<·💙🔗·>
#خاطره 📒
دوست_شهید : ࿐
رفته بودیم راهیان نور ...🌱
موقع ا؎ ڪه رسیدیم خوزستان،
#بابڪ هرگز باڪفش 👞راه نمیرفت،
پیاده دراون گرما... ♨️میگفت :
"وجب به وجب این #خاڪ رو
#شهیدان قدم زدن..👣🕊
زندگی ڪردند...راه رفتند...
خون شهیدانمون دراین سرزمین ریخته شده..❤️
و ماحق نداریم بدون وضو وباڪفش دراین سرزمین گام برداریم."🥾👣🥾
هرگز #بابڪ دراین سرزمین بدون وضو و
با ڪفش راه نرفت…❌
شھیدبابڪنوࢪ؎ھِࢪیس
#خاطــره🎞
|همدانشگاهیشهید|
دخترےمیگفت:
منهمکلاسیبابکبودم.
خیلییییتونخشبودیمهممون...
اماانقدباوقاࢪبودکههمهدخترامیگفتند:
" ایننوریانقدسروسنگینهحتماخودش
دوسدختردارهوعاشقشه !" 😏
بعدمنگفتم:میرمازشمیپرسمتاتکلیفمون
ࢪوشنبشه...
رفتمࢪودࢪࢪوپرسیدمگفتم :
" بابکنوریشماییدیگ ؟! "
بابکگفت:"بفرمایید ."
گفتم:"چراانقدخودتومیگیری ؟!
چرامحلنمیدیبهدخترا؟! "
بابکیہنگاهپرازتعجبوشرمگینبهمکرد
وسریعࢪفتوواینستاداصلا!
بعدهاکشهیدشد ،
هموندختراومنفهمیدیمبابکعاشقکیبودهکه
بہدختراومنمحلنمیداد...
#عاشقحضرتزینبوشهادت🥺?💔
#شهیدبابکنورے💛
#خاطــره🎞
˼شھیدبابکنوریهریس˹❤️
ازفعالترینجوانهایرشتبود.🌱
سرشاراززندگیبودو😍
همیشهدربرنامههایمختلفپیشقدمبود✨
درفـعالیتهایاجتمـاعیو👥
عامالمنفـعهوانجـمنهایخیریه🌸
مانندهلالاحمروبهزیستیمشارکتداشت✌️🏻
'شهید ࢪضو؎'
<·💙🔗·>
#خاطره 📒
دوست_شهید : ࿐
رفته بودیم راهیان نور ...🌱
موقع ا؎ ڪه رسیدیم خوزستان،
#بابڪ هرگز باڪفش 👞راه نمیرفت،
پیاده دراون گرما... ♨️میگفت :
"وجب به وجب این #خاڪ رو
#شهیدان قدم زدن..👣🕊
زندگی ڪردند...راه رفتند...
خون شهیدانمون دراین سرزمین ریخته شده..❤️
و ماحق نداریم بدون وضو وباڪفش دراین سرزمین گام برداریم."🥾👣🥾
هرگز #بابڪ دراین سرزمین بدون وضو و
با ڪفش راه نرفت…❌
شھیدبابڪنوࢪ؎ھِࢪیس
#خاطــره🎞
دوستشهید:
»پیاز🧅«!!!
ماوقتےدرجلساتدورهمیرفتیمبهماشام میدادند،»بابک« یکمازپیاز🧅بدشمیومد??😂بیشترتوقاتهمغذاآبگوشت🥘بود.
دورهمکهمینشستیمغذامیخوردیم »بابک«میگفتبهمنپیازندین،منپیاز
نمیخورمدهنمبومیگیره😖
یکمروپیاز🧅حساسبود...
جالباینجاست،مدامبچههاپیاز🧅
میخوردندمیرفتنجلوشمیگفتن:
پیاز-پیاز🤪??😂بابک«هممیگفتنکنیندیگه😣
ماهماذیتشمیکردیم...خداماࢪوببخش...💔
شھیدبابڪنوࢪ؎ھِࢪیس
|🍃|↫ #خاطره
رفیقشهید🌹 :
✨عاشقخونوادهبود
🍃عاشقزندگیبود...
✨#بابکعاشقدورهمیبود...
🍃خیلیچیزامداشت،خیلیچیزاکهجوونای امروزی،همسنوسالایمادوستدارندداشتهباشن..
💢#ولیفراریبودازگنــاه !
🦋گفتشکهاسممدراومدهدارممیرمسوریه...
یهروزیبهمنگفتکهمسیرموپیداکردم.
گفتکه: #فکرکنمنوبتمنه..✨❤️
شھیدبابڪنوࢪ؎ھِࢪیس
#خاطــره🎞
رفیقشہید:
«منیکماشینریشتراشداشتمکهسروصورت رزمندههارااصلاحمیکردیماینماشینریشتراش بعضیوقتهاموقعاصلاحگازمیگرفتودادرزمنده
درمیآمدوقتیاینطورمیشد ،
شهیدبابککلیمیخندید😂»
شھیدبابڪنوࢪ؎ھِࢪیس
*#معرفی چند خاطره از*👇
*#شهید_بابک_نوری_هِریس*
*#خاطره :*
*یکی از نزدیکان #شهید_نوری:*
*بابک خیلی سخت کوش و پرتلاش بود. همیشه در حال #یادگیری* *مطالب و #تجربه های جدید.یک روز خسته بود و خواب موند.ساعت ده از خواب بیدار شد و می گفت: من نباید انقدر میخوابیدم نباید عمرم رو از دست بدم.*
*#همرزم شهید :*
*بابک همیشه #نمازهاش اول وقت بود.*
*توی مناطق موقع #عملیات چفیه هامون روی زمین پهن میکردیم و روش #نماز میخوندیم.*
*#دوست_شهید :*
*روی ارتباطش با #نامحرم خیلی حساس بود و سعی میکرد خودش رو از #گناه دور نگه داره.
از گناه فراری بود.*
*#دوست_شهید :*
*جزء اعضای اتاق فکر ستاد* *#انتخاباتی برادرش بودم. همیشه به جلسات دیر میرسیدم. یه روز که قرار بود همه توی #جلسه حظور* *داشته باشن و کسی #غیبت نکنه طبق معمول دیر رسیدم. دیدم خیلی گرسنه ام قبل از اینکه برم داخل اتاق دیدم روی میز سالن یک جعبه* *شیرینی و شربت هست، نشستم با خیال راحت خوردم.*
*بابک بالای پله ها بود و من رو نمیدید. بهم زنگ زد. من با دهن پر گفتم:*
*داداش دارم میام دو دقیقه دیگه اونجام. همونطور که داشتم* *میخوردم در اوج گشنگی یکی از پشت دستش رو گذاشت رو شونم و #شوخی وارانه گفت:*
*علی کارد بخوره به شکمت بلند شو بچه ها منتظرن*
*گفتم : بههههه آقا بابک خوبید چه خبرا.*
*دید نه گرسنهام گفت:*
*علی بردار جعبه شیرینی رو با خودت بیار بالا تو از گرسنگی میمیری.*
*گفتم: تو که میدونی من اگه گرسنه باشم راه خونمونو یادم میره.*
*گفت : آره مطمئنم لازم به دونستن نیست...*
'شهید ࢪضو؎'
#خاطــره🎞
دوستشہید:🧔🏻
قراربودتواینعڪساخمڪنہولۍ
خندید😀
گفت:"خیلۍقشنگشدههمین درستکن"😍
خیلۍهاازمنمیپرسنڪہبابڪ
فعالیتمدلینگداشتہیانہ؟؟
❌"شہیدبابڪ"مدلنبودن❌
فقطعکساروبراےدلخودشونمیگرفتن
تمامعکساشهمتوسطدوستشون
کہآتلیہدارنگرفتہشده🖼
#شہیدبابڪنورے❤️
𝙹𝚘𝚒𝚗🌙🌸↯
‹👑🍁›
•°
قرار بود بابڪ
براے تحصیل در رشته دڪترے به آلمان فرستاده بشه، حتے در سفارت هم صحبت ڪرده بودیم،
و شرایط براے اقامت آلمان ڪاملا برایش فراهم بود😍 ،
روز آخر خداحافظے همه بهش میگفتند : نرے اونجا غرب زده😂 بشے، بابڪ❤، فقط میخندید، و جوابش این بود :(حلالم ڪنید)...
بعد بیست و هفت روز متوجه شدیم به جاے مهاجرت به خارج از ڪشور ، به صف مدافعان حرم🌸 پیوسته
•°
👑🍁¦⇢ #خاطره شهید بابک نوری
<·💙🔗·>
#خاطره 📒
دوست_شهید : ࿐
رفته بودیم راهیان نور ...🌱
موقع ا؎ ڪه رسیدیم خوزستان،
#بابڪ هرگز باڪفش 👞راه نمیرفت،
پیاده دراون گرما... ♨️میگفت :
"وجب به وجب این #خاڪ رو
#شهیدان قدم زدن..👣🕊
زندگی ڪردند...راه رفتند...
خون شهیدانمون دراین سرزمین ریخته شده..❤️
و ماحق نداریم بدون وضو وباڪفش دراین سرزمین گام برداریم."🥾👣🥾
هرگز #بابڪ دراین سرزمین بدون وضو و
با ڪفش راه نرفت…❌
شھیدبابڪنوࢪ؎ھِࢪیس
'شهید ࢪضو؎'
شھآدت🕊 آغازِخوشبختےاست . . .! خوشبختےاۍکھ پایانندارد شھیدکھ بشوے خوشبخت اَبَدۍمیشوۍ:) #برادرانه
#خاطــره🎞
همرزم شهید نوری:
بابک چندباری میگفت :
برادرم دفتر مهندسی داره.
خیلی قشنگه 😍 دار ودرخت داره🌳
خیلی خوش اب و هواست.
اگه برگشتیم ایران حتما یک روز میبرمتون اونجا.
ولی پر کشید ....😢💔