eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
9.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
6.4هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی ترڪش به قلبش خورد، بلند گفت: یا مهــدی... سرش رو بلند ڪردم ڪه بذارم روی پام گفت: ول ڪن سرم رو بذار آقا سرم رو بغل ڪنه... هنوز لبخند به لب داشت ڪه پر ڪشید چه رفتنی ؟سربازامام زمان.... سر به دامن مولا... با لبخند... آقاجان...سربازی پیشکشمان... دعاکن سربارت نشویم... اللهم عجل لولیک الفرج... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمی کند رودخانه ها آب خود را مصرف نمی کنند درختان میوه خود را نمی خورند خورشید گرمای خود را استفاده نمی کند گل، عطرش را برای خود گسترش نمی دهد زندگی یعنی در خدمت دیگران، قانون طبیعت است . . . پس اگر دیدی کسی گره ای دارد و تو راهش را می دانی سکوت نکن! اگر دستت به جایی می رسد دریغ نکن، معجزه زندگی دیگران باش! این قانون کائنات است !!! معجزه زندگی دیگران که باشی بی شک کسی معجزه زندگی تو خواهد بود ….! "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى‌ساخت و مى‌فروخت معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى یک اشرفى می‌فروشد روزى در حرم امام حسين عليه السلام حبيب زائرى را دزدى زد و پولهايش ‍ را برد زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان می‌گفت: يا اباعبدالله در حرم شما پولم را بردند در پناه شما هزينه زندگی‌ام را بردند به كجا شكايت ببرم؟ حاج حسن مزبور متأثر شد و با همين حال تأثر به خانه رفت و در دل به امام حسين علیه‌السلام گريه می‌کرد شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر می‌برد به آقا گفت: از حال زائرت كه خبر دارى؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم؟ اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم حاجى گفت: مگر من چه دزدى كردم؟ حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاک مرا به عنوان تربت می‌فروشی و پول میگیرى اگر مال من است چرا در برابرش پول میگیرى و اگر مال توست چرا به نام من میدهی؟ عرض كرد: آقا جان از اين كار توبه كردم و به جبران می‌پردازم امام حسين علیه‌السلام فرمود: پس من هم دزد را به تو نشان می‌دهم دزد پول زائر گدايى است كه برهنه می‌شود و نزدیک سقاخانه می‌نشيند و با اين وضعيت گدايى می‌کند پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده حاجى از خواب بيدار می‌شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين علیه‌السلام وارد می‌شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود حاجى فرياد زد: مردم بيائید تا دزد پول را به شما نشان دهم گداى دزد هر چه فرياد می‌زد مرا رها كنيد اين مرد دروغ می‌گوید كسى حرفش را گوش ‍ نداد مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بیرون آورد بعد به مردم گفت: بیائید دزد ديگرى را نشان شما دهم آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت: اين مالها از من نيست حلال شما بعد تربت فروشى را ترک کرد و با دست فروشى امرار معاش می‌کرد ↲حكاياتى از عنايات حسينى، صفحه۳۴ "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ شهیدی که سر بی تنش سخن گفت 💠 در جاده بصره خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد. در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید. سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یاحسین، یا_حسین" سر می داد. همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند... چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود: 🦋ألسلام علی الرأس المرفوع خدایا من شنیده ام که امام حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم این‌گونه شهید بشوم… خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود. خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
🌿🌺﷽🌿🌺 🦋 دو برادر بودند كه يكي از آنها لات و ديگري مردي متشخص و موفق بود. براي همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يك خانواده و با يك شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتي متفاوت داشته اند؟ 👌 از برادرِ لات، علت را پرسيدند. پاسخ داد: علت اصلي شكست من، پدرم بوده است. او هم يك لات بود. خانواده اش را كتك مي زد و زندگي بدي داشت. چه توقعي از من داريد؟ من هم مانند او شده ام.😔 ✅از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند. در كمال ناباوري او گفت: علت موفقيت من پدرم است. 😳 👏👏من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگي اش را مي ديدم و سعي كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهاي شايسته اي جايگزين آن ها كنم. 🌿طرز نگاه هر کس به زندگی، دنیای او را می سازد. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای سعادت و آرامش خودمون... واسه دیگران طلب خوشبختی کنیم... اینطورآدمهای نسل بعدِ دنیا؛ محبت روفراموش نمیکنند.... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
🍃🌺🍃🌺 در ٤٠ سالگی افراد با تحصیلات کم و زیاد مثل همند (حتی افراد با تحصیلات کمتر پول بیشتری در می آوردند)؛ در ٥٠ سالگی زشت و زیبا مثل همند (مهم نیست چقدر زیبا باشین. توی این سن چروک ها و لک هاي تیره رو نمیشه مخفی کرد)؛ در ٦٠ سالگی مقام بالا و پایین مثل همند (بعد از بازنشستگی حتی یه پادو هم از نگاه کردن به رییسش اجتناب می کنه)؛ در ٧٠ سالگی خونه‌ی بزرگ و کوچک مثل همند (تحلیل مفاصل، سختی حرکت، فقط یه محیط کوچیک برای نشستن لازمه)؛ در ٨٠ سالگی پول داشتن و نداشتن مثل همند (حتی موقعی که بخواین پول خرج کنین نمی دونین کجا خرجش کنین)؛ در ٩٠ سالگی خواب و بیداری مثل همند (بعد از بیداری نمیدونين چیکار كنين)؛ 👈 زندگی رو آسون بگیرین. همه معماهای زندگیو نمیشه حلش کنیم. در طولانی مدت همه ی ما مثل همیم. پس تمام فشارهای زندگی رو فراموش کن و ازش لذت ببر....!!!! "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از شاگردان مرحوم شيخ انصاری می‌گوید: در زمانی که در نجف در محضر شيخ به تحصيل علوم اسلامی اشتغال داشتم يک شب شیطان را در خواب ديدم که بندها و طناب‌های متعددی در دست داشت از شيطان پرسيدم: اين بندها برای چيست؟ پاسخ داد: اينها را به گردن مردم می‌افکنم و آنها را به سوی خويش می‌کشانم و به دام می‌اندازم روز گذشته یکی از این طناب‌های محکم را به گردن شيخ مرتضی انصاری انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه‌ای که منزل شيخ در آنجا قرار دارد کشيدم ولی افسوس که عليرغم تلاش‌های زيادم شيخ از قيد رها شد و رفت وقتی از خواب بيدار شدم در تعبير آن به فکر فرو رفتم پيش خود گفتم: خوب است تعبير اين رؤيا را از خود شيخ بپرسم از اين رو به حضور معظم له مشرف شده و ماجرای خواب خود را تعريف کردم شيخ فرمود: آن ملعون (شيطان) ديروز می‌خواست مرا فريب دهد ولی به لطف پروردگار از دامش گریختم جريان از اين قرار بود که ديروز من پولی نداشتم و اتفاقاً چیزی در منزل لازم شد که بايد آن را تهيه می‌کردم با خود گفتم: يک ريال از مال امام زمان عج در نزدم موجود است و هنوز وقت مصرفش فرا نرسيده است آن را به عنوان قرض برمیدارم و ان شاءالله بعداً ادا می‌کنم يک ريال را برداشتم و از منزل خارج شدم همين که خواستم جنس مورد احتياج را خریداری کنم با خود گفتم: از کجا معلوم که من بتوانم اين قرض را بعداً ادا کنم؟ در همين انديشه و ترديد بودم که ناگهان تصميم قطعی گرفته و از خريد آن جنس صرف نظر نمودم و به منزل بازگشتم و آن یک ريال را سرجای خود گذاشتم "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65