eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
300 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیـتـــــ من بہ تمام راهیان شهـادتـــــ، حفظ حرمتـــــ و مبـارزه با مظاهر ڪفر تا اقامهٔ حق و ظهـور ولے خــــــــــدا امام زمان (عج) استـــــ... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 💢 در اسفندماه سال 1347 در خانواده‌ای متدین در تهران چشم به جهان گشود ،كودكی آرام و شاداب بود. روح پرتلاطمش در امواج خروشان انقلاب قرار گرفت و به ساحلـی آرام رسيد. به دنيا و ظواهر آن تمايلی نداشت و به شركت در مجالس مذهبی علاقه‌مند بود و حضور در تشييع جنازه شهدا را بر خود فرض می‌دانست. در سال1361 عضو پايگاه بسيج شهيد مطهری شد و همزمان نيمڪت تحصيل را رها ڪرده و دانش‌آموز مدرسه ‌ی عشـق گشت. او تا سال 1367 در تسليحات لشگر 27 محمد رسول‌الله و سپس در گردان حمزه سيد‌الشهدا به نبرد با دشمن مشغول بود. در اكثر عمليات‌ها حضور داشت و 5 بار مجروح شد. در جريان عمليات ڪربلای5 و مرصاد از ناحيه بازو و شكم و پا جراحات شديدی برداشت. پس از اتمـام جنگ جهاد اڪبر را آغاز نمود. در شب ولادت مولای متقيان علی(ع) سال 1369 هيئت عشاق‌ الخمينی را تأسيس ڪرد و خـود اداره آن را بر عهده گرفت. دو سال بعد طبق سنت‌نبوی با همسرشهید رضامومنی ازدواج كرد و برای فرزند شهيد مؤمنی (محمدرضا مؤمنی) پدری مهربان شد. او در همان سال وارد كميته تفحـص شد و با عنوان تخريب‌چی به جستجوی پيڪر پاك شهدا پرداخت. و سرانجام در دوم دیماه سال 1374،‌ در ارتفاعات 112 فكه بر اثر انفجار مين ، جامِ شهـادت را نوشيـد و گرد يتيمـی بر چهره‌ی فرزندش محمدصادق نشست و محمدرضامؤمنی بار ديگر از سايه‌ی پُر مهر پدر محروم گشت. ..... 🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سربـاز ولیعصـــر (عج) • • • ابراهیم در اكثر مواقع لباس خاكی رنگ می‌‌پوشید و همیشه سعی داشت با لباس سپاه از پادگان خارج شود. آنقدر متواضع بود كه حتی در پوشیدن لباس مراعات می‌كرد. یك روز دژبان مقابل درب جلوی ما را گرفت و گفت: « برادر! چون شما سرباز هستید, نمی‌توانید ازپادگان خارج شوید.» من فوراً در مقابل ابراهیم ایستادم و گفتم: « ایشان كارمند رسمی سپاه است، و لیكن لباس خاكی رنگ پوشیده است » اما ابراهیم بدون آنكه ناراحت شده باشد گفت: « ایشان راست می‌گویند، من سربازم سربازِ حضرت ولیعصر (عج) ». ✍ راوی: دوست شهید @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم