توان درک این سطح از فتوّت را ندارم که خلبان باشی، لحظات سقوط را به چشم ببینی، ایجکت نکنی و شهادت را در آغوش بکشی تا خدای نکرده هواپیمایت به منطقه مسکونی برخورد نکند...
شهادتتان مبارک مردان خدا...
#سقوط_جنگنده
👤 حسینعباسیفر (دلاوار)
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🌷🌷تصویر دو خلبان شهید سانحه سقوط جنگنده . 🔹سرهنگ دوم صادق فلاحی از استادخلبانان پایگاه هوایی شهید فک
🔺خلبانی که تا لحظه آخر هواپیمای در حال سقوط رو از شهر دور میکنه بیشتر شبیه قهرمان فیلمای هالیوودیه..
اونا تو فیلماشون قهرمان می سازن و ما هر روز کنار چنین قهرمانهای گمنامی زندگی میکنیم
نثار روح شهیدان فلاحی و حنفیهزاد فاتحهای قرائت کنیم...
💬آرما
➕ حجم فداکاری خلبان ارتش اعجاب برانگیزه!!! چه فاجعهای که با جهاد و ایثار او رفع شد!
خبرش کنید، سریالش کنید، داستانش را بنویسید...
در دنیای مرد عنکبوتی و بتمن و قهرمانسازیهای پوشالی، یک تکه از این دنیا، این سالها آنقدر قهرمان سازی میکند که کسی نمیتواند قهرمانهایش را بشمارد!
💬احمد دستاران
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷شهید #ابراهیم_هادی🌷
آقاابراهیم چراجبهه رو ول
نمیکنی بیایی دیدارامام؟
فرمودن:
مارهبری رابرای تماشانمیخواهیم!
مارهبری رابرای اطاعت میخواهیم
🇮🇷 🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
السلام علیک یا باب الله و دیان دینه..
سلام بر تو ای دروازه ارتباط با خدا که جز از درگاه تو به ساحت او راهی نیست!
و سلام بر تو ای حکمفرمای دین ،
که نیکان و بدان را سزا خواهی داد...
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#سلام_امام_مهربانم
#صبحت_بخیر_آقا
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
همـه ترڪمـ بڪنند
عیـبـــ ندارد!
تــو💚 بمانــ
#تونیازوضرباندلمیختمڪلام✋
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»
#صبحتون_حسینی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💐عشق است
اینڪہ یڪ نــــفر
آغـــــاز مے ڪند...✨
🥀هــــر روز صبح را
بہ هــــــواے
سلام بـــــر شما شهیدان...🍃
💐روزتون_متبرڪ_به_نگاه_شهدا💝
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✍️ فرازی از #وصیت_نامه شهید📜
🌷...من به امیدخداروانه سنگرهای جنگ
که امام زمان(عج)درآنجاحکومت میکند
میشوم وامیدوارم ان شاء الله جهت زیارت سیدالشهدا به کربلابرویم.🙏
🌷پیام من ازسنگرداغدار خونین خوزستان
به برادران عزیز:تاآخرین نفس راه شهدارا
ادامه دهید،که حق بزرگی برگردن مادارند.
شهید #حسنعلی_یوسفی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
آنچه در این کتاب آمده چکیده و فشردهای از خاطرات دوران اسارتم است. اگرچه کوتاه بود؛ اما پس از گذشت 28 سال هنوز هم سایه سنگین آن دوران را بر روح و جسمم احساس میکنم....
شُنام، خاطرات پاسداری که به دست کومله و دموکرات اسیر شده.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊 🔴 #شُنام 🌟 خاطرات #کیانوش_گلزار_راغب قسمت 1⃣2⃣ ماه مبارك
قسمتهای ۲۱ تا ۳۰ کتاب بسیار مهیج شُنام
🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊
🔴 #شُنام
🌟 خاطرات #کیانوش_گلزار_راغب
قسمت 1⃣3⃣
شعبانی، یکییکی اسمها را مرور کرد. نفر آخر نبود. نفر آخر کیه؟ همه جا را گشتیم. بالاخره معلوم شد نفر آخر، "لطیف" است. شعبانی داد زد و او را صدا کرد و گفت:
« لطیف، کجایی؟ »
لطیف، سرش را از پستویی بیرون آورد و گفت:
« ها، بله، حاضر، اینجام. »
شعبانی پرسید:« چه کاره ای؟ »
+ « کمک آشپز. »
- « چند سالته؟ »
+ « وزده سالمه. »
- « کلاس چندی؟ »
+ « تا کلاس نُه رفتم ولی هر روز، یه کلاس بردنم عقبتر تا رسیدم به کلاس پنجم. منم دیگه از خیر درس گذشتم. »
شعبانی با تعجب پرسید:
« آخه چرا؟ »
+ « راستشو بگم، تقصیر پیش نماز محلمون بود. »
شعبانی که به سختی جلو خندهاش را گرفته بود گفت:
« چه ربطی داره؟ »
لطیف، با شوخطبعی ادامه داد:
« آخه خونهی ما بغل مسجده، مسجدم بغل مدرسهمونه. یه روز پیشنمازمون به بابام میگه: مشتی تو که خونهات نزدیک مسجده، خودتم زحمت بکش و سرساعت اذان بگو تا مردم جمع بشن. »
روز بعد، صدای بابام که اذان میخوند تو کلاس درس پیچید. میخوند تا رسید به حی علی خیرالعمل. یه باره پشت بلندگو نَنَمو صدا کرد و به کُردی گفت:
« آی صفیه، صفیه، دَنگم خاصّه؟ »¹
از اون روز از هر کلاس به کلاس پایین تر می رفتم اما تو هر کلاس که میبردنم، دعوام میشد، چون بچههای اون کلاس « باران بارانه، صفیه باران... »² رو میخوندن و میگفتن:
« لطیف، صدامون قشنگه؟ »
دور روز بعد، شعبانی به اوضاع روحی آشفتهی بچهها سر و سامانی داد و به طرف روستای دزلی و از آنجا به "روستای درکی" اعزام شدیم. ساعاتی بعد اعضای خانوادهها که از اسدآباد به راه افتاده بودند دسته دسته به روستای درکی سرازیر شدند. دراین لحظه، نیسان برادر خزایی که تیرباری روی آن نصب شده بود از دور نمایان شد. شاهرضا زیوری و اسماعیل صوفی هم همراه او بودند.
__________________________________
۱. آی صفیه! صدای من قشنگه؟
۲. آوازی کُردی که ریتمی تند و شاد داره.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم