🕊#زیارتنامه_شهدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم

درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: 👌هرچه کنی به خود کنی 👌گر همه نیک و بد کنی. اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت : من پدر این درویش را در می‌آورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود. زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد. و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی. کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت : من بازی کرده و خسته و گرسنه‌ام کمی نان به من بده. درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت : زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت : درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت : پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم . آنچه را که امروز به اختیار می‌کاریم فردا به اجبار درو می‌کنیم. پس در حد اختیار، در نحوه‌ی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم! https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10246

#یتیم نوازی...من و عروسکم فداکاری پدرو دخترمدافع حرم... ✨روایتگر:نازدانه شهیدمهدی حسینی🕊 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10247

🌹مکانیکی که فرمانده شد ... . 🔸اگر بگویم آچار فرانسه‌ ی گردان بود اغراق نکرده‌ام. اگر یک نفر او را نمی‌شناخت و برای اولین بار او را می‌دید، خیال می‌کرد، نیروی خدماتی گردان است. چون از آرایش‌گری گرفته تا مکانیکی خودروها و ... همه را او انجام می‌داد.یک روز که داشت پلاتین انگشت‌های دستش را با انبر دست در می‌آورد، گفتم: - «خلیل! چرا دستات این طوری شدند؟» خندید و گفت:- «عملیات والفجر 8 با یک عراقی گلاویز شدم و او 16 تیر به شکم و دستانم زد.»گفتم:«خودش چی شد؟» گفت: «با این که منو سخت مجروح کرده بود با هزار بدبختی با سرنیزه او را از پای در آوردم.»گفتم:- «چرا خودت پلاتین‌ها را در می‌آوری؟!»گفت: «خوشم نمی‌آد وقتم را در بیمارستان هدر بدهم.» . ▪️شب عملیات کربلای 4 مثل یک شیر غران به دشمن هجوم برد. با این که دشمن از شروع عملیات با خبر بود، ولی او تا خاکریز سوم جزیره پیش رفت. وقتی او را دیدم دستانش باند پیچی شده بود. گفتم: «خلیل چی شد؟» گفت: «دوباره ترکش خوردند.». 🌹#سردار #شهید خلیل زالپولی از #فرماندهان #گردان #مالک_لشکر ویژه ۲۵ #کربلا(به نقل از سید حشمت الله شهرزاد) _ شادی روحش صلوات. https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10248

#داستان بسیارشنیدنی... روستایی که کُشتن شیعه را ازنماز واجب میدانست.و طلبه ای که در رودخانه روستا گیرافتاد...و ادامه ماجرا...😳 👌رفقا: این شبها؛ بعدازسلام به حضرت مادر به مولا هم سلام بدین ؛ آخه بعدفاطمه حتی جواب سلامشم کسی نمیده😢❤️ #نبینی ضررکردی😢 کپی بالینک لطفا👇👇 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10249

چه روایت جانسوزی... بچم حیاداشت چرا.....⁉️😭 درد و دل جانسوز مادر شهید آرمان علی وردی #هدیه به روح مطهرش صلوات✨ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ کپی بالینک لطفا👇👇👇👇 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10250

چهار نون راهگشا...👌 ‏ 🍂‏اول: نبین ‏عیب مردم را نبین ‏مسائل جزئی در زندگی خانوادگی را نبین... ‏کارهای خوب خودت را که برای دیگران انجام می دهی نبین... ‏گاهی باید وانمود کنی که ندیدی (اصل تغافل) 🍂دوم: نگو ‏ هرچه شنیدی نگو ‏ به کسی که حرفت در او تاثیر ندارد نگو ... ‏سخنی که دلی بیازارد نگو ‏هر سخنی را هر جا نگو ‏هر خیری که در حق دیگران کردی نگو ‏راز را نگو حتی به نزدیکترین افراد 🍂‏سوم: نشنو ‏هر سخنی ارزش شنیدن ندارد ‏وقتی دو نفر آهسته سخن می گویند سعی کن نشنوی غیبت را نشنو ‏گاهی وانمود کن که نشنیدی (اصل تغافل) 🍂‏چهارم: نپرس ‏آنچه را که به تو مربوط نیست نپرس ‏آنچه که شخص از گفتنش شرم دارد نپرس... ‏آنچه باعث آزار شخص می شود نپرس ‏آن پرسشی که در آن فایده ای نیست نپرس... ‏آنچه که موجب اختلاف و نزاع می شود نپرس https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10252

بعدشنیدن این داستان بگو ببینم... تاحالا شجاعت این کارو داشتی⁉️🤔 🔺به نظر شما شجاع ترین ادما کیا هستن؟ https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10253

#نذرسیب🍏 پسرم سامیار ۴سال سن داره حقیقت دوساله که شد فهمیدم نمیتونه روی پاش تعادل ایستادن داشته باشه. بردیم متخصص اطفال... و ما رو ارجاع دادن برای آزمایشات مختلف روی عضلات سامیار. اونجا گفتن بایدتحت نظرباشه و چندین عمل روی پاش انجام دادن و فقط تونست روی پاش بایسته ... سن سامیار بالامیرفت و نگرانی ما ازاین بود تا کی میتونیم از فامیل این موضوع رومخفی کنیم. سه ساله که شدبه طب سنتی روی آوردم. ولی بازم فایده ای نداشت. دیگه نمیدونستم چکارکنیم؟! باهمسرم تصمیم گرفتیم به فامیل بگیم مشکل سامیارچیه ؟! تا به بچم برچسب لوس و بغلی ندن و بتونه باشرایطی که داره باواقعیت کناربیاد. یک روز توی نوبت بانک بودم که خانمی کنارم نشست و به محض نوبت گرفتن گوشیشو بازکرد وغرق مطالب شد. راستش کنجکاوشدم و گفتم: ببخشید کانال چیه؟ گفت:شهیدبرزگر.بهش میگن شهیدنذرسیب؛ شهیدی که چندروز قبل شهادتش مداومت بر زیارت عاشورا ودعای عهد رو تضمین گره گشایی کرده. بیشتر توضیح خواستم و اون خانوم چند نمونه حاجت گیری ازکانال نشونم داد. آدرس کانال گرفتم و طبق نذرسیب سنجاق شده چله زیارت عاشوراگرفتم. چندروز مونده چله سیب تمام بشه خواب کربلا رو دیدم درحالیکه در بین الحرمین باسامیار وهمسرم قدم میزدم. صبح به همسرم گفتم: بایدسامیار رو ببریم کربلا. من به شهیدی متوسل شدم که ازسرزمین امام حسین ع تفحص شده. خانوادگی رفتیم کربلا برگشتیم. نمیدونم چندروز از سفر میگذشت یک روز صبح ازخواب بیدارشدم سامیار کنارم نبود دویدم توی حال دیدم ازدیوار گرفته راه میره ازشوق‌ سجده شکرکردم. و قول دادم زیارت عاشورا را ترک نکنم ممنونتم آقامحمدعلی ماروکربلا بردی🕊

👌گوش کن این پرنده مینا چقدر قشنگ ذکرمیگه (صلوات؛ سبحان الله و...) و اسامی اهلبیت و معصومین؛ شهدای کربلا رو اسم می بره 🕊دوش؛ مرغی به صبح می نالید 🕊عقل وصبرم بِبُرد طاقتِ هوش و..... 🕊گفتم این شرط آدمیت نیست 🕊مرغ تسبیح گوی وماخاموش😔 راستی ماها روزی چندبارذکرمیگیم⁉️ کپی بالینک لطفا👇👇👇👇 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10242

این روزها کنجِ خانه‌ی‌علی.. دیگر حالُ هوای هیچکس به قبلِ از سیلی هایی که به مادر زدند ، برنمی‌گردد.. از درد ِ حسن‌ بگویم.. یا از اشك های زینب؟ یا غمِ حسینِ فاطمه را.. بیشتر از هرکسی علی بعداز فاطمه دگر آن علیِ سابق نیست(: دگر آن بهارِ همیشگی راندارد دگر آن خانه عطرِ مادر را ندارد دگر تبسم مادرانه فاطمه بر فرزندانش نیست.. دگر علی بعد از فاطمه کمرش خم میشود.. فاطمه‌جانم ؛ بعد از تو دگر کسی نیست جوابِ سلام علی را بدهد.. یا اُمُّ‌الائمه ؛ دگر بعد تو.. بعدتو.. دگر علی غم‌خوار ندارد(: دگر علی فاطمه ندارد..💔 هرچه از غم تو با علی بسوزیم بازهم کم است به مولا😭 کپی لطفا بالینک👇👇👇👇 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10253

حکایتِ مادری که جاداشت و جاندارد.... #میم مثل مادر... #میم مثل معرفت کپی بالینک لطفا👇👇👇 https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10254