eitaa logo
سردار شهید حاج عباس عاصمی
327 دنبال‌کننده
408 عکس
119 ویدیو
3 فایل
"هر شهید کربلایی دارد و زمان انتظار آن می‌کشد تا پای آن شهید، بدان کربلا برسد." _سردار شهید عباس عاصمی ولادت قم: ۱۳۴۷/۷/۳ شهادت سردشت: ۱۳۹۰/۴/۳۰ نحوه شهادت: ترور توسط گروهک پژاک کانال شهید عاصمی را به دوستان خود معرفی کنید. با مدیریت خانواده شهید🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 عقاب تیزپرواز... :عقاب تیز پروازعرصه نبرد و تفحص شهید حاج عباس عاصمی، نامی که در تاریخ رشادت‌های ایران اسلامی به نیکی می‌درخشد، یادآور دلاوری‌ها، تعهد و ایمانی عمیق است. او که در سال ۱۳۴۷ در قم دیده به جهان گشود، از همان جوانی طعم شیرین مجاهدت در راه حق را چشید و با حضور در جبهه‌های حق علیه باطل در دوران جنگ تحمیلی، برگ‌های زرینی از رشادت را در کارنامه خود ثبت کرد. عاصمی پس از جنگ نیز، آرام و قرار نداشت و دغدغه بازگشت پیکرهای مطهر شهدای جاویدالاثر، او را به عرصه مقدس تفحص کشاند. او با تلاش‌های بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر خود، در زمره مبلغان صبور و پرتلاش راه شهدا قرار گرفت و در این مسیر گام‌های بلندی برداشت. شجاعت و تدبیر شهید عاصمی در کنار تعهد و ایمان عمیق او به اسلام و انقلاب، او را به چهره‌ای محبوب و مورد احترام در میان همرزمان و مردم تبدیل کرده بود. " ادامه دارد.. 📌@shahid_abbasasemi
🔸رفاقتی‌ازجنس‌نور _ _دلنوشته حاج حسین کاجی برای شهید عباس عاصمی "در حرم امام رضا(ع) بودم و نگاهم به گنبد طلایی و بارگاه ملکوتی‌اش بود که ناگهان تلفنم زنگ زد. «حاج عباس عاصمی» بود. پس از سلام و احوالپرسی و التماس دعای خالصانه گفت، برنامه هفته آینده‌ات چیه؟ گفتم، شب جمعه برای بچه‌های دانش‌جوی «طرح ولایت» سخن‌رانی دارم. لحظه‌ای تأمل کرد و گفت، می‌خواستم سه‌شنبه باهم برویم مأموریت. کاشکی می‌توانستی بیایی. دوست داشتم باهم باشیم. ازطرفی هم حضورت در جمع دانش‌جویان، خودش مأموریت است. انگار چنین مقدر شده است که من همیشه از کاروان شهدا جا بمانم و از این حسرت مانند شمعی آب شوم. امشب هم روبه‌روی عکس تو نشسته‌ام و خاطرات شیرین با تو بودن را برای خود تداعی و برای تو بازگو می‌کنم. اگر تقدیر خداوند همراهی نمی‌کرد، به یقین چنین چیزی ممکن نمی‌شد... با یک دست دادن و روبوسی بود که هم‌کاری نزدیک ما شروع شد. دیدار هرروزة ما در محل کار، مرا بیش‌تر از گذشته شیفته رفتارت می‌کرد. تو برای من کتابی بودی که هر بار گشوده می‌شدی، خواندنی‌تر می‌شدی و مطالب تازه‌ای داشتی. این وابستگی آن‌قدر زیاد شده بود که باهم به جلسه‌های شورای فرهنگی می‌رفتیم و اگر فرصت بود، وقت را غنیمت می‌شمردیم و در جلسه‌های دیگر باهم حاضر می‌شدیم. با تو بودن مرا یاد شهدا می‌انداخت و من همیشه عطر شهیدان را از وجود تو استشمام می‌کردم. برادرم! حالا من مانده‌ام و این عشق و علاقه و ارادت به تو. می‌خواهم مثل آن روزهای قشنگ و خدایی، ساده و بی‌آلایش برایت حرف بزنم." ادامه‌دارد.. 📌@shahid_abbasasemi