🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #طالوت_و_جالوت #قسمت_اول
🔹رمز شکست بنی اسرائیل🔹
صندوق عهد با تابوت عهد نعمتی از نعمت های خدا در بین بنی اسرائیل بود، این صندوق همیشه همراه بنی اسرائیل بود و به آنها قوت قلب و ثبات قدم می داد و آثار عجیبی به همراه داشت. هرگاه بنی اسرائیل می خواستند با دشمن خود به جنگ بپردازند و یا در صحنه نبرد حاضر شوند، این صندوق را پیشاپیش لشکر و در صفوف مقدم قرار می دادند و در این حال قلب آنها از دلهره و اضطراب آسوده می شد و اطمینان خاطر پیدا می کردند و در عوض در میان دشمنانشان ترس و اضطراب ایجاد می کرد، زیرا خداوند این رمز عجیب و امتیاز استثنایی را در نهاد آن قرار داده بود.
آنگاه که بنی اسرائیل از شریعت خود منحرف شدند و اخلاق و رفتار خویش را تغییر دادند، خدا مردم فلسطین را بر آنان مسلط و غالب گرداند. فلسطینی ها بنی اسرائیل را از سرزمینشان بیرون راندند و شهر و دیار آنها را به اشغال خود درآوردند و پس از آن تابوت عهد را از بنی اسرائیل گرفتند. با از دست دادن این صندوق شیرازه اتحاد و وحدت بنی اسرائیل از هم پاشید و دچار ذلت شدند و چشمهای خود را بر شوکت و عزت پیشین خود بستند.
صندوق عهد یا تابوت عهد که بنی اسرائیل به هنگام نبرد آن را با خود می بردند و پیشاپیش صفوف خود قرار می دادند.
روزگاری دراز به همین وضع بسر بردند، تا زمان سموئیل یکی از پیامبران بنی اسرائیل فرارسید، عده ای از بنی اسرائیل پیش وی شتافتند. و به او متوسل شدند تا او بنی اسرائیل را از بدبختی و ذلت نجات دهند. آنها از سموئیل خواهش کردند که بزرگ و پادشاهی برایشان انتخاب کند که این عده تحت لوای او درآیند و ریاست بنی اسرائیل را به او واگذار نمایند، شاید بدین وسیله بر دشمن ظفر یابند و نصرت الهی نصیبشان گردد.
سموئیل که از روحیات بنی اسرائیل بخوبی آگاه بود و به نقاط ضعف آنها پی برده بود گفت: من گمان می کنم که اگر شما مأمور به جنگ شوید، از انجام وظیفه شانه خالی کرده و امور خود را به یکدیگر واگذار می کنید و راه فرار را پیش می گیرید.
بنی اسرائیل گفتند: ما از سرزمین خود رانده و از فرزندان خویش جدا گشته ایم، چگونه ممکن است کوتاهی و مسامحه کنیم و شکست بخوریم. چه حالی بدتر از وضع کنونی و چه ذلتی شدیدتر از وضع رقت بار ما است؟!
سموئیل گفت: اجازه دهید من در مورد شما از خدا دستور بگیرم و در این مورد راهنمایی شوم. سموئیل از خدا خواهش کرد که آن کس که شایسته سلطنت ایشان است معرفی گردد و به رهبری آنان قیام نماید.
خدا وحی کرد «من طالوت را برای سلطنت بنی اسرائیل برگزیدم» سموئیل عرضه داشت: بارخدایا! من طالوت را نمی شناسم و تاکنون او را ندیده ام وحی شد: من او را پیش تو می فرستم و تو برای ملاقات و دیدار او دچار زحمت نمی شوی. چون او نزد تو آمد، سلطنت را به او واگذار و پرچم جهاد را بدست او بده
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #طالوت_و_جالوت #قسمت_دوم
🔹گمشده طالوت🔹
طالوت مردی نیرومند، خوش اندام و قوی هیکل بود. چشمهای درخشان او حکایت از قلبی زیرک و دلی جوان داشت، اما مشهور و معروف نبود، او در دهکده خویش به همراه پدر به دامداری و کشاورزی مشغول بود. یک روز که او با پدر خویش در مزرعه مشغول کار بود، تعدادی از الاغهای آنها گم شد. طالوت به همراه غلام خود به دنبال الاغها و در میان دره ها و کوه ها به جستجو پرداختند، چند روز پیاپی نشیب و فراز کوهها را زیر پا گذاشتند، تا اینکه پاهایشان از شدت خستگی متورم شد و راهپیمایی شب و روز، آنان را به ستوه آورد.
طالوت به غلام خود گفت: بیا تا به دهکده بازگردیم، زیرا من تصور می کنم که پدرم مضطرب و نگران ما باشد. بی تردید اکنون او از حیوانات غافل و به فکر سلامت ما افتاده باشد.
غلام گفت: اینجا سرزمین صوف و زادگاه سموئیل است، تا آنجایی که من می دانم او پیغمبر خدا است و توسط فرشتگان به او وحی نازل می شود. نزد او برویم و درباره الاغهای خود از او راهنمایی بخواهیم، شاید در پرتو وحی و فروغ رأی او راهنمایی شویم. طالوت از این فکر خشنود شد و از آن استقبال کرد و برق امید در چشمانش درخشید.
طالوت و غلام او چون به جانب منزل سموئیل حرکت کردند در راه خود به دخترانی برخورد کردند که برای بردن آب از منزل خارج شده بودند، لذا از این دو دختر خواستند که آنها را به منزل سموئیل، پیغمبر خدا راهنمایی کنند.
دختران گفتند: هم اکنون مردم در بالای این کوه منتظر سموئیل هستند و هر دم انتظار می رود که او بیاید. در همین موقع که آنان مشغول صحبت بودند، طلعت سموئیل ظاهر و عطر نبوت وی در محل منتشر شد، سیمای نورانی او حکایت از پیغمبری کریم و رسولی امین می کرد.
چشمان سموئیل و طالوت متوجه یکدیگر شدند و در همان نگاه اول بهم علاقمند شدند و ارتباط قلبی بین آنها برقرار شد و سموئیل اطمینان پیدا کرد که این مرد، همان طالوتی است که خدا وحی کرد تا او را به پادشاهی برگزینم و زمام مملکت را به او بسپارم
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #طالوت_و_جالوت #قسمت_سوم
🔹پادشاهی طالوت «۱»🔹
طالوت به سموئیل گفت: ای پیغمبر خدا، من نزد شما آمده ام تا درباره گمشده ام مرا راهنمایی کنید. پدر من چندین الاغ ماده داشت که مدتی است در کوهها و دره های این سرزمین گم شده اند و ما در جستجوی آنها به این سرزمین آمده ایم و پس از سه روز جستجو غیر از خستگی و درماندگی چیز دیگری نیافتیم. اکنون نزد تو آمده ایم، شاید در پرتو علم و راهنمایی شما، نشانی از حیوانات خود بدست آوریم.
سموئیل گفت: حیوانات شما هم اکنون در راه دهکده و به سوی مزرعه پدرت روان هستند، دل از آنها برگیر و افکار خود را متوجه آنها مگردان که من شما را برای کار بزرگ و خطیر و ارزشمندی دعوت می کنم. خدا تو را برای سلطنت بنی اسرائیل برگزیده است تا آنها را مجتمع و امورشان را بدست کفایت گیری و ایشان را از شر دشمنانشان نجات بخشی و بزودی خدا به اراده خود پیروزی را برای شما حتمی می گرداند و دشمنان شما را سرنگون می سازد.
طالوت گفت: مرا چه به سلطنت و ریاست؟! من چه کار با زمامداری و پادشاهی دارم؟! من از فرزندان بنیامین ضعیف ترین پسران یعقوب و فقیرترین ایشان هستم، با این وضع چگونه ممکن است که من به سلطنت برسم و زمام قدرت را در کف گیرم؟!
سموئیل گفت: آنچه گفتم، اراده خدا و امر و وحی اوست. شکر این نعمت را بجا آور و آماده جهاد شو! سپس دست طالوت را بگرفت و او را نزد سران بنی اسرائیل آورد به ایشان معرفی کرد. سموئیل گفت: خداوند طالوت را برای سلطنت شما برگزیده است، وی حق ریاست و سلطنت بر شما را دارد، شما هم باید تسلیم او شوید و از او اطاعت کنید، از تفرقه بپرهیزید و آماده نبرد با دشمن شوید.
بنی اسرائیل از این واقعه سخت متحیر شدند و آنگاه که سموئیل گفت سلطنت بنی اسرائیل به طالوت می رسد، آن چنان آثار اکراه و انکار در صورتشان آشکار شد که نمی توانستند سخن بگویند، زیرا آنها می دانستند که طالوت از گمنام ترین و فقیرترین افراد بنی اسرائیل است. پس نگاهی به یکدیگر کردند، صورت خود را گرداندند و از روی خودخواهی و تکبر، بینی و ابروهای خود را بالا کشیدند و گفتند: چگونه ممکن است طالوت پادشاه ما گردد، او از نسبی اصیل و خانواده ای کریم برخوردار نیست، طالوت نه از فرزندان لاوی است که از شاخه های نبوت و رسالت باشد و نه اولاد یهودا که سلطنت و تاج و تخت را از اجدادش به ارث برده باشد، پس چگونه چنین مرد فقیری را به زمامداری ما می گماری و او چگونه می تواند سلطنت را اداره و مرزهای حکومت را حفظ نماید، «ما خود به پادشاهی شایسته تر از اوییم، چه او را مال فراوان نیست».
