🌷اللهم فک کل اسیر 🕊
🔴 #من_زنده_ام
قسمت 1⃣9⃣2⃣
حالا دیگر نکبت و گروهبان قراضه و سعدون و ده ها چهره ی خبیث دیگر را هم در خواب می دیدم و دائما از آن ها فرار می کردم. در انتظار بلاهای نیامده انتظار مرگ می کشیدم. یک مرگ انتخابی، یک مرگ افتخار آمیز و آگاهانه در اسارتی که آنرا ثانیه به ثانیه می شمردم و می ترسیدم که آن بی ناموس ها...
"سلام بر تو ای زینب که صبر و شکیبایی با تو معنا شد."
چه خوب بود اگر هیچ وقت اسیر شدنم را در خواب نمی دیدم با نکبت و گروهبان های قراضه و یا هرکدام از آن نگهبان های خبیث به خواب هایم قدم نمی گذاشتند.
بعد از دیدن آن صحنه های سخیف و چندش آور و بلاهایی که بر سر مجاهدین عراقی آوردند که همه نشان از رذالت و مرگ انسانیت بود، مفهوم خواب و خواب دیدن هم تغییر کرد. یک هفته پلک هایم اصلا بر هم ننشست، خواب به معنای عدم توانایی در باز نگه داشتن پلک هایم بود. به سختی به خواب می رفتم و با کوچکترین صدا و حرکتی همان خواب های سبک بریده بریده می شد. تازه فهمیدم چرا آدم بزرگ ها جیب هایشان پر از چرت های تکه پاره است. تصویرها و صداها و به خصوص ناله و التماس بچه های کوچک که شاهد شکنجه و بی حرمتی به پدران و مادرانشان بودند لحظه ای از برابر چشمانم دور نمی شد.
برای رهایی از ترس و رنجی که با دیدن آن صحنه ها بر ما مستولی شده بود، با هم عهد بستیم. قرار شد اگر با خطری مواجه شدیم خودمان را نابود کنیم اما چون هیچ وسیله ای نداشتیم؛ تصمیم گرفتیم همدیگر را خفه کنیم.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷اللهم فک کل اسیر 🕊
🔴 #من_زنده_ام
قسمت 2⃣9⃣2⃣
مردن به مراتب بهتر و زیباتر از بودن در دنیای کثیفی بود که این ناجوانمردان بی ناموس ساخته بودند.
شب هایی که به سختی با خواب کلنجار می رفتم با آقا حرف می زدم. یادم می آمد که می گفت: " شما خوب بندگی کنید، خدا هم خوب خدایی می کند. وقتی به خدا توکل کردید، نگران نباشید، تا لب پرتگاه می روید اما پرت نمی شوید، تا اعماق دریا می روید اما غرق نمی شوید، در شعله های آتش می افتید اما نمی سوزید.فقط به راه رفته تان یقین داشته باشید. "
گاهی برای اینکه از خشم نگهبان ها و سردی دیوارها و سوزش زخم های روح و تنمان کم کنیم،دور هم می نشستیم و از خانواده هایمان می گفتیم. از گذشته ها ویژگی های تک تک خواهرها، برادر ها و پدر و مادرهایمان. گاهی تمام جزئیات حوادث و خصوصیات و خاطرات کودکی را چندین بار می شنیدیم و مرور می کردیم اما باز هم مشتاق تکرار و شنیدن بودیم. باهمه ی بستگان و خویشاوندان دور و همسایه های یکدیگر آشنا شده بودیم. حتی یواشکی قرار بله برون وخواستگاری برای هم ردیف می کردیم و با هم خویشاوند می شدیم. وقتی فاطمه مرا برای برادرش علیرضا خواستگاری کرد با مهریه ی یک جلد کلام الله مجید به او بله گفتم و وقتی مرا زن داداش صدا می کرد خوشحال می شدم. با آمدن بهار سال ۱۳۶۰ و سال نو صداهای مختلفی از گوشه گوشه ی راهرو می شنیدیم که خبر از حلول سال نو و تغییر فصل می داد. بهار توانسته بود از همه ی این روزنه ها و در و دیوارسنگی و سخت عبور کند و حال ما را منقلب کند.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷اللهم فک کل اسیر 🕊
