eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
💫 بسم رب الشهدا و الصدیقین قسمت 5⃣1⃣1⃣ اين داستان واقعي است.... ‼️کي انتقام بگيرم ‼️ کي مي شه انتقام بچه ها رو بگيرم؟ هاشم بعد از اين که خمپاره دشمن صاف روي سنگر پنج سرباز فرود آمد، بارها با خود اين را مي گفت. گاه يکي از افراد گردانش، تير يا ترکش مي خورد، به بلندترين تپه ي مرزي خيره مي شد که هنوز در تصرف دشمن بود و بارها بين دو طرف جنگ، دست به دست شده بود. تپه هرگاه تصرف مي شد، روي آن جنازه دوطرف تلنبار مي شد. جنازه خيلي از نيروهاي گردانش روي تپه جا مانده بود. "دلم مي خواد جنازه دشمن رو تو سنگراشون ببينم. بايد تاوان تجاوزشون رو پس بدن". دستور حمله از بي سيم ابلاغ شد. هاشم همراه گردان با فرياد الله اکبر بي محابا حمله کردند. از تپه ها بالا رفتند و آتش ريختند به طرف دشمن. تاريک روشناي صبح، بالاخره تپه ي مرزي سقوط کرد. سپيدي صبح، داخل کانال بتوني روي تپه قدم مي زد و جنازه هاي سربازان دشمن را تماشا مي کرد. از کنار جنازه ها يکي يکي عبور مي کرد و سنگرها را نگاه مي کرد. وقتي رسيد به سنگري که بالاي آن نوشته بود: ! پايش شل شد. زمزمه کرد: خدا کنه عراقي هاي اين سنگر، يا فرار کرده باشن و يا اسير شده باشن! قدم که گذاشت داخل سنگر، کف سنگر پنج جنازه ديد!......... ⬅️ ادامه دارد... ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم