یڪ روز مریم آمد و گفت: به من یڪ روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود!
پرسیدم: "تصادف ڪردی؟"
جوابی نداد...
پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روی لولههای نفت ڪه خدا میداند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ میشدند #پا_برهنه_راه_رفته!
پرسیدم:چرا این ڪار رو ڪردی؟
گفت:#غـافـل شده بودم این ڪار رو باید می ڪردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظـر من است.
گفتم:تو ڪه جز خدمت ڪاری نمی ڪنی.
گفت:فڪر میڪنی!
بعضی اشارهها، بعضی سڪوت های نا به جا؛ همهی اینها #گناهای ڪوچیڪیه ڪه تڪرار می ڪنیم و برامون عادی میشن.
برگرفته از کتاب "زندگی به سبک شهدا"
#شهیده_مریم_فرهانیان
#یادشهداباذکرصلوات
#گناهای_کوچک
#غفلت
#پا_برهنه_راه_رفته
@shahid_ahmadali🌸🍃