🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #تپه_جاویدی_و_راز_اشلو
قسمت 9⃣1⃣
🌷 آخر ترانه
۵ مهر ۱۳۶۰
۔ « آمنه، مادر، رادیو حمله... »
ساعت ده صبح با شنیدن صدای مادر دست از دوشیدن شیر بز کشیدم و از داخل آغل دویدم توی حیاط و گفتم:
« چیه مادر؟ »
- « نمیشنوی، صدای رادیو رو، حمله شده... »
باد پاییزی خورد توی سر و صورت عرق کردهام و تنم لرزید. صدای رادیو از اتاق بزرگ پنجدری به گوشم خورد. رادیو مارش نظامی میزد و بین آن صدای گوینده بلند میشد:
« نصر من الله و فتح قریب...
شب گذشته رزمندگان کفرستیز، بسیجان سلحشور، سپاهیان شجاع و ارتشیان سرافراز، طی عملیات ثامن الائمه با عبور از موانع و استحکامات وسیع دشمن متجاوز بعثی عراق... با انهدام تجهیزات و ادوات آنها، بعد از ماهها، حصر آبادان را شکستند... و تعداد زیادی از متجاوزین بعثی را به هلا کت، زخمی.. به اسارت در آوردند... »
از یک طرف خوشحال از پیروزی رزمندگان بودم و از طرف دیگر، دلشوره مرتضی را داشتم:
" لابد مرتضی هم تو حمله بوده... یعنی سالمه..... خدایا خودت حفظش کن... "
آرام و قرار نداشتم. به مادر گفتم:
« مرتضی؟ »
مادر که توی هاون سنگی گوشه حیاط گوشت میکوبید، گفت:
« توکل کن به خدا مادر! »
بعد از شکسته شدن محاصره آبادان، گوشم به رادیو و چشمم به راه بود تا رزمندهای از جبهه برگردد و خبری از مرتضی بیاورد.
هفته بعد مرتضی از جبهه برگشت. با همان ساک کوچک سورمهای. دوباره بال در آوردم و خودم را در اوج دیدم و خوشحال از این که مرتضی سالم از جنگ برگشته.
- « مرتضی، کی عروسی رو بگیریم؟ »
+ « الآن توی دِه شهید دادیم. سر فرصت! »
دوباره مثل برف تموز، چند صباحی ماند و آب شد و رفت جبهه! از نو انتظار کُشنده من و باز گوش به اخبار رادیو سپردن. دوباره پرسیدن خبر سلامت مرتضی از غریب و آشنا.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #تپه_جاویدی_و_راز_اشلو
قسمت 0⃣2⃣
- « مرتضی سالمه... خودم دیدمش... ماشاءالله شیره... »
زمان مثل گلهی گوسفندی که غروب از کوه به روستا سرازیر میشود، برای من سنگین و غبارآلود میگذشت. داخل خانه روزها را میشمردم و شبها به فکر مرتضی تا پاسی از شب بیدار میماندم.
بالأخره دو ماه بعد، هشت آذر سال شصت، رادیو مارش نظامی زد و گوینده خبر آزادی شهر بُستان را داد.
عملیات طریق القدس با رمز مقدس یا حسین....
پس از گذشت ۴۲۰ روز از شروع جنگ تحمیلی... رزمندگان اسلام توانستند در منطقه عمومی سوسنگرد و بستان، در مرزها مستقر شوند... چزابه آزاد شد... بستان آزاد شد...
بعد از دو ماه و اندی مرتضی از جبهه برگشت و غافلگیرانه گفت:
« دخترخاله، حالا میتونیم مراسم عروسی رو بگیریم! اونم بدون سر و صدا. مردم جلیان هنوز عزادارن. »
لبخند زدم و گفتم:
« منم حرفی ندارم. »
برگشت و خوب داخل چشمانم خیره شد.
+ « آمنه، زیر چشات گود افتاده! غصه خوردی؟ »
خندیدم و گفتم:
« نه چیزی نیست. »
مراسم عروسی برپا شد. بدون ساز و نقاره. مرتضی با لباس سبز سپاه که به تن لاغرش، گَل و گشاد میزد، داماد شد و من با جادر سفید گلدار صورتی، عروس!
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#در_محضر_معصومین
🔰امام سجاد علیه السلام:
✍اَلْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ اَفْضَلُ اَهْلِ كُلِّ زَمانٍ ...
🔴بهترين مردم هر زمان كسانى هستند كه منتظر ظهور حضرت مهدى عليه السلام هستند.
📚بحارالأنوا، ج۵۲،ص۱۲۲.
#حدیث_روز
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگن جوامع غربی بدون حجاب توسعه یافته اند ما با #حجاب توسعه یافته نیستیم🤔
آقای دکتر علی غلامی به این سوال جواب دادن👌
#پویش_حجاب_فاطمے
↲ پيوسته نيايم♻️
به تماشاى جمالت🥰
گاهى به جمال تو خوشم😌
گه به خيالت🌱 ↳
عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
چقدر ساده گذشتند، از تـو مردم شهر
میان اینهمه بودن،نبودنت سخت است...
#اللھمعجللولیڪالفرج ✨
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
ای رفیقی که همه زحمت ما گردن توست
ما محال است که دست از سر تو برداریم
#دلها_بسوی_حسین
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
تمام قصههای عاشقانه
از صبح چشمانت شروع می شود
به تـو نگاه می کنم،
طلوع می کنی در من...
شهید فخرالدین مهدی برزی🌷
صبـحتون شهـدایـی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فرازی از #وصیت_نامه شهید #شمسعلی_ولی_پور
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم