eitaa logo
حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر شاه فضل
250 دنبال‌کننده
128 عکس
126 ویدیو
37 فایل
لطفاً سوالات خود را به آدرس زیر ارسال نمایید @Alireza_shahfazl
مشاهده در ایتا
دانلود
صعود در درجات بهشت پاداش قرائت در عالم آخرت نيست؛ زيرا در عالم برزخ، تكليف و عمل مكلفانه كه جزا را به همراه داشته باشد نيست، ++++++++++ *{تسنيم، جلد 1، صفحه 247} بلكه صعود بهشتيان در درجات بهشت، همان ظهور انس با قرآن در دنياست. حفص مي گويد: «فما رأيت أحداً أشدّ خوفاً علي نفسه من موسي بن جعفر (عليهماالسلام) ولا ارجأ النّاس منه وكانت قرائته حزناً فإذا قرء فكانه يخاطب انساناً»[1] ؛ در خوف و رجا كسي را همتاي موسي بن جعفر (عليه السلام) نيافتم و قرائت او با حزن آميخته بود هنگامي كه قرآن را قرائت مي كرد گويا با كسي سخن مي گفت و اين ويژگي تلاوت متدبرانه است كه قاري متدبّر خود را گاهي «مخاطِب» و گاهي «مخاطَب» خداوند مي يابد. نحوه‌ي فراگيري قرآن در ميان اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بدين گونه تبيين شده است: «كانوا يأخذون من رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) عشر آيات. فلا يأخذون فى العشر الأخري حتي يعلموا ما فى هذه من العلم والعمل»[2] ؛ آنان ده آيه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرا مي گرفتند و تا بر علم و عمل به آن واقف نمي گشتند، آيات بعدي را فرا نمي گرفتند. 7 ـ درجه اي از نبوّت اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد: «من قرء القرآن فكأنما أُدرجت النبوة بين جنبيه إلاّ أنه لا يُوحي إليه»[3] ؛ آن كس كه قرآن را قرائت كند، گويا نبوّت در جان او ادراج شده است، گرچه او وحيي دريافت نمي كند. قرائت قرآن شرايط خاصي دارد كه با رعايت آنها چنين آثاري مترتب خواهد شد؛ چنانكه قرائت در آياتي مانند (اقرء باسم ربّك الّذي خلق) و (اقرء وربّك =========== [1]ـ جامع أحاديث الشيعه، ج 15، ص 15. [2]ـ همان، ص 27. [3]ـ همان، ص 17. ++++++++++ *{تسنيم، جلد 1، صفحه 248} الأكرم)[1] نيز خواندن صِرْف نيست. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز مي فرمايد: «من قرء ثلث القرآن فكأنّما أوتى ثلث النبوة ومن قرء ثلثى القرآن فكأنّما أوتى ثلثى النبوة ومن قرء القرآن كلّه فكأنّما أوتى تمام النبوة ثم يقال له: إقرء وارق بكل آية درجة. فَيرقي فى الجنّة بكل آية درجة حتي يبلغ ما معه من القرآن ثم يقال له: اقبض فيقبض... فاذاً فى يده اليمني الخلد وفى الأخري النعيم»[2]. پس از صعود مؤمن در درجات بهشت حكم جاودانگي در بهشت را در دست راست خود و نعم الهي را در دست چپ خود مي يابد و از اين رو در دعاي وضو مي گوييم: «اللّهم أعطنى كتابى بيمينى والخلد فى الجنان بيسارى...»[3]. 8 ـ عامل نورانيت ابوذر (رضوان اللهعليه) از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درخواست نصيحت كرد. آن حضرت فرمودند: تو را به تقواي الهي كه سرآمد همه امور است سفارش مي كنم. ابوذر گفت: بيش از اين مرا نصيحت كنيد. آن حضرت فرمودند: بر تو باد به تلاوت قرآن و كثرت ياد خدا؛ زيرا تلاوت قرآن، عامل ياد تو در ملكوت و مايه ي نوراني شدن تو در زمين است: «أوصيك بتقوي الله فإنّه رأس الأمر كلّه». قلت: زدنى. قال: «عليك بتلاوة القرآن وذكر الله كثيراً فإنّه ذكر لك فى السماء ونور لك فى الأرض»[4] . قرآن كه خود ذكر خداست و يكي از القاب آن =========== [1]ـ سوره‌ي علق، آيات 1 و 3. [2]ـ جامع أحاديث الشيعه، ج 15، ص 17. [3]ـ بحار، ج 77، ص 319. [4]ـ جامع أحاديث الشيعه، ج 15، ص 19. ++++++++++ ***{تسنيم، جلد 1، صفحه 249} نيز «ذكر» است پيروان خود را در ملكوت بلندآوازه و در زمين نوراني مي كند. مطلوبيت تلاوت قرآن محدود به پنجاه آيه در روز نيست و آنچه در برخي روايات آمده كه در هر روز پنجاه آيه تلاوت كنيد بيان حدّ نهايي نيست؛ زيرا دست كم قرائت پنجاه آيه پس از نماز صبح مطلوب است؛ چنانكه حضرت امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد: «ينبغى للرجل إذا أصبح أن يقرأ بعد التعقيب خمسين آية»[1]. 9 ـ راه دستيابي به ثواب شاكران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: قال الله تبارك وتعالي: من شغله قرائة القرآن عن دعائى ومسئلتى، أعطيته أفضل ثواب الشاكرين»[2] ؛ اگر اشتغال به قرائت قرآن، بنده‌ي مؤمن را از بازگويي خواسته هايش در پيشگاه الهي باز دارد، خداي سبحان، بدون درخواست، بهترين ثواب شاكران را به چنين بنده اي عطا مي كند؛ همان گونه كه خليل حق، حضرت ابراهيم (عليه السلام) در هنگام شنيدن (حرّقوه وانصروا آلهتكم)[3] يا (فألقوه في الجحيم)[4] از خدا چيزي طلب نكرد؛ چون مي دانست كه بر آمدن حاجت او در نخواستن است: «حسبى من سؤالى علمه بحالى»[5]. =========== [1]ـ جامع أحاديث الشيعه، ج 15، ص 20. [2]ـ همان، ص 21. [3]ـ سوره‌ي انبياء، آيه‌ي 68. [4]ـ سوره‌ي صافات، آيه‌ي 97.
[5]€ ـ بحار، ج 68، ص 156. ++++++++++ *{تسنيم، جلد 1، صفحه 250} 10 ـ عامل حشر با پيامبران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: «إن أكرم العباد إلي الله بعد الأنبياء العلماء ثم حملة القرآن يخرجون من الدّنيا كما يخرج الأنبياء ويحشرون من قبورهم مع الأنبياء ويمرّون علي الصراط مع الأنبياء ويأخذون ثواب الأنبياء. فطوبي لطالب العلم وحامل القرآن ممّا لهم عند الله من الكرامة والشرف»[1] ؛ گرامي ترين بندگان خدا پس از پيامبران دانشمندان هستند و سپس حاملان قرآن. عالمان و حاملان علم و عمل قرآن به گونه‌ي پيامبران از دنيا رخت بر مي بندند و حشر آنان و عبورشان از صراط همراه پيامبران خواهد بود و از ثواب انبيا بهره مند مي شوند. پس خوشا به حال جويندگان علم و حاملان قرآن كه از كرامت و شرف الهي برخوردارند. كسي كه قرآن را فرا گيرد تا فقط در خطابه ها يا نگارش كتابها از آن بهره گيرد، معلوم مي شود قرآن را براي تدبّر در آن و عمل به آن نخواسته است و اين دانشِ تجاري، حرفه اي بيش نيست و چنين علمي در اواخر عمر آدمي نيز به فراموشي سپرده مي شود. گرچه اين فراگيري نيز ثواب آشنايي با ظاهر قرآن را دارد؛ اما آن كه قرآن را براي تدبّر و عمل فرا گيرد جايگاه ديگري دارد. 11 ـ مايه‌ي خرّمي دلها اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد: «وتعلموا القرآن فإنّه أحسن الحديث وتفقّهوا فيه فإنّه ربيع القلوب واستشفوا بنوره فإنّه شفاء الصدور وأحسنوا تلاوته فإنّه أنفع القصص وإن العالم العامل بغير علمه كالجاهل الحائر الذى لا يستفيق من =========== [1]ـ جامع أحاديث الشيعه، ج 15، ص 24. ++++++++++ *{تسنيم، جلد 1، صفحه 251} جهله بل الحجة عليه أعظم والحسرة عليه ألزم وهو عند الله ألوم»[1] ؛ قرآن را فرا گيريد كه آن نيكوترين سخن است و به فهم عميق آن دست يابيد كه آن مايه‌ي خرّمي دلهاست و از نور آن شفا بجوييد كه آن شفاي بيماريهاي روحي است و آن را نيكو تلاوت كنيد كه سودمندترين قصه هاست و كسي كه به علم خويش عمل نكند، همانند نادان سرگرداني است كه به هوش نمي گرايد و چون عالم است، حجت بر او گرانتر و حسرت او افزونتر و ملامت او در پيشگاه خداي سبحان بيشتر است. مراد از تفقّه (تفقّهوا) در قرآن كريم و روايات اهل بيت طهارت (عليهم السلام)، آشنايي با فقه مصطلح كه در مقابل كلام و فلسفه قرار دارد، نيست؛ همان گونه كه واژه‌ي «حكمت» در قرآن و روايات،حكمت مصطلح، يعني فلسفه نيست، بلكه بر فراگيري معارف اصول دين و معارف عقلي نيز «فقه» اطلاق مي گردد و فهميدن احكام حرام و حلال الهي نيز «حكمت» ناميده مي شود. پس فقه كه عبارت از فراگيري عميق است به معنايِ مطلق آگاهي به معارف دين است و به معناي اصطلاحي آن نيست وگرنه لازم مي آيد كه تنها يك سيزدهم قرآن كه آيات الأحكام و مربوط به فروع فقه مصطلح است، داراي فقه باشد و مراد از تفقّه در قرآن معرفت خصوص همان مقدار اندك باشد؛ در حالي كه تمامي قرآن فقه است. البته اگر مسائل حقوقي، سياسي، اجتماعي و مدني را جزو فقه بدانيم، آيات فقهي رقم بيشتري پيدا مي كند. از قرار گرفتن شفا در نور قرآن (واستشفوا بنوره) بر مي آيد كه جهل به قرآن نيز مانند به كار نبستن آن، بيماري است؛ جهل مانند رذايل اخلاقي ديگر، از =========== [1]ـ نهج البلاغه، خطبه 110، بند 6. ++++++++++ ***{تسنيم، جلد 1، صفحه 252} بيماريهاي قلبي است و قرآن كريم شفاي اين دردهاست: (ونُنزّل من القرآن ما هو شفاء)[1] ، (شفاء لما في الصّدور)[2]. مراد از قلب در قرآن، همان لطيفه الهي، يعني روح است، نه عضو گرداننده‌ي خون در بدن. سلامت و بيماري قلب جسماني انسان، در محدوده‌ي دانش پزشكي است و ارتباطي با سلامت و بيماري قلب روحاني ندارد؛ ممكن است انساني از سلامت كامل قلب جسماني برخودار باشد، اما نتواند نگاه خود را در برابر نامحرم مهار كند و در نتيجه قلب روحاني او بيمار باشد: (فلا تخْضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض)[3] . همچنين كسي كه گرايشهاي نارواي سياسي دارد بيمار دل است، گرچه از نظر طب مادي، قلبي سالم داشته باشد: (فتري الذين في قلوبهم مرضٌ يسارعون فيهم...)[4]. قرآن كريم در كلام حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) به عنوان «أحسن الحديث» و «أنفع القصص» معرفي و به نيكو تلاوت كردن آن، سفارش شده است. مراد از تلاوت نيكو، تنها آهنگ خوب نيست. فهم درست قرآن و عمل به آن نيز از مدارج تلاوت نيكوست؛ زيرا اميرالمؤمنين (عليه السلام) در ادامه‌ي سخن خود مي فرمايد: عالم بي عمل همانند جاهل سرگرداني است كه از جهل خود به هوش نمي گرايد و علمْ حجّتي عليه عالم بي عمل و مايه‌ي حسرت و ملامت او نزد خداي سبحان خواهد بود. البته ترتيل و شمرده و با تأنّي تلاوت كردن و حدود تجويد را رعايت كردن، فيض خاص تلاوت نيك را به همراه دارد.
