eitaa logo
کف خیابان🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
9.3هزار ویدیو
58 فایل
تاریخ ساخت کانال:97/1/11 به یاد رفیق شهیدم کانال وقف شهید محمودرضابیضائی مبارزه با فتنه ارتباط با خادم کانال 👈🏽 @Mojahd12
مشاهده در ایتا
دانلود
کف خیابان🇵🇸
🔸اگر غیر از #شهادت در حق این بچه ها رقم می خورد، جفا بود 🔹زیرا #اعمالشان با اقتدا به شهدا🌷 انجام
🌷 🔰سوریه که بود، حتما با من تماس☎️ داشت. حتی سری اولی که مجروح💔 شده بود و من از این موضوع کاملا بودم، از بیمارستان تماس میگرفت و آنقـدر برخــورد میکرد کــه من اصلا متوجه نشــدم مجروح شده😊 🔰در واقع خــودش را مقیــد به تماس با خانواده💞 میدانست که در آن شـرایط هم حواسـش به ایـن موضوع بود. وقتی هم که مــن از خبــر دار شــدم، گفت: هراتفاقی افتاده باشد مهم نیست🚫 مهم این است که الان درحال صحبت با من هستی😍 🔰هر بار میشد با واسطه خبردار می شدم؛ از طریق دوستان و اطرافیانشان👥 و این باری که شد بار چهارم رفتنش بود! واقعا هرباری که میرفت، دلتنگیها💔 بیشتر میشد. خصوصا سری که این دلتنگی هم برای من، هم برای همسرم💞 زیاد شــده بود؛ طوری که دائم پشت تلفن☎️ به زبان میآورد. 🔰سری های قبل اصلا این موضوع را به رو نمی آورد❌ و در جواب من هم میگفت راه دور است و بایــد با این دلتنگیها کنار بیایی اما برایمان نداشــت🚫 🔰واقعــا راه، بــود. آقــا جــواد همیشه در صحبتهایش وقتی میخواست به من دلداری بدهــد، میگفت: "الگــوی شــما بایــد (س) باشد. سختیهای شــما کجا و ســختیهای خانم حضرت زینب س کجــا." واقعا راســت میگفت😔 خســتگی ما کجا و خستگی خانم کجا⁉️ 🔰اما هم بچه بود و دلتنگیهای بچه گانه خودش را داشت. پدرش که بود همیشه ســراغش را میگرفت و منتظر آمدنش بود. حتی زمان بودن پیکر هم فکر میکرد پدرش سوریه است و باید منتظر برگشتنش باشد😔 🔰خود پدرش قبل رفتن، اول قصه (س) را برایش گفت و بعد در مورد ســفرش برای توضیــح داد. آنقدر فاطمه با این قصه حضرت رقیه(س) انس گرفته بود که برخی اوقــات در اوج بیتابی اش💔 به من میگفــت: "مامان حضرت رقیه س هم مثل من ⁉️"😭😭 @shahid_beyzaii
کف خیابان🇵🇸
شهید مدافع حرم و شاعر اهل بیت ع 🌺 ‌ 💢چند روزی تا شروع دهه ی مُحرم نمانده بود. دور هم نشسته بودیم. رو کردم به سیدمجتبی و گفتم: «یه شعری می خوام به زبون محاوره ای برام آماده کنی واسه حضرت رقیه! می خوام شب سوم مُحرم تو حسینیه بخونم!» ‌☺️ گفت: «به روی چشم حاجی! مضمون شعر چی می خوای باشه؟» موارد را مطرح می کردم و از سید می خواستم که آن روایات و مقاتل و زبان حال ها را در شعرش به کار ببرد و همان مصائب و روایات در خصوص دختر سه ساله امام حسین علیه السلام را یکی یکی برایش شرح دادم.👌 سعی میکردم فضای شهادت را برایش ترسیم کنم تا بیشتر در فضای شعری که مدّ نظر من است قرار بگیرد.🍃 سرش پایین بود و من مشغول حرف زدن که یکباره چشمم به صورت سید افتاد. اشک هایش جاری و گونه هایش خیس شده بود😢. آنچه برایش روایت کرده بودم تا در محتوای شعر بگنجاند، شده بود روضه برایش. 💔 با دیدن حالت سید، دیگر حرف نزدم و سکوت کردم. میترسیدم اگر داستان را ادامه بدهم، سید به هق هق بیفتد و صدای گریه اش بلند شود. من بغض کرده بودم و سید آرام اشک می ریخت. ‌😭همان مجلس چند نفره مان شده بود مجلس عزای حضرت رقیه! عجب دل صاف و نازک و شکننده ای داشت سیدمجتبی و یقیناً شعری که از این دل برمیخواست بر دل مینشست🍁.هنوز بند بند شعری را که نوشت به خاطر دارم: «کنج ویرونه شده ام همزبون بابا! بسته جونم به جون بابا! شده‌ام نوحه خون بابا! پامو دادم نشون بابا!»😭😭 آن شبی هم که نوحه را نوشت📝 و آورد تا به من تحویل بدهد، به عنوان تمرین چند بند آن را خواندم.سید گفت: «حاجی! میشه همه ی بندهای شعر رو بخونی!» تک تک بندها را خواندم و سید زار زار گریست😔. آن شب هم روضه ای دیگر برپاشد. روضه ای سوزناک تر از روضه ی قبل.🥀 ‌‌ ✍🏻راوی: حاج رجب لطفی خلف(مداح اهل بیت) 📕منبع: کتاب «سید زنده است»
در گوشه خرابه،کنار فرشته‌ها با ناخنی شکسته،ز پا خار می‌کشد دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح بر روی خاک،عکس علمدار می‌کشد 😭 ◼️ سالروز شهادت دردانه اباعبدالله الحسین(ع)، حضرت رقیه(س) تسلیت باد... (س) @shahid_Beyzaii
10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شباهت چند دختر به ♨️ ماجرای بی‌خوابی دختر شهید 💢 وقتی که عروسک‌ها برای دخترها رنگ می‌بازند... _____________________ 🔷 برشی از سخنرانی انتشار این مطلب کوشا باشیم https://eitaa.com/shahid_Beyzaii
17.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ حضور شهید رییسی در حرم و ضریح حضرت رقیه(س) / اردیبهشت ۱۴۰۲ 👤 با روضه خوانی حاج مهدی سلحشور (س) در انتشار این مطلب کوشا باشیم https://eitaa.com/shahid_Beyzaii