🔴 #من_زنده_ام
قسمت 3⃣9⃣2⃣
هر سلولی به بهانهای در میزدند و سال نو را به یکدیگر تبریک میگفتند. میخواستیم بدانیم سرنوشت جنگ به کجا کشیده و آیا سرنوشت ما به سرنوشت جنگ گره خورده؟ بیخبری به معنای مرگ تدریجی بود. خودمان را راضی کردیم تا از قیس بپرسیم جنگ تمام شده یا ادامه دارد؟
پاسخ داد: " ممنوعه. "
گفتیم: " یعنی چی؟ یعنی ما نباید خبری از جایی داشته باشیم؟ "
جملهی «حرب خلص لو بعد» (جنگ تمام شده یا ادامه دارد) تنها جملهای بود که میپرسیدیم و جوابی نمیگرفتیم. مطمئن بودیم جنگ تمام شده است و اینها از همان شکنجههای هیتلری در بازداشتگاه کلدیتس استفاده میکنند و با خبرهای منفی باعث تضعیف روحیهی زندانیان میشوند تا با دروغپردازی و شایعهپراکنی در میان زندانیان، باعث خودکشی آنها شوند. برای من که لحظهای آرام و قرار نداشتم و همیشه از همه جا و برای همه خبری داشتم در بیخبری مطلق دست و پا زدن بسیار سخت و عذابآور بود.
یکی از روزهای عید در زدیم. خوشبختانه نگهبان کشیک احمد بود که به او حمد میگفتند. او کلمهای فارسی نمیدانست. برای اینکه صدا بیرون برود با صدای بلند گفتیم: " عید ما پیروزی ماست. "
احمد متوجه نشد. گفت: شنو؟ (چی؟)
برای رد گم کردن و انتقال خواستهمان به اشاره، نشانش دادیم که مسواک میخواهیم.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷اللهم فک کل اسیر 🕊
🔴 #من_زنده_ام
قسمت 4⃣9⃣2⃣
گفت : " ممنوعه "
بعد از چندروز فاطمه گفت : " دوباره تقاضای مسواک کنیم و از دریچه صدا بزنیم برادرها چه خبر؟ شاید صدای مارا کسی بشنود. شاید کسی از جنگ خبری داشته باشد . "
حلیمه گفت : " دفعه ی پیش تقاضای مسواک کردیم و گفت ممنوعه ."
دندان هایمان به پوسیدگی میرفت و دندان درد هم به دردهای دیگرمان اضافه شده بود. هنوز گاهی صدای چرخ دکتر آبکی و دکتر راحتی را از توی راهرو می شنیدیم. ما هم به جمع بیماران اضافه شدیم .وقتی فهمید که از دندان درد نیاز به مسواک و خمیر دندان داریم به قیس گفت : " مسواک واحد لاربعتهن . (یک عدد مسواک برای چهار نفر)"
قیس هم لطف کرد و مسواک خودش را که نمیدانم از توی کدام جوی آب یا فاضلاب در آورده بود برایمان آورد . با دیدن آن مسواک درجا آن را به خودش برگرداندیم. برای رفع این مشکل هر کس از موهایش ، بافت های ریز و قشنگی مثل مسواک درست کرد و با همان دندانهایمان را مسواک میزدیم و مرتب مسواک جدید را جایگزین مسواک قبلی میکردیم. از موهایمان به عنوان نخ دندان هم استفاده می کردیم .
