😔خـــــجالت میڪشم
اسمم را گذاشتــــــه ام : #مـــــنتظر
☝️اما زمـانے ڪه
دفـــــتر انتظارم را ورق
میزنم مے بینم ؛
فضاے مجــــازے را بیشتر از امامم
میشناسم !😔
حتے گاهے صبح آفتاب نزده آنها را چِـــڪ میڪنم ...
امــــا عهــدم را نــــه...❗️
در قنوت نمازهایمان براے " مهدے فاطمه "
دعا ڪنیم ...💕
@shahid_beyzaii
✒️📃
👌🏼یـــــــ❗️ــــک تلنــــــ⚠️ـــــگر
#تاریخ
#فهمیدن_محرم
💢نقطه #مشترک نامه های اهل کوفه؟!
جالب است بدانید، اهل کوفه پس از مرگ #معاویه و شنیدن خبر بیعت نکردن امام با یزید عموما در نامه هایشان یک #واژه را زیاد بکار میبردند!
در اکثر نامه ها آماده است که #حسین بسوی ما بیا که ما #منتظر توییم!!!
مثلا شبث بن ربعی، حجار بن ابجر، در #نامه_کوتاه خود نوشته بودند:
باغها سرسبز گشته و میوهها رسیده است، پس هرگاه که اراده کردی بیا که سربازان آماده برای یاری تو در #انتظار نشستهاند، والسلام.
📚ابصار العین، ص 216
حواسمان باشد، حسین را #منتظرانش به #گودال_قتلگاه کشاندند.
#امام_زمان
#یک_تلنگر
ا___________________
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@shahid_Beyzaii
#خاطره
حتما بخونید خیلی عالی 👇👇👇👇💐
یه نوجوان 16 ساله بود از محله های پایین شهر تهران...
چون بابا نداشت خیلی بد #تربیت شده بود
خودش میگفت:
گناهی نشد که من انجام ندم!😔😭
تا اینکه یه نوار #روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و روش کرد...☺️🍃
.
بلند شد اومد جبهه!👉
یه روز به فرماندمون گفت من از بچگی حرم امام رضا (علیه السلام) نرفتم...
می ترسم #شهید بشم و #حرم آقا رو نبینم!😔😭
یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا زیارت کنم و برگردم...
اجازه گرفت و رفت مشهد؛
دو ساعت توی حرم #زیارت کرد و برگشت جبهه!
.
توی وصیت نامه اش نوشته بود :😔👇👇👇
در راه برگشت از حرم امام رضا توی ماشین خواب #حضرت رو دیدم...
آقا بهم فرمود حمید!
اگر همین طور ادامه بدی؛
#خودم میام می برمت...😍❤️
.
یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود!
نیمه شبا تا #سحر میخوابید داخل قبر گریه میکرد😭
میگفت یا امام رضا #منتظر وعده ام...
🌷 #آقاجان_چشم_به_راهم_نزار🌷
👇👇👇
توی وصیت نامه #ساعت شهادت، #روز شهادت و #مکان شهادتش رو هم نوشته بود!!
#شهید که شد دیدیم حرفاش درست بوده
دقیقا توی روز، ساعت و مکانی شهید شد!
که تو وصیت نامه اش نوشته بود...
#شهید #حمید_محمودی
#گمنام
@shahid_beyzaii
🌹کانال شهید محمود رضا بیضایی🌹
کف خیابان🇵🇸
میگفت:
خیلی به امام زمان ارادت داشت.
ازین ارادتای خشک و خالی که فقط بشینی بگی «آقاجان کی میای دورت بگردم» نه!
دنبال آمادگی بود
دنبال آماده سازی بود
دنبال آگاهی بود.
میگفت:
همون اولای دوره آموزشی با چند تا از بچه ها دوره های مهدویت راه انداخته بود در مورد علایم آخرالزمان و آیات و روایات در مورد امام زمان و از اینجور مسایل صحبت میکردن،البته جلساتشون زیاد طول نکشید چون یکی از فرماندهاشون فهمیده بود و بهشون گفته بود که تعطیلش کنن. محمودرضا هم راحت پذیرفته بود.
خودش میگفت تو اینجور جلسات اگه استاد نداشته باشی احتمال به انحراف کشیده شدن و مراد و مرید بازیای الکی زیاده.
(تجربه اش رو هم داشت.)
اما همش دنبال مطالعه درباره حضرت و شرایط ظهور و آمادگی برای ظهور بود.
این رو از نامه ی معروفی که برای خانومش تو ماههای آخر نوشته بود میشد کامل دید.
میگفت:
خلاصه اینکه انتظار محمود، یه انتظار واقعی بود. نمیخوام الکی محمود رو گندش کنم یا حالا که شهید شده مقدس بازی در بیارم،نه. محمود واقعا دغدغه امام زمانش رو داشت. واقعا داشت سعی میکرد آماده باشه. واقعا فرمایشات حضرت آقا و اطاعت از دستوراتشون رو در راستای ظهور و تمرینی برای ظهور میدید...
.
.
.
میخواستم تهش ازین پ،ن ها بنویسم، چارتا جمله قلمبه سلمبه در مورد آغاز امامت حضرت ولیعصر و اشک تمساحی بریزم و خودم و خوش کنم به اینکه منم از قافله یابن الحسن گویان عقب نموندم.
ولی خجالت کشیدم...
خجالت کشیدم ازین همه حرف بی عمل
اینهمه حرف بی خاصیت
این همه حرف مفتی که هیچ جای دل خودمم نمیلرزونه چه برسه به....
آقا خجالت میکشم ازینکه فردا بگی تو که کنارت یکی مثل محمود بود، تو دیگه چرا؟
خجالت میکشم بگی تو دیگه چه توجیهی داری آخه؟
خجالت میکشم بگی ناامیدم کردی...
حتی خجالت میکشم بگم آقا سالروز شروع امامتت مبارک؟
آقا خدایی برنمیگردین بگید مرد حسابی چی رو دارید جشن میگیرید؟ اینکه هزار و اندی ساله منو تو غربت گذاشتید و کاری نکردید و یه سال به سالهای غیبت و غربتم اضافه کردید؟
آقا خجالت میکشم....خجالت میکشم...خجالت میکشم...
نشستهایم به یادت زگریه تنگ در آب
شکستهایم چوگوهر هزار رنگ در آب
ز سختجانی خود بیتو در شب هجران
نشسته درعرق خجلتم چوسنگ درآب
زگریه خاک جهان بیتو دادهایم به باد
هنوز چون مژهها میزنیم چنگ درآب
زمانه موسم توفان نوح را ماند
که غرقه است جهانی ز نام و ننگ درآب
ز انفعالگنه نالهام عرق نفس است
چو موج سست پری میکند خدنگ در آب
ما رو ببخش...
از توبهٔ شکسته، زمین گیر خجلتم
این شیشهٔ شکسته به راه کسی مباد
در حیرتم که توبه کنم از کدام جرم
بیش از شمار، جرم و گناه کسی مباد
صائب دلم سیاه شد از کثرت گناه
این ابر تیره پردهٔ ماه کسی مباد
#محمودرضاداداشی
#خجلم😔😔
#منتظَر
در تمام زندگی
فقط یک افتخار دارم
این که مرا به تو میشناسند!!
میگویند: #منتظر امام زمان عجلالله است.
▪️اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
▫️مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما
کافران_در_شام_و_عذاب_الهی
از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند:
امیرمؤمنان درباره ی آخرالزمان و نزدیکی ظهور امام زمان فرموده است:« آن هنگام که بین دو قشون اشغالگر در شام، مختلف بودند حادثه ای رخ می دهد که آن یکی از نشانه های قدرت خداست.
از آن حضرت پرسیدند که بعد از آن چه می شود؟ فرمودند: پس از آن یک لرزش شدید در زمین یکی از مناطق اطراف شام رخ می دهد که باعث به هلاکت رسیدن بیش از صد هزار نفر از متجاوزین خواهد شد و مردم مسلمان از این حادثه بسیار خوشحال می شوند و خداوند این واقعه را مایه ی رحمت و خیر و شادی مؤمنان قرار می دهد و عذابی هولناک بر متجاوزین کافر خواهد بود.
آن هنگام بنگرید به اشغالگران متجاوز، همان هایی که دارای سواری های تجاوزگر بسیار تند رو که همچون #شهاب _آتشین می باشند با #پرچم های #غرب، گسیل می شوند و در شام مستقر می شوند و اگر این وضع پیش آمد #منتظر باشید و ببینید که در یکی از مناطق اطراف شام زمین فرو میرود و هم چنین خواهید دید که از سوی دیگر دشمن جگر خوار و بی رحم در کویر مستقر می شود»
در تفسیر این حدیث نویسنده ذکر کرده است که براذین (که در متن به عنوان شهاب آتشین ترجمه شده است) معنای دیگری هم دارد که نوعی سنجاقک های تند و مزاحم تعبیر شده و چیزی مشابه هلیکوپتر های امروزی بهترین مصداق این معنا خواهدبود.
📚پی نوشت:
📙الغیبه الطوسی ،ص ۴۶١
در انتشار این مطلب کوشا باشیم
https://eitaa.com/shahid_Beyzaii