سموئیل در مقابل...(ادامه دارد...)
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #طالوت_و_جالوت #قسمت_چهارم
🔹پادشاهی طالوت «2»🔹
سموئیل در مقابل اعتراض بنی اسرائیل گفت: فرماندهی لشکر و سلطنت ارتباطی به حسب و نسب ندارد. مال و ثروت برای سیاستمداری بی تدبیر و کم خرد چه فایده ای دارد؟! چنین فردی نمی تواند امور مملکت را با درایت و سیاست اداره کند.
همچنین حسب و نسبت عالی برای فردی بی تدبیر و کند ذهن چه حاصلی دارد و او چگونه می تواند در لشکرکشی موفق باشد و کاری از پیش ببرد؟!
طالوت را خدا به جهت سیاست و درایت بر شما برگزیده است، زیرا او دارای کفایت و قدرت و سایر مواهبی است که خدا برای زعامت و ریاست به او عطا کرده است.
شما می بینید که او مردی رشید و خوش اندام و نیرومند است و اعصابی قوی و هیکلی درشت دارد و این صفات برای ریاست و فرماندهی و ایجاد ترس در دشمن لازم است. تصور کنید اگر خداوند مردی ناتوان، ضعیف و سست اراده را بر شما ریاست می داد، کسی از او حساب نمی برد و سربازان از او فرمان نمی بردند. بعلاوه خداوند روح سلحشوری را به صورت یک استعداد فطری در طبیعت طالوت بودیعه گذاشته است و او از جهت عقل نافذ و از جهت ذهن دقیق است، موقعیت را بخوبی تشخیص می دهد و تدبیر لازم را اتخاذ می کند و به فنون و رموز جنگ بخوبی آگاهی دارد. صرف نظر از این امتیازات، مهم این است که خداوند او را برای شما برگزیده و به ریاست شما منسوب کرده است. او به مصالح شما داناتر و از عواقب کار شما آگاهتر است.
خدای عزیز مالک و زمامدار جهان است، زمامداری را به هر کس بخواهد می دهد و از هرکس که بخواهد بازمی گیرد. اکنون که خدا او را به ریاست شما برگزیده است، شایسته نیست که شما دخالت و یا اظهارنظر کنید و خود را صاحب حکم بدانید.
بنی اسرائیل گفتند: اگر خدا دستور داده و امر و نهی در این باره صادر کرده است، از دستور سرپیچی نمی شود و در اطاعت از او انحرافی حاصل نمی گردد ولی برای ما علامتی بیاور که بفهمیم خدا چنین دستوری داده و چنین حکمی رانده است.
سموئیل گفت: خداوند بر لجاجت و عناد شما عالم و از اعتراض شما آگاه بوده است، لذا علامتی برای شما قرار داده است. شما به خارج شهر بروید و صندوق عهد را ببینید. همان صندوقی که با از دست دادن آن ذلیل شدید و بدبختی و ضعف دامن شما را گرفت اکنون به سوی شما می آید و اطمینان و آسایش شما را به همراه دارد. این صندوق را فرشتگان بر دوش می کشند و اگر ایمان داشته باشید برای شما علامتی از سلطنت طالوت در آن موجود است.
بنی اسرائیل طبق گفتار سموئیل از شهر خارج شدند و دیدند که صندوق آنجا است. به محض مشاهده صندوق آرامش و اطمینان بر قلبشان سایه افکند. اکنون که علامت سلطنت طالوت واضح شد، با وی پیمان وفاداری بستند و با حکومت و سلطنت او بیعت نمودند.
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
🌸🌸🌸🌸🌸
🔹 #فهرست قصه های قرآنی منتشر شده در کانال🔹
#حضرت_آدم علیه السلام
#حضرت_نوح علیه السلام
#حضرت_هود علیه السلام
#حضرت_صالح علیه السلام
#حضرت_ابراهیم علیه السلام
#حضرت_لوط علیه السلام
#حضرت_یعقوب علیه السلام
#حضرت_یوسف علیه السلام
#حضرت_شعیب علیه السلام
#حضرت_موسی علیه السلام
#طالوت_و_جالوت
#حضرت_داوود علیه السلام
و ادامه دارد ان شاءالله...
🌸🌸🌸🌸🌸
#کانال_شهید_اسماعیل_کرمی🌹
http://eitaa.com/shaheed_esmaeil_karami