چندروز بعد باز برای اینکه خبری بگیریم ، تقاضای خمیر دندان کردیم.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷اللهم فک کل اسیر 🕊
🔴 #من_زنده_ام
قسمت 5⃣9⃣2⃣
بعد از تقاضای خمیر دندان و شنیدن ممنوع ، جمله ی خودمان را گفتیم: " برادر ها از جنگ چه خبر ؟"
باز هم خبری نشد سر انجام بعد از چندین بار تقاضای خمیر دندان یک مشت پودر لباسشویی به جای خمیر دندان دادند که به عنوان دهان شو از پودر لباسشویی استفاده کنیم.چند هفته از عید ۱۳۶۰ گذشته بود.شرایط جسمی مان بسیار تحلیل رفته و رمقی در بدنمان نمانده بود انچه مارا سر پا نگه داشته بود قدرت و انرژی درونی و روحیه مان بود. بدنمان از اندوخته ها و ذخیره های ایران برداشت می کرد.ا ین ضعف و بی رمقی و قرار داشتن در شرایط غیر بهداشتی گاهی دوره ی ماهانه را چندین هفته طولانی میکرد. به ناچار تقاضای دیدن دکتر راحتی و ابکی را کردیم. دکتر ادعا می کرد که میتواند انگلیسی صحبت کند اما فاطمه که از همه ی ما بهتر انگلیسی صحبت می کرد هر چه تلاش کرد نتوانست چیزی به او حالی کند. از همان اول خواستیم نگهبان, همراه او نباشد تا بتوانیم با او خصوصی صحبت کنیم و او پذیرفت اما متاسفانه تقاضای ما را برای تامین وسایل بهداشتی نمی فهمید. کاغذ و قلمی به ما داد و اشاره کرد روی این کاغذ بنویسید و بعد کاغذ را به سلول مجاور نشان داد. انجا متوجه شدیم ساکنان سلول مجاور ما باید ایرانی باشند...
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷اللهم فک کل اسیر 🕊
🔴 #من_زنده_ام
قسمت 6⃣9⃣2⃣
آنجا متوجه شدیم ساکنان سلول مجاور ما باید ایرانی باشند اگر چه همیشه وقتی از زیر در به صحبت هایشان گوش
مي دادیم می شنیدیم که عربی را خیلی خوب اما با لهجه حرف می زنند برای همین احتمال نمی دادیم ایرانی باشند. زندانی های سلول سمت چپ هم مرتب عوض می شدند و در ان همیشه باز و بسته می شد به هر حال دکتر بعد از اینکه متوجه نیاز ما شد پذیرفت که ماهانه مقدار محدودی نوار بهداشتی در اختیار ما قرار دهد به شرط این که نوار مستعمل را به جای نو تحویل بگیرد. شرایط بسیار سختی بود جوراب هایمان در حکم وسیله ی بهداشتی دیگر کارکردشان را از دست داده بودند گفتیم: " لعنت بر شما که یک جو حیا و مردانگی ندارید. "
به ناچار پذیرفتیم ماه های اول از لا به لای آنها پلاستیک و مقداری پنبه و گاهی رویه را بیرون می کشیدیم و می شستیم و بقیه را تحویل میدادیم و یک عدد نوار نو تحویل می گرفتیم با جمع آوری مقداری پلاستیک و پنبه از این طریق همراه با مقداری از موهایی که مثل برگ های پاییزی از سر ما می ریخت با گره زدن آنها به هم توانستیم طناب بلندی درست کنیم روزانه طناب می زدیم تا وضع جسمی و حرکتی مان بهتر شود. خوشبختی آنقدر رنگ باخته بود که وقتی موفق می شدیم به جای سه نوار مستعمل دو تا تحویل دهیم و صاحب یک نوار مستعمل باشیم انگار شانس بزرگی نصیبمان شده از ته دل خوشحال می شدیم بالا و پایین می پریدیم و گاهی جایزه هم برای هم می گذاشتیم. از همان روز اول لباس های راحتی زنانه ی آنها را نمی خواستیم. هنوز لباس های روز اول را به تن داشتیم آنها را تکه تکه می شستیم و خیس خیس می پوشیدیم.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷اللهم فک کل اسیر 🕊
🔴 #من_زنده_ام
قسمت 7⃣9⃣2⃣
درزهای آنها پوسیده و پاره شده بود.
و يك نگرانى ديگر به نگرانى هاى ما اضافه شده بود.
تن پوشى كه ما را از نگاه عراقى ها محفوظ مى داشت و به ما ابهت ميداد و مارا در نظر دشمن بزرگ اما زشت و بى ريخت جلوه مى داد؛ نازك و كاغذى شده بود.
براى رفع اين مشكل نياز به سوزن داشتيم ولى وقتى مسواك و خمير دندان از اقلام ممنوعه بود قطعأ نخ و سوزن آلت قتاله حساب مى آمد.
بايد چاره اى مى انديشيديم. هرچند شلوارم را همان سنجاقى كه به قيمت جانم مى ارزيد بر پايم ثابت نگه داشته بود اما آن را در آوردم و آن سنجاق تنها وسيله ى حفظ حيثيت و آبرويمان شد.
نخ هاى كناره ى پتو را كشيديم و با قسمت نازك رويه پوشك هاى بهداشتى كه شانس نصيبمان كرده بود از بالا تا پايين لباس هايمان را دوختيم.
به فاطمه گفتم: " حالا تكليف شلوارم كه فقط با اين سنجاق به كمرم بند شده بود چه مى شود؟ "
خنديد و گفت: " دختر نگران نباش، شلوارت را اندازه ى كمرت مى كنم. "
من خياطى بلد بودم اما فاطمه بهتر و ظريف تر از من مى دوخت.رويه ى پوشك ها كمى از دستمال كاغذى ضخيم تر بود و بايد با دقت بيشترى دوخته مى شد. اينجا بود كه دوره هاى خياطى خانم دروانسيان حسابى به دادم رسيد. سر سنجاق قفلى را كج كرده بوديم و مثل قلاب با آن دوخت و دوز مي كرديم. حالا براى لباس هاى چهارنفرمان يك آسترى درست شده بود. اين آستر ها كمى از اضطراب ما كم كرد. از سر ديگر سنجاق براى نوشتن و يادگارى گذاشتن روى ديوارهاى سلول استفاده مى كرديم.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷اللهم فک کل اسیر 🕊
🔴 #من_زنده_ام
قسمت 8⃣9⃣2⃣
این نقش مى توانست سند رسوايى رژيم بعث باشد. روى همه ى ديوار هاى سياه سلول نام و نشان خودمان را به يادگار مى نوشتيم؛ اگرچه گاهى ثبت اين نقش مثل هر حادثه ى كوچك ديگرى براى ما مصيبت بار بود. غم بار ترين نقش ديوار هر سلولى نام و نشان چهار دختر ايرانى بود كه در مهر ماه ١٣٥٩ به اسارت نيروهاى عراقى در آمده بودند.
اين سنجاق قفلى به سلاح چند منظوره اى تبديل شده بود كه به همه كارى مى آمد. ياد آن روز افتادم كه آقا گفت:
جون تو به اندازه ى يك سنجاق قفلى هم ارزش نداره؟
حالا اين سنجاق تنها دارايى و ثروت من بود كه مرا به خاطرات گذشته ام وصل مى كرد. وقتى روز اول با وجود تمام دقت آن خانم بعثى، تفتيش بدنى شدم، فهميدم نبايد ديگر هيچ وسيله اى مرا با دنياى بيرون پيوند دهد.
چند روز بود نگهبان جديدى آمده بود و على رغم اينكه از نگهبان تا رئيس زندان همه ميدانستند دريچه ى سلول ما در حد لزوم باز و بسته مى شود و قيس گفته بود دريچه ى سلول ما از طريق دوربين مدار بسته تحت كنترل رئيس زندان است، اين نگهبان جديد با قيافه اى كاملا آراسته و ادكلنى خفه كن و لباس هاى اتو مشيده و قيافه اى موقر دريچه را باز مى كرد و مؤدبانه سلام مى كرد و مى گفت: " مو محتاجات شى؟ (چيزى احتياج نداريد؟) "
ماهم بى آنكه قدمى جلو برويم پاسخ منفى مى داديم.
ايندفعه دريچه را باز كرد و پرسيد:
Can you speak English?
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷اللهم فک کل اسیر 🕊
🔴 #من_زنده_ام
قسمت 9⃣9⃣2⃣
چندين بار با اين عبارت دريچه را باز و بسته كرد. فكر كرديم بالاخره يك نفر پيدا شد چهار كلمه انگليسى بلد باشد و لابد دنيايى پر از خبر و اطلاعات به رويمان باز شده و شايد او بتواند ما را از اين بى خبرى مطلق و فشار روانى خلاص كند. ترديد داشتيم كه جلو برويم و از او چيزى بپرسيم. تصميم گرفتيم هر چهار نفرى جلوى در برويم اما فاطمه از او سوال بپرسد. سوال هاى ما خيلى زياد بود اما بعد از مدتى بحث و گفتگو چند سؤال اساسى و مهم را دسته بندى كرديم. قرار شد سؤالات اول در مورد جنگ نباشد و ابتدا درباره ى ساختمان و محيط و موقعيت خودمان و بعد در مورد وضعيت جنگ بپرسيم.
فاطمه پرسيد:
-Wher are we?
-yes
-who else is kept here?
-yes.yes
-where di they keep other women?
-No.No
-where is Mr.Tondgooyan?
_No.No
-where are this companions?
-Yes.Yes
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷اللهم فک کل اسیر 🕊
🔴 #من_زنده_ام
قسمت 0⃣0⃣3⃣
خلاصه جواب همه ى سوالات يا Yes بود يا No. مريم كه هميشه مرا با تكيه كلام هاى قشنگش ياد مادرم مى انداخت. يواشكى گفت: " yesو no " بخوره تو اون شكمت و صورتش را برگرداند و رفت يك گوشه.
حليمه گفت: " به اين پروفسور بگيد بره غلط هاى ديكشنرى آكسفورد رو اصلاح كنه!! "
فاطمه گفت: " ولش كنيد و بيايد كنار "
- Thank you
او هنوز می خواست به مکالمه اش ادامه دهد اما ما از جلوی دریچه عقب رفتیم .البته باز از رو نرفت ودر حالیکه نیشش باز بود گفت:
Bye bye
از اینکه فهمیده بودیم ساکنان سلول سمت چپیمان ایرانی هستند خوشحال بودیم. باید این دیوارهای قطور را به حرف زدن وادار می کردیم و آن ها را با خودمان دوست و همراه می کردیم . باید سکوت را می شکستیم. ساعت های متمادی گوش هایمان به دیوار بود. تنها چیزی که شنیده می شد همهمه ای بود که مشخص می کرد تعداد آن ها زیاد است.
به دیوارسمت راست مشت زدیم: "الله اکبر،خمینی رهبر"
میدانستیم اگر ایرانی باشند ریتم این ضرب را میشناسند و جواب میدهند. بعد از چند بار به دیوار کوبیدن بالاخره جواب گرفتیم و خوشحال همدیگر را بغل کردیم. دیوار را بغل میگرفتیم و می بوسیدیم. تا چند روز فقط به همین ریتم و رمز دل خوش بودیم.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔸️ وزیر خارجه کدام ایران؟!!
«حسین شریعتمداری» به اظهارات ظریف درباره منتفی نبودن مذاکره با ترامپ واکنش نشان داد.
شریعتمداری درباره این اظهارات ظریف نوشت:
🔹الف- ترامپ با صراحت اعلام کرده است که شخصاً دستور ترور سردار سلیمانی را صادر کرده است. آقای ظریف از مذاکره با قاتل سردار سلیمانی شهید چه هدفی را دنبال میکنند؟! و آیا اظهارات ایشان نادیده گرفتن خون پاک سردار سلیمانی و یاران شهیدش نیست؟!
🔹ب- آقای ظریف شاهد بودند که دهها میلیون نفر در ایران و دهها میلیون دیگر در مجموعه شهرهای مختلف جهان اسلام در شهادت سردار سلیمانی به سوگ نشستند و بدون استثناء ضرورت انتقام از آمریکا را فریاد زدند، بنابراین باید از وزیر خارجه کشورمان پرسید کجای دیدگاه جنابعالی با خواست مردم ایران و سایر ملتهای مسلمان همخوانی دارد؟! و جنابعالی که نظرتان با خواست و نظر تمامی مردم ایران مغایر و متضاد است، وزیر خارجه کدام ایران هستید؟!
🔹ج- شاید دیدگاه آقای روحانی را باور کردهاید که ادعا میکرد شب عاشورا، امام حسین علیهالسلام با عمرسعد مذاکره کرد؟! این دیدگاه بهاندازهای عوامانه است که نیازی نیست علیه آن استدلالی آورده شود. در کجای دنیا، نهیب دلاورانه علیه دشمن را مذاکره ترجمه میکنند که جنابعالی به تلویح و آقای رئیسجمهور به تصریح چنین
کردهاید؟!
🔹د- برفرض که نظر حضرت امام(ره)که «آمریکا شیطان بزرگ است» را نادیده گرفته و یا از آن غفلت کردهاید! حالا جدای از دیدگاه حکیمانه امام راحل(ره) بفرمائید آمریکا باید به کدام توطئه و قتل عام انسانهای بیگناه و نقض عهد و پیمان و... دست بزند تا جنابعالی هم مانند سایر ملتهای آزاده دنیا، آمریکا را شیطان بزرگ
بدانید؟!
🔹هـ- جنابعالی در دانشگاه علامه طباطبایی بعد از آنکه فهرستی از نقض عهدها و پیمانشکنیهای پیدرپی آمریکا را برشمردید، اعلام فرمودید که؛ «کسی از این پس نمیتواند به امضای آمریکا اعتماد کند». حالا چه شده که برخلاف نظر قبلی خود از احتمال مذاکره با آمریکا سخن میگویید؟!
🔹و - فرمودهاید: «دولت ترامپ میتواند گذشته خود را اصلاح کند، تحریمها را برداشته و به میز مذاکره برگردد. ما هنوز در پای میز مذاکره هستیم و این آنها بودند که میز مذاکره را ترک کردند»! آقای ظریف! برفرض محال، آقای ترامپ نصیحت شما را بپذیرد و توبه کند! و تحریمها را بردارد! در آن صورت قرار است با آمریکا درباره چه موضوع و مسئلهای مذاکره کنید؟! موضوع مذاکره را آمریکا با صد زبان و بارها اعلام کرده است، توقف صنایع موشکی ایران و دستکشیدن از حمایت جبهه مقاومت! جناب ظریف! اگر صنایع موشکی کشورمان نبود یک شبه ایران را با خاک یکسان کرده بودند و اگر حمایتمان از جبهه مقاومت که سردار سلیمانی سرآمد آن بوده و هست در میان نبود، امروز باید شاهد قتلعام مردم مظلوم کشورمان و به برده گرفته شدن نوامیس ملت توسط تروریستهای تکفیری داعش بودیم! آیا غیر از این است؟! هنوز چند روزی از کارکرد حماسی موشکهای سپاه در ضربه سخت به آمریکا نمیگذرد. چه زود این کاربرد اقتدارآفرین و دشمنسوز را به فراموشی سپردهاید!
حضرتعالی در مصاحبه تلویزیونی به مناسبت شهادت سردار دلها از رابطه نزدیک خود با آن شهید بزرگوار سخن گفتید. آیا حمایت از جبهه مقاومت و تلاش پیگیر برای تقویت توان نظامی و صنایع موشکی کشورمان از جمله خصوصیات سپهبد شهید نبود؟!
🔹ز- جناب ظریف! هنوز چند روزی بیشتر از بیانات رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه حماسی تهران نمیگذرد که تاکید فرمودند «ما از مذاکره هم ابایی نداریم، البته نه مذاکره با آمریکا؛ بلکه از مذاکره با دیگران ابایی نداریم. مذاکره نه از موضع ضعف بلکه از موضع قوت و قدرت. به یاری خدا دارای قدرت هستیم و قویتر هم خواهیم شد». باید این بند را در صدر وجیزه پیشروی جای میدادیم ولی از آنجا که عدهای اصرار دارند بیانات حضرت آقا را در حد و اندازه یک توصیه اخلاقی جلوه دهند، اشاره به آن را بعد از ذکر دلایل روشن و خالی از ابهامی جای دادیم که تقریباً تمامی آنها وام گرفته از بیانات مستدل حضرت ایشان است و به وضوح نشان میدهد که به قول رهبر معظم انقلاب، مذاکره با آمریکا علیرغم عهدشکنیهای پیدرپی و جنایات بیشماری که علیه مردم کشورمان مرتکب شده است «سمَ مهلک» است.
🔹ح- آمریکا با همه توان در پی آن است که از ایران اسلامی صدایی متفاوت و مغایر با صدای انقلاب بشنود و متاسفانه آقای ظریف بیآنکه بدانند، با اظهارات خویش در مصاحبه با اشپیگل این فرصت را در اختیار دشمن قرار دادهاند!
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم