🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
قسمت 7⃣9⃣2⃣
چند ماهی از آن روزها میگدرد و من هنوز زنده ام.. انگار دیگر سرطان هم سراغم را نمی گیرد..
روزهایم می گذرد بدونِ حسام..
با پروینی که غذا می پزد و اشک میریزد..
دانیالی که میان خنده هایش، بغض میکند..
مادری که حتی مرگ دامادش، روزه ی سکوتش را افطار نکرد..
و فاطمه خانومی که دل خوش به دیدارِ هر روزه ی عروسش، تارهای سفید موهایش را میشمارد..
حسام، سارایِ کافر را از آلمان به ایران کشاند و امیرمهدی شد و به کربلا برد..
حالا من ماندم و گوش دادن هایِ شبانه به قرآنش..
تماشایِ عکسهایِ پر شورش..
عطرِ گلاب و مزار پر فروغش..
اینجا من ماندم و دو انگشتر ..
عروسی، پوشیده در چادر عربی..
و دامادی که چای هایش طعم خدا می داد..
🥀تنها نشسته ام و به یاد گذشته هااا
دارم برایِ بی کسی ام گریه میکنم.. 😭
تقدیم به شهدایِ مدافع..
پاسداران مرزهای اسلام..
شیردلان خاکهای ایران..
زنانِ سرسپرده ی زینبی..
صلواتی هدیه میکنیم به روحِ سبزشان..
(اللهم صلی علی محمد و آل محمد.)
پایان..
اما تا ظهور ادامه دارد...
آن شب به خنکی بهشت و سوزانی جهنم، گذشت..
پایان
⏪ پایان.
نویسنده: زهرا اسعد بلند دوست
🔹این داستان کاملا واقعی است.
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
وقتی "حضرت سکینه" سلام الله علیها روز یازدهم در گودال قتلگاه خود را روی بدن پدر انداخت و عدّه ای از اعراب، با ڪعب نی و تازیانه او را از بدن پدر جدا کردند😔
نگفت : پدر؛ مرا می زنند!!!
بلکه اشک می ریخت و فریاد می زد:
پدر!برخیز و ببین که #چادر از سرِ ما کشیدند☝️
پنجم ربیعالاول سالروز وفات #حضرت_سکینه بنتالحسین تسلیت باد🏴
#پویش_حجاب_فاطمے
📜وصیت شهید محسن نورصالحی:
#استکبارستیزی_شهدا
✊«یادآور هنگامی که شیطان بزرگ آمریکایی جنایتکار، در نزد صدام احمق، حمله نظامی به ایران را ساده و زیبا جلوه داد و برای فریب او گفت امروز شما بسیار قوی هستید و ایران قدرت مقابله با شما را ندارد و شما ظرف سه روز حکومت اسلام را از بین خواهید برد. و مطمئن باشید که احدی بر شما غالب نخواهد شد و من هنگام سختی ها و مشکلات به یاری تو خواهم آمد. و آمریکا بدین سخنان، صدام را فریب داد. مغرور کرد؛ تا آنکه او هم به کشور اسلام حمله کرد و بر اثر مقاومت مسلمین، تمامی کافران بعثی فرار کردند و در این شرایط بحرانی، صدام با ریگان تماس گرفت که به قول و قرار تو مبنی بر کمک آمریکا به عراق چه شد؟ و او در جواب پاسخ داد چون تو احمقانه در دام ایران افتادهای من از تو بیزارم. من از قهر ملت ایران میترسم. ای مسلمین بجنگید که انتقام من (خدا) از کافران بسیار سخت و دردناک است. »
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدا