📢 غبارروبی مضجع مطهر رضوی در سفر رهبر انقلاب به مشهد مقدس
🔻 مضجع مطهر حضرت ثامن الحجج علیبنموسی الرضا علیهالسلام با حضور حضرت آیتالله العظمی خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در فضایی آکنده از معنویت غبارروبی شد.
🔹 رهبر معظم انقلاب در سفر به مشهد مقدس -که به دنبال تغییر شرایط کرونایی کشور انجام شد- در مراسم غبارروبی مضجع نورانی امام رضا علیهالسلام که با حضور جمعی از علما و خادمان حرم رضوی و با تلاوت کلامالله مجید و زیارت جامعه کبیره و ذکر مصائب اهلبیت علیهمالسلام در روزهای پایانی ماه محرم برگزار شد شرکت کردند.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سر فدای قدمت،ای مه کنعانی من
قدمی رنجه کن،ای دوست به مهمانی من
عمرمان رفت به تکرار نبودنهایت
غیبتت سخت شد،از دست مسلمانی من
#اللهمعجللولیکالفرج
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
رخســار شـهیدِ کربلا را صلوات
سـالارِ قیــامِ نینــــوا را صلوات
جانها به فدای نـامِ والای حسین
آن نورِدوچشمِ مصطفی راصلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد
وعجل فرجهم
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
صبح است و بهارست و صدای نم باران
امروز چه زیباست نگاه خوش یاران
چون موسم عشق است و بهاران دل انگیز
سرزنده کند نغمه و آواز هزاران
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔰 وصیت نامه شهید؛
برادران! من وقتی که لباس سپاه را بر تن کردم تفاوت را در خود مشاهده کردم.
در این حالت بود که انسانیت را دریافتم و اگر افتخار شهید شدن را داشته باشم، همگان بدانند که آگاهانه زیستم و آگاهانه جنگیدم و آگاهانه به ابدیت پیوستم.
فریاد سر می دهم که جان من فدای مکتب خمینی و راه خمینی و مرام خمینی که راه خداست.
نه یک بار بلکه دوست دارم هزار مرتبه فدای این اسلام و این مکتب بشوم.
شهید علی دلفی🌷
شهادت: ۱۳۶۵/۳/۱۳، مهاباد
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
کتاب " عمار حلب "
خاطرات شهید مدافع حرم " محمدحسین محمدخانی "
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🌷 به اسم حبیب 🌷 🔴 #عمار_حلب 🥀 زندگینامه و خاطرات #شهیدمدافعحرم_محمدحسین_محمدخانی قسمت 1⃣6⃣
قسمتهای ۱۶۱ تا ۱۷۰ کتاب جذاب عمار حلب
🌷 به اسم حبیب 🌷
🔴 #عمار_حلب
🥀 زندگینامه و خاطرات #شهیدمدافعحرم_محمدحسین_محمدخانی
قسمت 1⃣7⃣1⃣
از جمع دوستان فقط با تعداد اندکی رفاقت داشت. به موضوع توی خانه آوردن آنها خیلی حساس هستم. وقتی اینها آمدند، گفتم:
« رکب خوردیم. »
وضع پدرخانم عمار خیلی خوب بود. گفتم که اگر آمدند و در این وادی جدا از ما پریدند، این رابطه را ادامه نمیدهیم. توی کار شهید و شهادت غوطهور بود. اگر به موبایلش نگاه کنی، میبینی از همه شهدا عکس دارد.
آخرین کاری که در تیپ به او سپردم، رسیدگی به امور خانوادههای شهدا بود. زیاد هم از جیب خودش خرج میکرد. خوش سلیقه بود و پای کار.
نیروهای غیرایرانی را که برای آموزش می آوردیم، میبرد بهشت زهرا (علیهاالسلام). راوی خوبی بود. میبرد میچرخاند و کامل توضیح میداد. عربی خوب صحبت میکرد. میدانی یاد گرفته بود. گذشت تا جنگ سوریه. من در مقام جانشین آموزش اعزام شدم. محمدحسین و باقی بچهها هم در جایگاه مربی. چند تا قول و قرار باهم داشتیم. قرار بود زمانی که من در تهران هستم، کارهای زندگی او را رسیدگی کنم و زمانی که او برمیگردد، کارهای زندگی من را پیگیر شود. اوقات مختلف یا باهم بودیم یا تک تک. اما همدیگر را میدیدیم. من آموزش داشتم و او در خط بود. آخرین بار در منطقهای در لاذقیه دورهی پنجاه نفرهی گشتی تدریس میکردم، در خطی که محمدحسین مسئول آن بود. پانزده روز باهم در خط بودیم. کلاً خوابش کم بود، برعکس من.
دوتایی خصوصیات بچههایی را که دور و برمان بودند، مینوشتیم. سر همین قوارهای کارکردن، با هم خیلی مراوده داشتیم. رفت پیش ایوب و تیپ سیدالشهدا را تحویل گرفت. دورهی اول گروهان قبول کرد. در خط میماند. خیلی با هم سر این موضوع کل میانداختیم. وقتی وارد جنگ میشوی، خیلی سخت میگذرد. شهادت آدمها جلوی چشمت، ترس از مردن، قبول کردن مسئولیت آدمها در گرفتن خونشان خیلی سخت است و سنگین.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 به اسم حبیب 🌷
🔴 #عمار_حلب
🥀 زندگینامه و خاطرات #شهیدمدافعحرم_محمدحسین_محمدخانی
قسمت 2⃣7⃣1⃣
فرماندهی تیپ را قبول کرد. به من میگفت:
« تو دنبال بازی هستی. ول کن بیا اینور. »
من میگفتم که تو دنبال گُندگی هستی. این کار را نمیکردم.
ما آموزش میدادیم و آنها عملیاتی بودند.
معتقد بودم هرچه سطح آموزش بالا باشد و وقت بگذاری ثمرهی آن بیشتر و خون کمتری ریخته میشود. آن سمت هیجان بیشتری دارد.
الان اکثر نیروهایش پلاکی با عکس عمار انداختهاند دور گردن. روی بازوی بیشتر نیروهای عراقی، «عمار» خالکوبی شده است. با نیروهای غیرایرانی گشتن، خیلی سخت است؛ آداب خاص، غذای خاص، رفتار خاص. همینها کار را سخت میکند. در جنگ که آب و امکانات نیست، همین لا و لوها میخوابید و میماند. وقتی با نیروی مهمان غذا میخوری، یعنی احترام گذاشتهای به او برای همین خیلی دوستش داشتند.
اولین بار که محرم آنجا بود، توی حرم حضرت رقیه (علیهاالسلام) میانداری میکرد. بچه ها را میبرد آنجا. یکی دوبار هم با راننده به خاطر اینکه دیر شده، دعوا کرده بود. بچههای مربی را جمع میکرد آنجا و هیئت میگرفت. یکی از سیدهای افغانستانی این شعری را که بالای سر قبر عمار نوشته اند، خواند:
" سرکه زد چوبه محمل دل ماخورد ترک
ریخت بر قلب و دل جمله عشاق نمک
آن قدر داغ عظیم است که بر دل شده حک
سر زینب به سلامت، سرنوکر به درک "¹
یک هفته بعدش رفتم دیدنش، این شعر را برای من خواند. در دورهای هم، هیئتی با دانشجوها درست کرده بود.
خط خوبی داشت. همیشه پای تخته مینوشت:
« یاحسین ای همه زندگیام. »
_______________________________
۱. بعد از شهادت شهید محمدخانی، مادر شهید در دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با مقام معظم رهبری، این شعر را به نیابت از شهید محمدخانی برای ایشان خواندند. ایشان هم با لبخند در پاسخ فرمودند:
« سر نوکر به فلک، چرا به درک؟! »
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم