eitaa logo
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
『﷽』 🌻اینجا با بزرگ مردی آشنا مےشوید که با #تقوایش پله های رسیدن به آسمان را ساخت و با #عمل عارفانه در جوانی ، سرباز امام زمانش شد.☘️ 🌷#شھــیداحمـدعلـی_نیـرے🌷 ✔️تبادل ویو: @banoye_gomnam ✔️انتقاد و پیشنهاد: @ho3133
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 🖋مادر شهید می‌گوید: درد فراق و دوری احمد برایم رنج‌آور شده بود و گاهی سخنان اطرافیان بر دردم می‌افزود تا این‌که شبی در عالم رویا، احمد را در کنار بانویی پوشیه زده، خوشحال و سبکبار دیدم. آن خانم علت بی‌تابی را جویا شد و خطاب به من گفت: فرزندت در جوار من و در آرامش قرار دارد و در همان لحظه با دستان خود، قلب سوزان مرا لمس کرد. از آن پس آرامش و طمأنینه بر من غالب شد و قلبم التیام یافت. 🌹 #شهید_احمد_مکیان 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🍃🌸 《شهید مدافع حرم احمد مکیان》 در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود که ما هم دوست داریم شهید بشویم و سرمان در دامان سرورمان حسین‌بن علی علیه‌السلام قرار بگیرد. حالا که این سعادت در خانه ما را کوبیده، سراسیمه به دیدارش خواهیم شتافت. این شیخ مجاهد چه خوش به سوی شهادت شتافت آن زمانی که در سوریه پس از نبردی جانانه از ناحیه پهلو مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفت و عند ربهم یرزقون گشت.💫🍃 @Shahid_ahmadali🍃🌸
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌸 《شهید مدافع حرم احمد مکیان》 در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود که ما هم دوست داریم شهید بشویم و سرمان در
🍃🌸 🌹شهید احمد مکیان🌹 متولد نیمه آبان 73 در استان خوزستان 💕 فرزندی از خانواده ای مذهبی که پدرشان از روحیانیون و مبلغان فعال به شمار می رفته اند. 🌷اهتمام به حفظ قرآن در نوجوانی و حضور فعال در فعالیت های فرهنگی 🍀حضور در جمع طلاب و روحانیون و ورود به حوزه علمیه 🥀 حضور در سوریه با هویت افغانی😊 🌿پس از چندین مرحله حضور در سوریه تصمیم به ازدواج می گیرد.❤️ 🕊مدت کوتاهی پس از ازدواج، برخلاف انتظار دوستان و آشنایان، ضمن علاقه به همسرش، عازم نبرد می شود.😢 💔سرانجام در 17خرداد95 در سن بیست و یک سالگی به آرزوی دیرینه اش می رسد و طبق وصیتش، پس از تشییع در آبادان و قم، در بهشت معصومه قطعه 31 آرام می گیرد😭 @shahid_ahmadali 🍃🌸
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌸 #خاطرات_شهدا 🌹شهید احمد مکیان🌹 متولد نیمه آبان 73 در استان خوزستان 💕 فرزندی از خانواده ای مذهب
🍃🌸 💕 یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شد ناراحت بود. آنقدر اصرار کردم تا دلیل ناراحتی اش را گفت. خواب سید ابراهیم (شهید مصطفی صدرزاده) را دیده بود... بعد از شهادت سید ابراهیم، اولین باری بود که خوابش را می دید. می گفت: "سید با خنده ولی طوری که انگار بخواهد طعنه بزنه بهم گفت: بامعرفت ها! به شما هم می گن رفیق! چرا به خانواده ام سر نمی زنید؟" 🍃دوباره چند روز بعد ناراحت و بی قرار بود ولی چیزی نمی گفت. با کلی اصرار و التماس، حرف از زیر زبانش کشیدم. گفت: "دوباره خواب سید ابراهیم رو دیدم. توی عالم خواب شروع کردم به گریه کردن که سیدجان پس کی نوبتم می شه؟ خسته ام. خودت برام یه کاری بکن". می گفت:"سید در جواب لبخند ملیحی زد و گفت: غصه نخور. همه ی رفقایی که جامانده اند، شهادت روزی شون می شه".😢 حالا که احمد رفته تنها دل خوشی ام همین جمله ی سید ابراهیم است و به امید روزی هستم که خودم را دوباره در جمعشان ببینم. راوی: دوست و همرزم شهید @shahid_ahmadali 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 دوره آخری که همراه احمد( ) در منطقه بودم، دیگـر خبری از احمد سابق نبود. 🌺انگار داشت خودش را آماده پرواز می کرد. 🌱کمتر شوخی می کرد 🌺اوقات فراغتش را مشغول قرائت قران بود. 🌱اگر کوچک ترین غیبت می شنید تذکر می داد یا از مجلس بیرون می رفت. 🦋به روایت از دوستان شهید 🍃🌸 @shahid_ahmadali