🦋من و #محسن از قبل هیچ شناختی نسبت به هم نداشتیم. #خواهر آقا محسن در جلسهای من را دیده بود و همین شد باب آشنایی برای خواستگاری. هر دختری که به سن ازدواج می رسد، خواستگارهای متفاوتی دارد، اما محسن متفاوت از همه کسانی بود که تا آن روز برای خواستگاری به منزل ما آمده بود.🍂
🌻 تیرماه سال ۸۷ بود. وقتی قرار شد با هم صحبت کنیم، من گفتم #دوست دارم همسرم بال پروازم🕊 باشد به سمت خدا و از نظر ایمان خیلی بالاتر از من باشد.گفت: «من هم دقیقا همین انتظارات را از همسرم دارم.» بعد هم از کارش صحبت کرد و از فعالیتهای فرهنگی و قرآنی که در مسجد🕌 محل زندگیشان انجام میداد! سادگی محسن در کلامش خیلی به چشم میآمد.
🌾از ابتدا چیزی را از من پنهان نکرد و گفت : «پاسدار #هستم و هر جا اسلام و نظام در خطر باشد باید بروم و اینکه ممکن بود #ماموریتهای کاری پیش آید و من هم باید همراهش میرفتم و احتمال دارد مدتی از خانواده خودم دور میشدم.» بعضی از اطرافیان به من میگفتند #عجله نکن، بهتر از محسن هم برای تو میآید، اما من به پدرم گفته بودم او را انتخاب کردهام.🌱✨
#شهید_محسن_حیدری🌷
نثار روح مطهرش و همه شهدای اسلام اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کانال شهید اسماعیل کرمی
@shaheed_esmaeil_karami
💠دیگر صدایش نیامد...
به یاد شهید محسن عزیز،بچه محله شهید اسماعیل کرمی که اولین شهید مدافع حرم شهرش شد و چند سال بعد، اسماعیل هم شد شهید مدافع وطن.
🔰نیروهای خودی متوجه تحرکات دشمن شده بودند. محسن هم برای دیده بانی جلو رفته بود. پشت بی سیم گفت: دارند دورمان میزنند. شروع کنید دور منطقه ای که ما هستیم را بزنید.
🔰توپخانه خودی دور تا دور تپه را میزد. مسئول آتشبار نگران نیروهای خودی بود و از محسن میخواست حواسش را بیشتر جمع کند. محسن در جواب پشت بی سیم گفت: دوربینم را زدند، جایم بد است.
🔰قرار شد جایش را عوض کند تا بتوانند اجرای آتش کنند. کنار خاکریز بود که با اصابت ترکش از ناحیه پا مجروح شد. در آن شرایط که خیلی ها دنبال جان پناه میگردند محسن باز به دنبال انجام وظیفه بود. تانکهای زرهی خودی هم به منطقه رسیده بودند و میخواستند تک دشمن را جواب دهند.
🔰محسن که دوربینش را زده بودند، کنار یکی از تانک ها جلو میرفت تا دیدبانی کند. مسئول آتشبار، بی سیم زد. محسن جواب داد: من کنار تانک هستم. دارند ما را می زنند. داشت گرای محل خودش را میداد که در این حین، تیربارِ رویِ تانکی که محسن کنار آن قرار داشت، مورد اصابت قرار گرفت. محسن تو بی سیم گفت: دارند ما را میزنند... زدنمون... یا حسین...
و دیگر صدای محسن شنیده نشد.
هدیه به همه پاسداران شهید کشورمون
به ویژه سردار دلها حاج قاسم سلیمانی و شهید محسن حیدری و شهید اسماعیل
کرمی سه صلوات محمدی🌹🌹🌹
#شهید_محسن_حیدری
#شهید_مدافع_حرم
✨ #عاقبتتون_شهدایی ✨🌙
کانال شهید اسماعیل کرمی🌹
eitaa.com/shaheed_esmaeil_karami