدا حافظ رفیق قدیمی ،خدا حافظ رفیق صمیمی خدا حافظ  علی جان ،ای به قربان تو و اخلاق نیکوی تو . آخرش گوی سبقت را ربودی از آن روزی که در والفجر مقدماتی شناختمت بال پرواز داشتی روزی که ماشاء الله ابراهیمی در کنارت ،محمد یوسفی،علی طاهری،عزت الله حسین زاده،محمد تقی خوا نساری و .....حلقه دوستانه ات را تکمیل کرده بودند  . گوییا همان دیروز بود که با حبیب عصاره ،امیر سپهرجو،رحما نی ،جان محمد جاری،در کنار حاج حمید صالح نژاد گلهای با صفای یک بوستان را تشکیل داده بود ید .اما گلچین روزگار عجب سلیقه ای دارد . یک به یک می چیند .دیروز عزت و علی محمد و حبیب و ماشاء الله و محمد و حمید را و ....امروز علی قربانی را .دیروز برای رسیدن به حرم و امروز برای دفاع از حرم .دیروزی ها رفتند تا حرم اسیر را صفای  آزادی دهند و امروزی ها رفته و می روند تا عزت حرم را حریم نگه دارند .چه خوب این خواهر و برادر دل  ربایی می کنند .دیروز به عشق اباعبدالله (علیه السلام)دل را به دریای اروند ،به امواج پر غرور و قدرتمند ،به طوفان های شن ،به صحراهای خشک ،به کوههای بلند ،به هرم گرمای جنوب ،به سوزش سرمای غرب می زدند تا خود ، فدای یار کنند و گوشه چشم امام(علیه السلام)  را به خود مشغول .و امروز به عشق در دانه امیرالمومنین(علیه السلام) ،زینب کبری(سلام الله علیها) ،زینت عاشقان دلدار ،فرسنگ فرسنگ دلدادگی ،فرسنگ فرسنگ عشق و محبت به اهل بیت(علیهم السلام)،فرسنگ فرسنگ شور و احساس را پیمایش می کنند تا حریم حرم را پاسدار و نگهدار باشند . علی جان:از آن روز های اول دفاع مقدس معلوم بود که تو اهل ماندن نبودی ،نمی دانم چطور طاقت ماندن تا به امروز کشاندت .و شایدهم ذخیره ای برای آفرینش شور امروز بودی .اما امروز برایمان روشن شد .روشن شد که اگر دیروز به پای علم اباالفضل باید خون دوستان ریخته می شد .اگر دیروز ذکر اباعبد الله(علیه السلام) جان بخش جان هایمان می شد ،اگر دیروز ذکر فاطمه الزهرا(سلام الاه علیها) ،مادر خوبی ها ، تو و دوستانت را به مسلخ عشق می بردند ،امروز هم یار جدا نشدنی اباعبدالله (علیه السلام)،دخت با صلابت امیر مومنان ،خواهر عشق و وفا،زینب کبری (سلام الله علیها)، علی قربانی را ،هادی کجباف را ،سید مجتبی ابوالقاسمی را ،احمد مجدی را، حسین همدانی را ،......به قربانگاه عشق و ایثار روانه می کند . علی جان :مرکب راهوارت ، که امروز بر دوش پروانگان شمع وجودت قرار گرفته بود ،دل از دوستان ربوده  و آنها را  می نگریستم که از فراق یار، پیمانه چشما نشان پر از اشک گشته و بال و پر پروانه گا نشان  را بر وجود آرمیده در مرکبت می سایید ند . حاج عباس با بغض فرو رفته در گلو نظاره ات می کرد . حاج فتح الله سیل اشکهایش امانش را بریده بود.  گریه و گریه وگریه.....داشتم باور می کردم که داری از میان ما می روی ،داشتم باور می کردم که تنهایی ما باز هم فراگیرتر شده ،داشتم  غربت در این دنیای بدون علی و علی ها را بیشتر احساس می کردم . اما یکباره در سکوت معنا دار اطرافیان،تو را بلند قامت،سر بر افراشته ،سرو گونه و استوار یافتم .علی دیگری دست بلند کرد و به فریاد در آمد : ما از رفتن پدر نگران نیستیم ،ما راضی به رضای حقیم ،ما ناراحت نیستیم ،انتظار شهادت پدر را خیلی پیش از این داشتیم . آری سرو رعنا قامت ، پسرت را می گویم ،چه خوب ادای دین می کرد ،چه خوب پدر را معرفی می نمود و چه  خوب به داشتن اینگونه پدری افتخار می کرد .و فهمیدم که تو نرفته ای ،تو جای وسیع تری در قلوب مخبتین پیدا کرده ای ،تو زنده ای علی جان  . توحریم حرم را پاسداری کردی ،تو عمه سادات را حمایت کردی .