eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
302 دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
30 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠 💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠 💠🌷💠🌷 💠💠 💠🌷💠🌷 🌷 💠🌷💠🌷💠 💠🌷💠🌷💠🌷 💠🌷💠🌷💠🌷💠 💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷 💠💠🌷💠💠🌷💠🌷💠 🔺انتقام خون شهید روح‌‌الله سلطانی بِدست شهید رادمهر و همرزمانش ... ‌ ‌ 🔹در منطقه پیرانشهر مأموریت بودیم و در جایی پایین تر از ، به اتفاق برای مقابله با اشرار و قاچاقچی ها کار می کردیم. اخباری به دست ما رسیده بود که نشان میداد دشمن، توسط تعدادی اراذل و اوباش مواد مخدر و مشروبات الکلی را از ناحیه ای و سلاح و مهمات را از ناحیه ای دیگر وارد کشور می کنند. ‌‌ 🔹 براساس رصد ما مشخص شد راه ورودی آنها از پایین قله ای است که ما در آنجا نیروی نظامی داریم. من و محمود با هم نشستیم تا عملیات کمینی را کنیم. آنها مسیر صعب‌العبوری را انتخاب کرده بودند که کمین زدن به آنها بسیار سخت بود. ‌‌ ‌‌ 🔹یکی دو روزی رفتیم در آن منطقه نشستیم و تمام طرح ها را مورد ارزیابی قرار دادیم. به این نتیجه رسیدیم که باید کمینمان در فاصله یک تا دو متری آنها مستقر شود و به اجرا درآید. شروع کردیم به طرح ریزی جدید و مدتها روی آن کار کردیم. تقریبا می توانم بگویم به بن بست رسیده بودیم. ‌‌ 🔹 همیشه در چنین مواقعی، محمود آیه ای از قرآن می خواند و حواس و توکّلمان را به خدا بیشتر و تکیه به تجربیات و توانمندی های خودمان را کمتر میکرد: " والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و إن الله لمع المحسنين؛ وآنها که در راه ما با خلوص نیت جهاد کنند، قطعا به راه های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است. " ‌‌ 🔹 این آیه ما را می برد به آنجایی که می بایست میرفتیم. دوباره حواسمان را بیشتر جمع می کردیم و با کمی فکر بیشتر از بن بست خارج می شدیم. بعد از ، طرح ریزی از بن بست خارج شد و طرح کمین را بلافاصله اجرا کردیم. ‌‌ ⭐️نتیجه اش این شد که باندی که باعث شهادت الله_سلطانی شده بودند، به طور کامل قلع و قمع شوند و دو نفرشان به اسارت درآیند. همه افرادی هم که در کمین شرکت کرده بودند سالم به مقر برگشتند ... ‌‌ 📚منبع : "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" ‌ ♥️ 💠🌷💠🌷💠🌷💠 💠🌷 💠🌷💠 💠🌷💠 💠 💠💠💠 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷🕊🥀🌺🥀🕊🌷 یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم . اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر . کم مانده بود سکته کنم سر شکسته بود و داشت می آمد . با خودم گفتم : الان است که یک برخورد با من بکند . چون خودم را بی می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم . او یک از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو و بعد از سالن رفت بیرون . این برخورد از تا توگوشی برایم سخت تر بود . در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه بزن همانطور که گفت : مگه چی شده؟ گفتم : من زدم رو شکستم ، تو حتی نکردی ببینی کار کی بوده همان طور که را پاک می کرد ، گفت : این جا کردستانه ، از این باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست . چنان مرا خودش کرد که بعدها اگر می گفت ، می مردم . ❣❣❣❣❣ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
را زندگی خودش قرار می داد، مدافع حرم رضا بیضایی،#شهید هادی شجاع بودند، خیلی از ایشان تعریف می کرد، همیشه می گفت: « ما باید بیضایی را از این تکفیری ها بگیریم.» 🍃⚘🍃 # قاب عکس این را به دیوار خانه زده بود و از مادر گرفته بود که را وقت ندارند. مدافع حرم را که به کشور می آوردند حالش عوض می شد. 🍃⚘🍃 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم