eitaa logo
شهید اسماعیل کرمی
215 دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
8.5هزار ویدیو
129 فایل
شکر خدا را که در پناه حسینیم گیتی از این خوبتر پناه ندارد شهید مدافع وطن و امنیت کشور تاریخ تولد : 1350/06/01 تاریخ شهادت : 97/11/24 نحوه شهادت : حمله تروریستی جاده خاش زاهدان سن شهادت : 47 سال جهت ارسال مطالب @karami_113
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹آخرین تقاضای اسماعیل علیه السلام «۱»🔹 آنگاه که ابراهیم مقصود خود را برای اسماعیل بیان کرد. وی در فرمانبرداری از پدر و پذیرش فرمان الهی سر تسلیم فرود آورد و گفت: ای پدر! مأموریت خویش را در مورد من عملی ساز که به خواست خدا مرا از صابران می یابی. و چه زیبا و ستودنی است چنین احسان و ایمانی که تا این حد به قضا و قدر الهی راضی باشد. اسماعیل تصمیم گرفت داغ مرگ خود را در دل پدر تخفیف دهد و ساده ترین روش انجام وظیفه را به وی نشان دهد، لذا به او گفت: پدر جان! ریسمان محکمی تهیه کن و مرا با آن محکم ببند تا دست و پا نزنم! لباسهای مرا بیرون بیاور تا به خون آغشته نشود و از اجر اخروی من کاسته نگردد و بعلاوه مادرم لباس خون آلود مرا نبیند و غم و اندوهش افزایش نیابد و اشک او بیشتر جاری نشود! پدر جان! لبه کارد را تیز کن و هرچه زودتر بر گلویم بکش تا امر خدا بر من آسان گردد، زیرا مرگ سخت و تحمل آن دردناک است. پدر جان! چون برگشتی، سلام مرا به مادرم برسان، و اگر خواستی پیراهن مرا برای او ببری مانعی ندارد، زیرا این کار موجب تسلی خاطر و آرامش او می شود، پیراهن من یادگار فرزند او است و بوی پسرش را از آن حس میکند و آنگاه که در اطراف مکه به جستجوی من می شتابد و مرا نمی یابد، پیراهن را در آغوش می گیرد و با استشمام بوی من درد خویش را تسکین می دهد. ابراهیم گفت: ... (ادامه دارد...) علیه السلام منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه 🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹آخرین تقاضای اسماعیل علیه السلام «۲»🔹 ابراهیم گفت: ای نور دیده من، تو برای اجرای امر خدا بهترین یاور منی! سپس فرزند جوان خود را به آغوش کشید و او را بوسید و سیل اشک حسرت از دیده فرو بارید. ابراهیم علیه السّلام، فرزند خود را تسلیم مرگ ساخت! پسر یگانه خود را روی یک دست بر خاک نهاد و بازوهای او را محکم بست. ابراهیم کارد را در دست گرفته گاهی خیره خیره به آن می نگرد و گاهی به گلوی نازک فرزندش نگاه می کند، سپس اشک از دیدگانش به شدت جاری و ناله های ناشی از مهر و شفقت پدری او، به آسمان بلند می شود. ابراهیم کارد را به گلوی اسماعیل گذاشت و بر روی حلق او کشید ولی کارد نبرید، زیرا قدرت خدا، مانع این امر شده و آن را از کار انداخته است. اسماعیل متوجه پدر گشت و گفت: پدر جان مرا به صورت روی زمین بخوابان، زیرا موقعی که به صورت من نگاه می کنی، رحم و شفقت و مهر پدری تو مانع اجرای دستور خدا می گردد. ابراهیم علیه السّلام، فرزند خود را به صورت روی زمین خواباند و کارد را پشت گردن او گذاشت ولی باز تیغ کارگر نیفتاد و رگهای گردن اسماعیل بریده نشد و ابراهیم را مبهوت ساخت. این حادثه برای ابراهیم گران آمد که مبادا اجرای فرمان خدا به تأخیر بیفتد و از خدا خواست که راه گریزی از این مشکل پیش پایش بگذارد. (ادامه دارد...) علیه السلام منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه 🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹آخرین تقاضای اسماعیل علیه السلام «۳»🔹 پروردگار بر ضعف ابراهیم ترحم و خواسته او را اجابت کرد و اندوه او را برطرف ساخت. سپس خطاب آمد، ای ابراهیم! «آنچه که در رؤیا از تو خواسته بودیم انجام دادی و اخلاص و تسلیم خود را ثابت کردی و ما بدین طریق نیکوکاران را پاداش می دهیم». اسماعیل و ابراهیم علیهما السّلام از پیروزی خود، شاد و از نجات خویش خرسند گشتند. خدای را ستایش کردند که بلا را از آنان برطرف ساخته و اندوهشان را زدوده است. اسماعیل و ابراهیم اجر و پاداش اطاعت خود را به بهترین وجه دریافتند و پس از این امتحان، روحشان اطمینان و ایمانشان ثبات بیشتری یافت و در یقین خود راسخ تر شدند، زیرا این حادثه امتحان آشکاری بود. خدا اسماعیل را با ذبح قربانی بازخرید و آن را فدیه او نمود، ابراهیم چون آن حیوان را نزد خود دید متوجه آن گشت و با همان کاردی که گلوی اسماعیل را نبریده بود به طرف فدیه اسماعیل حرکت کرد و بر گلوی قربانی کشید و بی درنگ آن را ذبح کرد و زمین را از خون آن رنگین ساخت و بدین وسیله فدیه اسماعیل انجام یافت و خونش محفوظ ماند. از آن روز سنت قربانی دستور واجبی برای مسلمانان شد و همه ساله حاجیان به یاد ذبح اسماعیل علیه السّلام و تجلیل از گذشت و فداکاری او، قربانی می کنند. علیه السلام منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه 🌸🌸🌸🌸🌸