eitaa logo
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
80 فایل
『﷽』 🌻اینجا با بزرگ مردی آشنا مےشوید که با #تقوایش پله های رسیدن به آسمان را ساخت و با #عمل عارفانه در جوانی ، سرباز امام زمانش شد.☘️ 🌷#شھــیداحمـدعلـی_نیـرے🌷 ✔️تبادل ویو: @banoye_gomnam ✔️انتقاد و پیشنهاد: @ho3133
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 📚 کتاب «دختری کنار شط» با موضوع زندگی‌نامه شهیده مریم فرهانیان، نوشته عبدالرضا سالمی نژاد در ۳۱۱ صفحه به همت نشر فاتحان چاپ و روانه بازار نشر شده است. آنچه نگارنده را بر‌آن داشته تا کتاب زندگی این شهید را دنبال کند و خواندنش را به توصیه کند فرایند پختگی، کمال و شکوفایی یک دختر مسلمان جوان است که راه طولانی عرفان صد ساله را در میان برترین مسیر؛ شهادت می‌پیماید.» 📌بررسی زندگی شهیده مریم فرهانیان، پرداخت یک و یا انسانی حادثه‌ای نیست تا انتظار داشته باشیم حوادث و رویدادهای ناگفته ای در این کتاب بخوانیم این کتاب در هشت فصل با عناوین خانواده، انقلاب اسلامی، مشارکت‌های اجتماعی، جنگ تحمیلی، امدادگر جنگ، مدد کار جنگ، شهادت و عکس ها، اسناد و پیوستها به چاپ رسیده است ... 🌸🍃 @Shahid_ahmadali❤️
🍃🌸 ✍بخشی از وصیت نامه شهیده مریم فرهانیان: 🌷"از خدا می خواهم صداقتی همانند شهیدان به من عطا کند و سعادت این را بدهد که تنها و تنها در راه او قدم برداریم و برای رضای او کار کنیم. 👌شهید کسی است که به آخرین مرحله کمال خود رسیده است و راهش را با آگاهی، ایمان و خلوص می پیماید و همیشه پیروز و جاوید است" .🌷 #شهیده_مریم_فرهانیان 🌹 @shahid_ahmadali 🍃🌸
هنگام شهادت : این شهیده بزرگوار در غروب سیزدهم مرداد ماه سال ۱۳۶۳ در حالی که همراه با دو تن از خواهران همکار خود بر مزار شهیدی که بنا به وصیت مادر شهید که از آنان قول گرفته بود هر سال به جای او بر سر مزار پسر شهیدش حاضر شوند، در حالی که راهی گلستان شهداي آبادان شده بودند مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی قرار گرفتند و دو خواهر همراه او زخمی شدند و مريم فرهانيان نماد رشادت و مجاهدت زن‌ ايراني به فیض شهادت نایل شد . 📚موضوع مرتبط: ┏━━━🍃🌹🌹🌹🌹🍂━━━┓ @shahid_AhmadAli ┗━━━🍂🌹🌹🌹🌹🍃━━━┛
یڪ روز مریم آمد و گفت: به من یڪ روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود! پرسیدم: "تصادف ڪردی؟" جوابی نداد... پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روی لوله‌های نفت ڪه خدا می‌داند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ می‌شدند ! پرسیدم:چرا این ڪار رو ڪردی؟ گفت: شده بودم این ڪار رو باید می ڪردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظـر من است. گفتم:تو ڪه جز خدمت ڪاری نمی ڪنی. گفت:فڪر می‌ڪنی! بعضی اشاره‌ها، بعضی سڪوت های نا به جا؛ همه‌ی اینها ڪوچیڪیه ڪه تڪرار می ڪنیم و برامون عادی می‌شن. برگرفته از کتاب "زندگی به سبک شهدا" @shahid_ahmadali🌸🍃