کار تو کار اباالفضل العباس (علیه السلام) بود ، تو و دوستانت نگذاشتید یکبار دیگر حرم به اسارت برود ، تو و دوستانت قلب فرزند زهرا را خوشنود کرده اید .فرزندان زهرا (سلام الله علیها)زنده اند ، اباعبدالله(علیه السلام) زنده است ، زینب کبری(سلام الله علیها) زنده است و زنده بودن اهل بیت (علیهم السلام) به زنده بودن پاسداران حریم آنهاست . و تو پاسدار حرم حریم اهل بیتی ،پس تو زنده ای علی جان .و لذا سلام بر تو ،سلام بر دوستانی که از تو سبقت گرفتند ،و سلام بر تو و دوستانت که به آنها ملحق شدید .مطمئن هستم حرف دل خانواده ات : اللهم تقبل منا هذا القربان  است . خدایا به حرمت خون های شاهدان شهید عاقبت ما را نیز ختم بخیر بگردان . آمین یا رب العالمین دوستدار قدیمیت – عبد الرحیم پارسا فرد 25بهمن 94 ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها) تشییع شهید حرم .حاج علی قربانی . والسلام ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
ادای احترام خادمان حرم رضوی به مقام شامخ شهید بزرگوار و خانواده محترمشان 🕊🔸🌸⚜🌸🔸🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ مثل همه نامه‌هایم به دوستان شهیدم به تو هم می‌گویم علی جان سلام. بهار دارد می‌آید ولی شهر من گرفتار خزان شده است. علی جان بی‌مقدمه بگویم از شبی که عملیات شکستن محاصره و آزادی نبل و الزهرا شروع شد تمام شهرم دست شده بودند و به آسمان تکیه داده بودند و برایتان الغوث الغوث می‌خواندند. چه شب تلخی بود. من که تا صبح در حرم دختر امام موسی کاظم به بست نشسته بودم و کاری غیر گریه و دعا نداشتم. باور کن بعد از مسعود، محمدرضا و همه شهدا تمام دلخوشی ما به وجود شماها بود که دیدنتان زندگانی بود ولی افسوس که رفتید. باورم نمی‌شد وقتی در شبکه اجتماعی به محض انتشار خبر شهادتت محسن عزیز نوشت: ایوای بدبخت شدیم علی هم رفت. تمام وجود فرو ریخت...این شب هم تا صبح پشت در چوبی حرم دختر موسی‌بن‌جعفر نشستم و از او گله می‌کردم. نمی‌دانم اگر این حرم را نداشتم چه می‌کردم. زمان نمی‌رفت و من دلم می‌رفت. از عملیات خیبر به بدر به والفجر هشت به کربلا4 به نصر4 به والفجر ده به بیت‌المقدس7. ساعت 3 بامداد بود که وقتی از شدت ناراحتی و غربت سرم را به درب مطهر حرم می‌زدم دستی شانه‌ام را گرفت و گفت پسرم چه شده؟ چرا گریه می‌کنی؟ فریاد زدم چرا گریه نکنم؟ چرا داد نزنم؟ بدبخت شدم. بی‌کس شدم. علی جمعیت مسافر و زائری که تک و توکی در آن نیمه شب بودند دورم جمع شدند و خیره خیره نگاهم می‌کردند. علی مثل مادر فرزند از دست داده محکم به صورتم می‌زدم و هیچکس جلو دارم نبود. وقتی بخودم آمد در بیمارستان بودم و بدست سرم وصل بود. دخترانم که از موضوع خبر داشتند مثل ابر بهار گریه می‌کردند و می‌گفتند برایت آرزوی صبر می‌کنیم....علی جان! کاش به هوش نمی‌آمدم و راه به راه می‌آمدم ولی این چه سری است که امثال من مانده‌ایم؟ دیگر محال است به گردان و پادگان کرخه بروم. محال است محال. بعد تو اصلا نشاید شهرم هم بروم. شهر بی شما یعنی غسالخانه یادش بخیر در تهران وقتی به عیادت سرداران بزرگ علی طاهری و رحیم چگله رفتم، محافظی که همراهم بود را گفتم برود بیرون اتاق. اصلا تحمل روی تخت دیدن آن‌ها را نداشتم. علی چقدر من گریه کردم. باورم نمی‌شد این مردان خمینی دراز کشیده باشند. آنها را بت قامتان خمینی و خامنه‌‌ای بوده و هستند...رحیم که جانم فدایش باد می‌خواست مرا آرام کند گفت ما که زنده‌ایم گریه چرا؟...علی جان افسوس کوچه‌های شهرم دیگر کوچه‌های قدیمی نیستند و رنگی از درد و داغ ندارند...با کمال تأسف باید بگویم کوچه‌های اندیمشک من، دیگر اخلاص تقسیم نمی‌کنند و طعم شهادت و آسمانی شدن را در دل و دماغ عابران خسته نمی‌پراکنند...بخدا قسم، پنجره‌های این شهر بعد شما، روبه باغ گل محمدی باز نخواهد شد و ردپایی از کبوتران سپید بر جای نخواهد ماند....علی جان تو بگو برایم که راستی مگر سنگ شده‌ایم؟ و یا طلسمان کرده‌اند؟ یادت هست علی جان در گردان در پادگان، آخرهای شب همراه ماشاءالله، مسعود، محمدرضا، محمد یوسفی، یادت هست از پشت بام چقدر ستاره‌ها می‌چیدیم و بدرقه راه سینه سرخان مهاجر می‌کردیم؟...علی جان! یادت هست مهتاب چه صداقت معصومی را به آبی حیاط محوطه جلو گردان‌مان در پروژه می‌پاشید؟...علی جان! یادت هست آن روزها تا خدا فقط یک سجده فاصله بود؟..پس تو هم حرف بزن. بر این تنهایی من و ما مرهمی باشد. این که رسمش نیست. بمن بگو به بچه‌ها چه بگویم؟ اهل کوچه همه رفتند ولی ما ماندیم.. حقمان است اگر بی‌کس و تنها ماندیم در به روی همه وا بود و نمی‌دانستیم.. شهر لبریز خدا بود و نمی‌دانستیم هیچ تقصیر کسی نیست اگر رنجوریم روشنی هست، خدا هست ولی ما کوریم علی جان محض رضای خدا یک بار فقط یک بار دیگر به شهر برگردد. به هیئت بیا، به گردان، به خانه رحیم به دل ما سری بزن. رحیم و علی تازه دارد زخم‌های دست و پایشان التیام پیدا می‌کند. نگذار دلشان خانه غم شود و ویران.بیا دوباره پا به پای نسیم در شبی بی‌ستاره غمگینانه پرسه بزنیم و از سپیدار پیر کوچه بپرسیم خانه دوست کجاست؟ بیا با تمام بچه‌های گردان فردا صبح، دوباره کوچه‌های قدیمی شهرمان را سلام کنیم و به پنجره لبخند بزنیم و شوریده سران شبگرد را سیب سرخ تعارف کنیم....علی‌محمد! جان حمید صالحی، حق مسعود اکبری، به گریه‌های محمدرضا، به ادب رحمانی، اصلا به حق امام حسین بیا با تمام حنجره جار بزنیم تا شهادت هست زندگی باید کرد...دعا می‌کنم در بدو ورودت تمام شهدای گردان به استقبالت بیایند و به دعای تو به همسرت و فرزندانت و خصوصا دوستان داغدارت، صبر و تحمل عنایت شود. ارادتمند محمدمهدی بهداروند ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸  🕊   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸    🔸   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ 🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ نامه اینجانب علی محمد قربانی با سالم و صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی سالمتی و ظهور آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف)و سالمتی رهبر عزیزم امام  خامنه ای (حفظه الله) و شهدای عزیز که ما از قافله آنها جامانده بودیم و از اینکه به لطف خداوند متعال توانستم راه دوستان عزیز و شهیدم را ادامه بدهم خیلی خوشحال هستم و اشک شوق میریزم... را سپاسگذارم که این سعادت نصیب من شد تا دوباره در جبهه های نبرد حق علیه باطل شرکت داشته باشم و به آرزوی خود رسیدم؛ با تمام وجود دوست داشتم به فرمان رهبر عزیزم جهت دفاع از دین و اسلام عزیز در جبهه های نبرد حاضر شوم... اینکه خداوند متعال ما را به این راه ارزشی و دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) هدایت نمود خدا را بسیار شاکر وسپاسگذارم... همسر متدین، متعهد، ایثارگر و مهربان خودم بسیار سپاسگذارم که در این راه نه تنها مخالفتی نداشت بلکه مرا هم خیلی تشویق نمود تا بدون هیچ نگرانی از خانواده جدا شوم و در مسیر حق دوباره سلاح به دست بگیرم، از او که همیشه مشوق من در راه خوبی ها بود خیلی خیلی ممنونم و دعا می کنم همیشه سلامت باشید... عزیزم من هرچه خوبی در خودم و زندگی ام دارم اول خدا و بعد هم از حمایت های جنابعالی بوده است... فرزندان عزیزم بسیار راضی هستم و امیدوارم همیشه در پناه ائمه اطهار(عهیم السلام) و خداوند متعال و زیر پرچم ولایت فقیه موفق، سلامت و سربلند باشید. در راه ولایت فقیه باشید، تنها راه نجات جامعه به امر ولایت بودن است ولاغیر... من بدانید که سلامتی، عاقبت بخیری، موفقیت، معنویت، خوشبختی و کمال شما با اطاعت پذیری محض از ولایت فقیه و دور نشدن از مسجد و بسیج و دوری از گناه می باشد که امیدوارم هم آنها را به خوبی رعایت کنید... دارم بچه های من بسیجی با بصیرت و ولایت مدار باشند و افرادی باشند همیشه آماده به فرمان رهبرعزیزمان و فقط زیر بیرق ولایت باشند ولا غیر... (صفحه اول وصیتنامه.. ادامه دارد ) ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸    🔸   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ 🔶⚜🌸🌸🌸🌸🌸⚜ ⚜⚜▫️     🌸🔶🌸 🌸 ▫️🕊▫️🌸 🌸     ▫️⚜🌸 🌸🌸🌸🌸⚜       🌸🔶 🌸🌸 ⚜ اینکه بی پدر شدید نگران و ناراحت نباشید، افتخار کنید که پدر شما همیشه در خط ولایت بوده و سربازی او را  کرده است و هرگز به خاطر نامهربانی های دنیایی دست از دینم و ولایتم و گذشته ارزشی خود نکشیدم و دوست  دارم شما هم همینطور باشید و فقط به فرمان ولایت عمل کنید...از خاطرات خوب ما با فرزندانتان حرف بزنید و در مجالس خودتان مرا هم یاد کنید، داشتم بچه های شما را ببینم که نشد ولی راضیم به رضای خدا و همیشه خدا را شکرگزار بوده ام که همسر و فرزندان خوبی به من عطا نموده است. ، برادرم و خواهرانم ضمن حلالیت گرفتن می خواهم که ان شاءالله همیشه در مسیر انقلاب، نظام و ولایت  فقیه باشند. ام می خواهم که از تمام اهل فامیل، همکاران، دوستان و آشنایان، همسایگان و همه کسانیکه با آنها به  نوعی ارتباط و همکاری داشته ام برایم طلب حلالیت نمائید. اگر حقی به گردنم دارند آن را سریعاً ادا کنند...ان شاءالله حضرت زینب سلام الله علیها حافظ و نگهدار شما باشد و با یاد او صبر او را داشته باشید.. دانم بعضی با جمع آوری مال نامشروع به کجا می خواهند برسند، ما چقدر از تاریخ عبرت گرفتیم و در حال حاضر اجرا کردیم، متأسفانه در حال حاضر صداقت و راستگویی در بعضی افراد کم رنگ شده است که آفت بسیاربدی در جامعه شده است، به خود بیاییم و با گفتار و عمل درست هر چه سریعتر این آفت پلید را از بین ببریم. خدا به هر پست و مقامی هم که برسیم اگر صداقت نداشته باشیم نمی توانیم از این فرصت خدادادی برای خدمت به مردم به خوبی استفاده ببریم. خوب و سالم کم نیستند و مسائل جامعه را هم به خوبی می دانند و می فهمند و بهترین تصمیم را در موقع خودمی گیرند. بینیم که هر وقت آقا اذن می دهد چه عکس العملی از خود به زیبایی نمایش می دهند...من که به این ایمان دارم و رسیده ام که تنها راه نجات جامعه و عاقبت بخیر شدن فقط و فقط گوش به فرمان آقابودن است ولاغیر.. (لبیک یا حسین) پاییز و زمستان 4931 – حلب سوریه ⚜🔸⚜🌸🌸🌸⚜ 🌸    🔸   🌸🌸  🔸 🌸🌸 ⚜🔸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
نبل و الزهراء در جمع کودکان سوری... ⚜🔸🕊🌸🕊🔸⚜ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
در کنار دو رفیق و یار خود در دوران دفاع مقدس؛ شهید مظلوم محمد یوسفی و جانباز ایثارگر دکتر عبدالرحیم چگله... یاد باد آن روزگاران، یاد باد ⚜🌸🔸🕊🔸🌸⚜ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم