🔰 #سیره_شهدا | #بخشندگی
🌟تیکه کلامش این بود: خدا بزرگه میرسونه...
یه نیسان داشت که با اون روزیشو در می آورد پشتِ دخلِ نان بربری هم می رفت تا اگه مستمندی رو میشناسه نان مجانی بهش بده...
عجیب دست و دلباز بود و اگه مستمندی رو می دید هر چی داشت بهش می بخشید، فکر نمی کرد شاید یه ساعت بعد خودش بهش نیاز پیدا کنه
گاهی یه روز کلی با نیسانش کار می کرد اما روز بعد پول بنزینشو از من میگرفت!!
ته و توی کارشو درمی آوردم می فهمیدم کل پولو بخشیده...
🌷#شهید_مجید_قربانخانی🌷
✅کانال#شهدای_گمنام و#مدافعان_حرم شهرستان آران و بیدگل💐
📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔰 #سیره_شهدا | #نماز
🌟همراه با ابراهیم به سمت مقر سپاه میرفتیم تا وسایل لازم را برای رزمندگان تحویل بگیریم. صدای اذان ظهر که آمد، ماشین را در مقابل یک مسجد نگه داشت. گفتم: آقا ابراهیم، بیا زودتر بریم مقر، همونجا نماز رو میخونیم. ما که بیکار نیستیم. داریم کار رزمنده ها رو انجام میدهیم. این هم مثل نمازه.
با لبخندی بر لب نگاهم کرد و گفت: تموم این کارها بازیه. هدف از جنگ و جبهه و ... اینه که نماز زنده بشه. هدف تمام کارهای ما اینه که ما عبد خدا و اهل نماز اول وقت بشیم.
انشاءاللّه اثر اهمیت به نماز اول وقت رو تو زندگی خودت میبینی.
🕊🌷#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
📚 منبع : کتاب خدای خوب ابراهیم
✅کانال#شهدای_گمنام و#مدافعان_حرم شهرستان آران و بیدگل💐
📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🌺🏵🌿🌺🏵🌿🌺🏵🌿
🔰 #سیره_شهدا | #تواضع
🌟دکتر حسین غفاری: استاد به قدری بزرگوار بودند که متنهایشان را به شاگردهایشان میدادند تا بخوانند و اشکالات را بگیرند. اغلب آثارشان را به من میدادند و نظرم را جویا میشدند و در بسیاری از موارد کتابهایشان را بر اساس اینگونه نظریات تدوین میکردند. در سال 53 که انتشارات حکمت را درست کردیم، وقتی استاد از این موضوع باخبر شدند، روزی که برای گرفتن درس منظومه به منزلشان رفته بودم، به من گفتند: نمیشود که من به تو کتاب ندهم.
💠بمان تا کتابی را پیدا کنم و نیم ساعتی کشوهایشان را گشتند و گفتند: آقایان بهشتی و باهنر موقعی که در آموزش و پرورش بودند از من خواستند کتاب دینی بنویسم که نوشتم. اما چاپ نشد. حالا بیا بخوان و نظرت را بگو و بعد هم چاپ کن. کتاب را گرفتم و حاشیههایی بر آن نوشتم. استاد پاسخهای مفصلی بر این حواشی دادند و سرانجام، یک کتاب 150 صفحهای تبدیل به مجموعهای هفت جلدی شد. این سعه صدر، این بلندمنشی و احترام به کسی که در مقابل علم ایشان، هیچ بود، این همه تواضع و نقدپذیری، از ایشان وجودی ممتاز ساخته بود.
📚ماهنامه شاهد یاران، شماره 5و6، فروردین و اردیبهشت 1385، ص 28
#شهید_مطهری
🦋🦋🦋 💐💐💐 🕊🕊🕊
۴۸۲ روز ( ۱ سال و ۳ ماه و ۲۶ روز ) از آرام گرفتن کبوترهای خونین #خوشنام در سرزمین حماسه و ایثار گذشته است.
🌸🌼🍀🌸🌼🍀🌸🌼🍀
✅کانال#شهدای_گمنام و#مدافعان_حرم شهرستان آران و بیدگل💐
📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔰 #سیره_شهدا | #بخشندگی
🌟تیکه کلامش این بود: خدا بزرگه میرسونه...
یه نیسان داشت که با اون روزیشو در می آورد پشتِ دخلِ نان بربری هم می رفت تا اگه مستمندی رو میشناسه نان مجانی بهش بده...
عجیب دست و دلباز بود و اگه مستمندی رو می دید هر چی داشت بهش می بخشید، فکر نمی کرد شاید یه ساعت بعد خودش بهش نیاز پیدا کنه
گاهی یه روز کلی با نیسانش کار می کرد اما روز بعد پول بنزینشو از من میگرفت!!
ته و توی کارشو درمی آوردم می فهمیدم کل پولو بخشیده...
🌷#شهید_مجید_قربانخانی🌷
✅#شهدای_گمنام و#مدافعان_حرم💐
📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔰 #سیره_شهدا | #نماز
🌟همراه با ابراهیم به سمت مقر سپاه میرفتیم تا وسایل لازم را برای رزمندگان تحویل بگیریم. صدای اذان ظهر که آمد، ماشین را در مقابل یک مسجد نگه داشت. گفتم: آقا ابراهیم، بیا زودتر بریم مقر، همونجا نماز رو میخونیم. ما که بیکار نیستیم. داریم کار رزمنده ها رو انجام میدهیم. این هم مثل نمازه.
با لبخندی بر لب نگاهم کرد و گفت: تموم این کارها بازیه. هدف از جنگ و جبهه و ... اینه که نماز زنده بشه. هدف تمام کارهای ما اینه که ما عبد خدا و اهل نماز اول وقت بشیم.
انشاءاللّه اثر اهمیت به نماز اول وقت رو تو زندگی خودت میبینی.
🕊🌷#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
📚 منبع : کتاب خدای خوب ابراهیم
✅#شهدای_گمنام و#مدافعان_حرم💐
📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🦋🦋🦋 🪶🪶🪶 🕊🕊🕊
🔰 #سیره_شهدا | #تواضع
🌟دکتر حسین غفاری: استاد به قدری بزرگوار بودند که متنهایشان را به شاگردهایشان میدادند تا بخوانند و اشکالات را بگیرند. اغلب آثارشان را به من میدادند و نظرم را جویا میشدند و در بسیاری از موارد کتابهایشان را بر اساس اینگونه نظریات تدوین میکردند. در سال 53 که انتشارات حکمت را درست کردیم، وقتی استاد از این موضوع باخبر شدند، روزی که برای گرفتن درس منظومه به منزلشان رفته بودم، به من گفتند: نمیشود که من به تو کتاب ندهم.
💠بمان تا کتابی را پیدا کنم و نیم ساعتی کشوهایشان را گشتند و گفتند: آقایان بهشتی و باهنر موقعی که در آموزش و پرورش بودند از من خواستند کتاب دینی بنویسم که نوشتم. اما چاپ نشد. حالا بیا بخوان و نظرت را بگو و بعد هم چاپ کن. کتاب را گرفتم و حاشیههایی بر آن نوشتم. استاد پاسخهای مفصلی بر این حواشی دادند و سرانجام، یک کتاب 150 صفحهای تبدیل به مجموعهای هفت جلدی شد. این سعه صدر، این بلندمنشی و احترام به کسی که در مقابل علم ایشان، هیچ بود، این همه تواضع و نقدپذیری، از ایشان وجودی ممتاز ساخته بود.
📚ماهنامه شاهد یاران، شماره 5و6، فروردین و اردیبهشت 1385، ص 28
#شهید_مطهری
❤️🧡💛💚💙💜🤍🤎
۸۴۶ روز ( ۲ سال و ۳ ماه و ۲۷ روز ) از آرام گرفتن کبوترهای خونین #خوشنام در سرزمین حماسه و ایثار گذشته است.
💐🌹🍀💐🌹🍀💐🌹🍀
✅#شهدای_گمنام و#مدافعان_حرم💐
📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔰 #سیره_شهدا | #نماز
🌟همراه با ابراهیم به سمت مقر سپاه میرفتیم تا وسایل لازم را برای رزمندگان تحویل بگیریم. صدای اذان ظهر که آمد، ماشین را در مقابل یک مسجد نگه داشت. گفتم: آقا ابراهیم، بیا زودتر بریم مقر، همونجا نماز رو میخونیم. ما که بیکار نیستیم. داریم کار رزمنده ها رو انجام میدهیم. این هم مثل نمازه.
با لبخندی بر لب نگاهم کرد و گفت: تموم این کارها بازیه. هدف از جنگ و جبهه و ... اینه که نماز زنده بشه. هدف تمام کارهای ما اینه که ما عبد خدا و اهل نماز اول وقت بشیم.
انشاءاللّه اثر اهمیت به نماز اول وقت رو تو زندگی خودت میبینی.
🕊🌷شهید ابراهیم هادی🌷🕊
📚خدای خوب ابراهیم
✅#شهدای_گمنام و#مدافعان_حرم💐
📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔰 #سیره_شهدا | #بخشندگی
🌟تیکه کلامش این بود: خدا بزرگه میرسونه...
یه نیسان داشت که با اون روزیشو در می آورد پشتِ دخلِ نان بربری هم می رفت تا اگه مستمندی رو میشناسه نان مجانی بهش بده...
عجیب دست و دلباز بود و اگه مستمندی رو می دید هر چی داشت بهش می بخشید، فکر نمی کرد شاید یه ساعت بعد خودش بهش نیاز پیدا کنه
گاهی یه روز کلی با نیسانش کار می کرد اما روز بعد پول بنزینشو از من میگرفت!!
ته و توی کارشو درمی آوردم می فهمیدم کل پولو بخشیده...
🌷#شهید_مجید_قربانخانی🌷
┏━━━━🕊🇮🇷🕊━━━┓
📲@shahid_AranandBidgol
┗━━━━ 💐🌺🌸━━━
🤲 #بِسـم_ربـــــِّـ_الشــُّـهـداءِ_والصِّـدیقیــن🤲
🔰 #سیره_شهدا | #تواضع
🌟دکتر حسین غفاری: استاد به قدری بزرگوار بودند که متنهایشان را به شاگردهایشان میدادند تا بخوانند و اشکالات را بگیرند. اغلب آثارشان را به من میدادند و نظرم را جویا میشدند و در بسیاری از موارد کتابهایشان را بر اساس اینگونه نظریات تدوین میکردند. در سال 53 که انتشارات حکمت را درست کردیم، وقتی استاد از این موضوع باخبر شدند، روزی که برای گرفتن درس منظومه به منزلشان رفته بودم، به من گفتند: نمیشود که من به تو کتاب ندهم.
💠بمان تا کتابی را پیدا کنم و نیم ساعتی کشوهایشان را گشتند و گفتند: آقایان بهشتی و باهنر موقعی که در آموزش و پرورش بودند از من خواستند کتاب دینی بنویسم که نوشتم. اما چاپ نشد. حالا بیا بخوان و نظرت را بگو و بعد هم چاپ کن. کتاب را گرفتم و حاشیههایی بر آن نوشتم. استاد پاسخهای مفصلی بر این حواشی دادند و سرانجام، یک کتاب 150 صفحهای تبدیل به مجموعهای هفت جلدی شد. این سعه صدر، این بلندمنشی و احترام به کسی که در مقابل علم ایشان، هیچ بود، این همه تواضع و نقدپذیری، از ایشان وجودی ممتاز ساخته بود.
📚ماهنامه شاهد یاران، شماره 5و6، فروردین و اردیبهشت 1385، ص 28
🌹#شهید_مطهری
ــــــــــــــــــــــــــــــــ🔰🔰🔰ـــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۲۱۲ روز ( ۳ سال و ۳ ماه و ۲۷ روز ) از آرام گرفتن کبوترهای خونین #خوشنام در سرزمین حماسه و ایثار گذشته است.
ــــــــــــــــــــــــ💐💐💐ــــــــــــــــــــــــــ
┏━━━━🕊🇮🇷🕊━━━┓
📲@shahid_AranandBidgol
┗━━━━ 💐🌺🌸━━━
🔰 #سیره_شهدا | #نماز
🌟همراه با ابراهیم به سمت مقر سپاه میرفتیم تا وسایل لازم را برای رزمندگان تحویل بگیریم. صدای اذان ظهر که آمد، ماشین را در مقابل یک مسجد نگه داشت. گفتم: آقا ابراهیم، بیا زودتر بریم مقر، همونجا نماز رو میخونیم. ما که بیکار نیستیم. داریم کار رزمنده ها رو انجام میدهیم. این هم مثل نمازه.
با لبخندی بر لب نگاهم کرد و گفت: تموم این کارها بازیه. هدف از جنگ و جبهه و ... اینه که نماز زنده بشه. هدف تمام کارهای ما اینه که ما عبد خدا و اهل نماز اول وقت بشیم.
انشاءاللّه اثر اهمیت به نماز اول وقت رو تو زندگی خودت میبینی.
🕊🌷#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
📚 منبع : کتاب خدای خوب ابراهیم
┏━━━━🕊🇮🇷🕊━━━┓
📲@shahid_AranandBidgol
┗━━━━ 💐🌺🌸━━━
📌شهید"قدرت الله حسین زاده"؛شهیدی که دائم الذکر بود
🔸اسمش قدرت الله بود. قدرت الله حسین زاده. سنی نداشت. خیلی گوشه گیر بود . همه اش تسبیح دستش بود و ذکر می گفت.
🔹گفتند فلانی برو بیارش تو جمع خودمان.توی گردان یک تیم فوتبال داشتیم . گفتم قدرت الله بیا با ما بازی کن. گفت بازی بلد نیستم.
▪️گفتم حالا بیا وایستا دروازه . آمد ایستاد دروازه بان. هر چی توپ آمد رفت تو گل. فقط حرص می خوردیم.
▫️گفتم قدرت الله لااقل یکی از توپ ها را بگیر. تسبیح توی دستش را نشان داد و گفت: غصه نخور من دارم گل ها را می شمارم .
□شب عملیات کربلای ۵ گفتم: قدرت الله خدا وکیلی تو چی داری می گی این قدر تسبیح دست گرفتی پچ پچ می کنی؟قسمش دادم که تو رو به حضرت زهرا چی داری می گی؟
●گفت: دارم می گم «السلام علیک یا اباعبدالله» ،می خوام این قدر این ذکر را بگم که ، دم رفتن یک بار بتونم به خودش بگم و برم.
○در عملیات کربلا ۵ قدرت الله را اصلا ندیده بودم . توی یک لحظه دیدم سر خاکریز نشسته . لحظه ای که من نگاهم بهش افتاد لحظه ای بود که تیر خورد و افتاد سر سنگر.
◇دویدیم بالای سنگر را خراب کردیم، یقه اش را گرفتیم کشیدیم پایین. تیر خورده بود و درد داشت ولی داشت می خندید.
🔻احساس می کردم لبخند رضایت است، بغض کردم که قدرت الله چی شده. سرش را بالا آورد و گفت:
السلام علیک یا ابا عبد الله و سرش افتاد.
#شهید_قدرتالله_حسینزاده
#خاطرات_شهدا
#سیره_شهدا
┏━━━━🕊🇮🇷🕊━━━┓
📲@shahid_AranandBidgol
┗━━━━ 💐🌺🌸━━━