5 ـ راه ربّاني شدن انسان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: «ما من مؤمن، ذكر أو أنثي، حرّ أو مملوك إلاّ ولله عليه حق واجب: أن يَتَعَلّم من القرآن ويتفقّه فيه. ثمّ قرء هذه الآيه: (ولكن كونوا ربانيّين بما كنتم تعلّمون الكتاب)[2] ؛ حق خداي سبحان بر همگان اين است كه قرآن را فقيهانه فرا گيرند؛ زيرا قرآن كريم انسانها را به ربّاني شدن فرا مي خواند و راه آن را نيز فراگيري قرآن مي داند. عالم ربّاني كسي است كه هم پيوندي مستحكم با ربّ العالمين داشته باشد و هم انسانها را به خوبي بپروراند و گفتار امامان معصوم (عليهم السلام): «فنحن العلماء وشيعتنا المتعلمون»[3] نيز براي تبيين مصداق كامل عالم رباني است، نه حصر آن در اهل بيت (عليهم السلام). البته كاملترين مصاديق عالم ربّاني امامان (عليهم السلام) هستند؛ اما راه ربّاني شدن براي شاگردان آنان نيز باز است. 6 ـ عامل صعود بهشتيان مردي از حضرت سجّاد (عليه السلام) سؤالاتي كرد و آن حضرت به آنها پاسخ داد. =========== [1]ـ بحار، ج 89، ص 17. [2]ـ جامع أحاديث الشيعه، ج 15، ص 9 «سوره ي آل عمران، آيه ي79». [3]ـ اصول كافي، ج 1، ص 34. ++++++++++ *{تسنيم، جلد 1، صفحه 245} آن مرد به فكر طرح پرسش جديد افتاد، امام سجاد (عليه السلام) فرمودند: «مكتوب فى الإنجيل: لا تطلبوا علم ما لا تعلمون ولمّا عملتم بما علمتم فإن العالم إذا لم يعمل به لم يزده من الله إلاّ بعداً» ثم قال: «عليك بالقرآن فإنّ الله خلق الجنة بيده لِبنةً من ذهب ولِبنةً من فضّة وجعل ملاطها المسك وترابها الزعفران وحصاها اللؤلؤ وجعل درجاتها علي قدر آيات القرآن فمن قرء القرآن قال له اقرء وارق ومن دخل منهم الجنّة لم يكن أحد فى الجنّة أعلي درجةً منه ما خلا النبيين والصديقين»[1] ؛ در انجيل آمده است: تا به آموخته هاي پيشين خود عمل نكرده ايد، دانش جديد مطلبيد (زيرا معلوم مي شود علم را براي عمل نمي خواهيد و) علمي كه براي عمل نباشد عامل دوري از خداست. آنگاه فرمود: خداوند بهشت را با دست خود، خشتي از طلا و خشتي از نقره آفريد و ملات آن را مِشك و خاك آن را زغفران و ريگ آن را لؤلؤ قرار داد و درجات بهشت را به اندازه‌ي آيات قرآن قرار داد. پس كسي كه (در دنيا) قرآن خواند، خداوند به او مي فرمايد: بخوان و بالا برو و كسي كه از آنان (اهل قرآن) وارد بهشت شد، هيچ كس در درجه بهشت از او برتر نخواهد بود، مگر پيامبران و صدّيقان. حفص مي گويد: حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) به مردي فرمودند: «أتحبّ البقاء فى الدّنيا»؛ آيا بقاي در دنيا را دوست داري؟ آن شخص كه از تربيت شدگان مكتب امامت بود، عرض كرد: آري آن حضرت پرسيدند: چرا؟ عرض كرد: براي آن كه به قرائت سوره‌ي محبوب خود، (قل هو الله أحد) بپردازم[2] . امام كاظم (عليه السلام) پس از لحظه اي سكوت =========== [1]ـ جامع أحاديث الشيعه، ج 15، ص 15. [2]ـ در يكي از جنگهاي صدر اسلام كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) از سوي رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) فرماندهي لشكر را بر عهده داشت، پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) پس از بازگشت لشكر، از برخي سپاهيان گزارش سفر خواست و پرسيد فرمانده‌ي لشكرِ خود را چگونه يافتيد؟ آنان از مداومت حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر قرائت سوره‌ي توحيد در نمازها، نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) شكايت كردند. رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) از اميرالمؤمنين (عليه السلام) پرسيدند: درباره‌ي اين گزارش چه مي گوييد؟ حضرت اميرالمؤمنين در پاسخ عرض كرد: من تلاوت قل هو الله أحد را دوست دارم (بحار، ج 89، ص 348). ++++++++++ *{تسنيم، جلد 1، صفحه 246} فرمودند: «يا حفص! من مات من أوليائنا وشيعتنا ولم يُحسن القرآن عُلّم فى قبره ليرفع الله به من درجته فإن درجات الجنة علي قدر آيات القرآن يقال له: اقرأ وارق. فيقرأ ثم يرقي»؛ اگر از شيعيان ما، كسي قرآن را به خوبي فرا نگرفته باشد (چون به حقيقت آن ايمان دارد) در جهان برزخ، قرآن به او تعليم داده مي شود تا خداي سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بيفزايد؛ زيرا درجات قرآن به اندازه‌ي آيات قرآن است. به قاري گفته مي شود: بخوان و بالا برو. او نيز مي خواند و بالا مي رود. در جهان برزخ زمينه اي براي تكامل عملي نيست، تا انسان با انجام كاري واجب يا مستحب به كمال برتر عملي برسد، ولي راه تكامل علمي باز است؛ نظير آنچه در رؤيا براي روح معلوم مي شود و براي آگاهي به آنْ حركت فراگيري از قبيل كوششهاي بدني در زمان بيداري راه ندارد و بسياري از علوم و معارف دين در آن جا براي انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد درجات بهشت به عدد آيات نوراني قرآن كريم است، براي ترفيع درجات شيعيان، ابتدا از تعليم قرآن بهره مند خواهند شد و سپس با فرمان «اقرأ وارق»، مي خوانند و در درجات بهشت صعود مي كنند.
باسمه تعالی روزه خواری و امر به معروف ایام عید است و مسافران نوروزی حضور پر شوری در کاشان دارند. خدا رو شکر این هفته وقتی از نماز جمعه بر می گشتم تو مسیر، مسافران سفره پهن کرده بودند و باربیکیو های ساخت شهرداری مملو از زغال و جوجه و دود بود 😳 امروز یکی از عزیزان برای امر به معروف به باغ فین رفته بود و می گفت موقع نماز ظهر، از بوی کباب و جوجه سفره خانه های اطراف باغ فین شل شده بودیم 😤 اتفاقی که امسال با مجاز شدن فعالیت رستورانها در روزهای ماه رمضان دیگه قابل تذکر دادن هم ظاهراً نیست . تذکر لسانی هم منحصر بود به بی حجابها که بعضاً با اعتراض شدید مواجه می شدیم به گونه ای که در بین اونها احساس غریبی می کردیم و اگر آقایان همراه ما نبودند و ... کتک مفصلی نوش جان می کردیم 🤕 به نظر میرسه با همین فرمون اگر پیش بریم ...
باسمه تعالی امسال بعد از چندین سال، توفیق شد تا از نمایشگاه قرآن تهران بازدید داشته باشم. نمایشگاهی که سالی یک بار برگزار می گردد و میزبان صدها هزار نفر از علاقمندان به قرآن کریم است. چند نکته: 1 - به علاقمندان برنامه های مذهبی و قرآنی توصیه می شود از این رویداد بزرگ قرآنی دیدن نمایند تا در جریان روند فعالیتهای قرآنی کشور قرار گیرند. 2 - حال و هوای قرآنی نمایشگاه خوب است اما گاه و بیگاه حال و هوای غیر قرآنی (موسیقی ) هم مشاهده می شد که شاید اقتضای جذابیت بخشی به فعالیتهای قرآنی باشد🤔 3 - بخش های فروشگاهی نمایشگاه خیلی ضعیف بود و فروش محصولات قرآنی زیاد به چشم نمی خورد 4 - در نمایشگاه، فضای مناسبی برای ارائه فعالیتهای موسسات قرآنی شهرستانها تدارک دیده نشده بود. این در حالی است که برخی از موسسات شهرستانی کارهای کشوری انجام می دهند و بهترین فضا برای معرفی و جذب مخاطب در نمایشگاه وجود دارد. 5 - بخشهای معارفی نمایشگاه نسبتا مناسب بود و فضا برای گفتگو و نشست های قرآنی فراهم بود، اما با توجه به اینکه سر و صدای زیادی در نمایشگاه وجود دارد کیفیت این بخشها تا حد زیادی پایین آمده بود. 6 - خدمات سرویس ایاب و ذهاب و افطار و نیز تبلیغات محیطی نمایشگاه نسبتا مناسب بود. 7 - استفاده از فناوری های نوین در نمایشگاه قابل مشاهده بود. جا دارد این زمینه در سالهای بعد تولیدات قوی تر و به روز تری را شاهد باشیم. 8 - علی رغم اینکه برای کودکان در نمایشگاه بخشهایی تدارک دیده شده بود و مورد استقبال هم بود، اما به نظر می رسید حضور کودکان و نوجوانان در نمایشگاه کم رنگ بود. سالهای بعد می توان که ماه رمضان در روزهای تحصیلی خواهد بود می شود برای حضور دانش آموزان برنامه ریزی کرد. 9 - فضای گفتگو و هم اندیشی در بخشهای مختلف قرآنی در نمایشگاه کمتر دیده شده بود. این در حالی است که نمایشگاه قرآن یکی بهترین ظرفیت ها برای گفتگوی صاحبنظران می باشد. به امید اینکه فعالیتهای قرآنی کشور از رونق روز افزون برخوردار باشد. از کلیه دست اندرکاران نمایشگاه تشکر و قدردانی می گردد.
باسمه تعالی آیا در شب قدر تمام اتفاقاتی که سال آینده برای ما رخ خواهد داد مشخص می شود؟ اگر این طور باشد آیا ما در سال آینده مجبور هستیم و اختیار نداریم ؟ آنچه در شب قدر یا بهتر بگوییم در شب‌های قدر رخ می دهد این است که یک سری مقدرات برای انسان مشخص می شود ولی باید بدانیم مقدرات به معنای احتمال است نه به معنای قطعی شدن. مثلا در شب قدر برای فردی یک مرتبه زیارت کربلا در سال آینده مقدر می شود. این تقدیر به معنای آن است که شرایط سفر کربلا برای فرد فراهم می شود، اما ممکن است ایشان استفاده کند یا نکند و سایر مقدرات به همین شکل است. بنابراین علت اینکه تاکید می شود در شب قدر بیدار باشیم و به مناجات بپردازیم این است که بیداری و مناجات باعث می شود تعداد مقدرات خوب انسانها بیشتر شود. امیدواریم خداوند بهترین خیر ها را برای ما مقدر بفرماید و به ما توفیق جلب و تحقق آنها را مرحمت نماید 🤲🤲
باسمه تعالی ❇️ سوال : منظور از حجاب های نورانی در دعاها (حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور) چیست؟ ◀️ پاسخ: منظور از حجاب‌های نورانی کارهای خوب انسانی است که موجب می شود فرد به آنها مغرور شود و به جای توجه و توکل به خدا، توجهش به آن کار خوب باشد مثل کسی که به جای نگاه کردن از شیشه عینک، به خود شیشه عینک نگاه کند
باسمه تعالی ❇️ سوال: مگ خدا تو قران نمیگه «لا اکراه فی الدین». پس چرا این همه اجبار هست برای حجاب و اسلام؟ ⏪پاسخ: لا اکراه فی الدین یعنی دین را نمی شود به دیگران تحمیل کرد بلکه افراد باید خودشان دین را بپذیرند ولی این مطلب به این معنا نیست که برای داشتن یک زندگی اجتماعی شما نباید هیچ گونه قانونی بگذارید. اسلام برای زندگی اجتماعی قوانینی دارد که آن قوانین ربطی ندارد که فرد دین داشته باشد یا نداشته باشد. مثلا می گوید دست دزد را قطع کنید؛ ممکن است دزد بگوید من اصلا اسلام را قبول ندارم ولی این عدم قبول اسلام دلیل نمی شود که دست او قطع نشود. در واقع حجاب اجباری به معنی به زور مسلمان کردن افراد نیست بلکه به معنی اجرای قوانین اجتماعی اسلام است.
باسمه تعالی سوال: آیا انسانها در اصل پذیرش یا عدم پذیرش دین آزاد هستند؟ یعنی آیا انسانها می توانند به دلخواه خود یک دین را انتخاب کنند یا اصلا می توانند دینی را انتخاب نکنند ؟ پاسخ: هر انسانی وظیفه دارد با تحقیق در بین ادیان بهترین دین را انتخاب کند و اینگونه نیست که افراد در انتخاب دین آزادی داشته باشند. مثلا اگر فردی با تحقیق به این نتیجه رسید که دین اسلام حق است، مجاز نیست دین دیگری را انتخاب کند و اگر دین دیگری برگزید از او قبول نمی شود. بنابراین اینکه برخی لا اکراه فی الدین را اینگونه معنی می کنند که در اصل پذیرش دین اجبار نیست ولی بعد از پذیرش دین باید به احکام آن عمل کرد، اشتباه است 👌👌
باسمه تعالی سوال: آیا امیرالمومنین از نقشه ابن ملجم ملعون خبر داشتند ؟ اگر خبر داشت چرا برای دفع خطر تمهیداتی نیاندیشیدند؟ پاسخ: ائمه و پیامبران که با اذن الهی از برخی اخبار غیبی آگاه می شوند، گاهی مامور به عمل به مقتضای علم غیبی هستند (مانند زمانی که پیامبر از نقشه مشرکین برای قتل ایشان آگاهی یافتند و علی علیه السلام را به جای خودشان در بستر قرار دادند) و گاهی مامور به عمل به مقتضای علم غیب نیستند (مانند علم غیب امیرالمومنین از نقشه ابن ملجم) در بسیاری از مواردی که مشاهده می شود اهل بیت در برابر نقشه های دشمن عکس العمل عادی دارند از همین جنس می باشد. اما اینکه چرا گاهی به مقتضای علم غیب عمل می شود و گاهی نمی شود بر میگردد به حکمت الهی . چرا که گاهی اوقات پیشبرد دین از طریق شهادت اهل بیت و به تبع آن آگاهی مردم ‌و اموری از این قبیل اتفاق می افتد .
باسمه تعالی سوال: چرا عده ای از مسلمانان بعد از پیامبر ص با امیرالمومنین ع همراهی نکردند؟ چرا عده ای از شیعیان بعد از شهادت امیرالمومنین ع با امام حسن ع همراهی نکردند؟ چرا عده ای از پیروان امام حسن ع بعد از شهادت ایشان با امام حسین ع همراهی نکردند ؟ به همین شکل چرا عده ای از پیروان هر امام با امام بعدی همراهی نکردند ؟ پاسخ: ریشه عدم تبعیت از امام بعدی این بود که تبعیت از امام قبلی از روی اعتقاد به امامت نبوده است. اگر اطاعت، از روی اعتقاد به امامت باشد، فرد هیچگاه از امام دست بر نمی دارد و مقایسه ای بین امامان در تبعیت انجام نخواهد داد. به نظر می رسد عواملی از قبیل رهایی از مشکلات، تعصبات قومی، کسب غنیمت، رسیدن به قدرت و امثال آن در انگیزه برخی از پیروان ائمه ع وجود داشته است. نتیجه: همیشه انگیزه خود برای انجام کارهای خیر را ولو اینکه آن کار خیر خیلی هم باارزش باشد، بررسی کنیم تا خدای نکرده گرفتار سوء نیت در کارها نشویم.