eitaa logo
شهید عارف(شهید احمد علی نیری)
90 دنبال‌کننده
24.7هزار عکس
17.3هزار ویدیو
639 فایل
💥بسم رب الشهدا💥 کتاب شهید رو خوندم، عرفان عجیبی این شهید داره. 😳 تسلای دل مادر سیدالشهدا ع قدمی برای شهدا برمیدارم.⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁|همیشه روے لبش لبخند بود، نه از این بابت که هیچ مشکلے نداشت، اما هادے مصداق همان حدیثے بود که می‌فرمایند: مومن شادی‌هایش در چهره است و حزن و اندوه‌اش در درونش می‌باشد. 🍁|همه‌ے رفقاے ما او را به همین خصلت می‌شناختند، اولین چیزے که از هادے در ذهن دوستان نقش بسته بود، چهره‌اے بود که با لبخند آراسته شده بود، از طرفے هم بذله‌گو و اهل شوخے و خنده بود، رفاقت با او هیچ‌کس را خسته نمی‌کرد، در این شوخی‌ها دقت می‌کرد که هیچ گناهے از او سر نزند. @mahman11
آخرین باری که ابراهیم به تهران آمده بود، کمتر غذا میخورد، وقتی با اعتراض ما مواجه میشد میگفت: باید این بدن را آماده کنم، در شب های سرد زمستان بدون بالش و پتو میخوابید و میگفت: این بدن باید عادت کند روزهای طولانی درخاک بماند، میگفت: من از این دنیا هیچ نمیخواهم حتی یک وجب خاک، دوست‌دارم انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم، دوست‌دارم بدنم در راه خدا قطعه قطعه شود و روحم در جوار خانم حضرت زهرا (س) آرام گیرد. 🌷 🌷 ✍ راوی: خواهر شهید @nahman11
 🌹7کیلومتر پیاده روی با اسیر🌹 📝』.. بچه ها سنگر گرفتند و به سمت جیپ عراقی شلیک کردند. بعد از لحظاتی به سمت خودروی عراقی حرکت کردیم. یک افسر عراقی و راننده کشته شده بودند و بی سیم چی مجروح روی زمین افتاده بود... یکی از بچه ها اسلحه اش را مسلح کرد و به سمت بی سیم چی رفت. ابراهیم داد زد: می خوای چه کار کنی؟ گفت: هیچی، می خوام راحتش کنم. ابراهیم گفت: رفیق تا وقتی تیراندازی می کردیم دشمن ما بود اما حالا اسیر ماست. بعد هم به سمت بی سیم چی آمد و او را از زمین برداشت. روی کولش گذاشت و حرکت کرد. همه با تعجب به رفتار ابراهیم نگاه می کردیم. یکی گفت: از این جا تا مواضع خودی 13کیلومتر باید توی کوه راه برویم. ابراهیم جواب داد: این بدن قوی رو خدا برای همین روزها گذاشته ... بعد از هفت ساعت کوهپیمایی، به خط مقدم نبرد رسیدیم. در راه ابراهیم با اسیر عراقی حرف می زد... موقع اذان صبح در یک محل مناسب نماز جماعت خواندیم. اسیر عراقی هم با ما نمازش را به جماعت خواند ...  فرج ا... مرادیان، جلد اول، ص112 『』 🌷 یــاد شــهدا بــا صــلــوات🌷 @mahman11
هرگز فراموش نڪنید، تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی شود. 🌷 @mahman11
📝』ابراهیم همیشه به دوستانش می‌گفت: قبل از اینکه آدم محتاج به شما رو بیاندازد و دستش را دراز کند. شما مشکلش را بر طرف کنید. او هر یک از رفقا که گرفتاری داشت، یا هر کسی را حدس می‌زد مشکل مالی داشته باشد کمک می‌کرد. آن هم مخفیانه، قبل از اینکه طرف مقابل حرفی بزند. بعد می‌گفت: من فعلاً احتیاجی ندارم. این را هم به شما قرض می‌دهم. هر وقت داشتی برگردان. این پول قرض‌الحسنه است. ابراهیم هیچ حسابی روی این پول‌ها نمی‌کرد. او در این کمک‌ها به آبروی افراد خیلی توجه می‌کرد. همیشه طوری برخورد می‌کرد که طرف مقابل شرمنده نشود. 📚』برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم 『@mahman11
🌱نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت “سلام الله علیها” یادم هست یکبار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها نمود ابراهیم همینطور که شنا میرفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد ، لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد. @mahman11
🌱نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت “سلام الله علیها” یادم هست یکبار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها نمود ابراهیم همینطور که شنا میرفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد ، لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد. @mahman11
🌱‌‌ ابراهیم هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد بلافاصله میگفت: سلام الله علیها. یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا کرد. ابراهیم همینطور که شنا میرفت باصدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. روزی که از بیمارستان مرخص شد حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ابراهیم گفت وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایید می خواهم روضه حضرت زهرا بخوانم. ❤️ @mahman11
هرگز فراموش نڪنید، تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی شود. 🥀 @mahman11
5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🥀🥀 گاهی چقدر پر مے ڪشد دلم بہ هواے تو انگار تمام پرنده هاے جهان در قلبم آشیانہ ڪرده اند...❤️ @mahman11
امام‌خامنه‌ای: شخصیتِ « شهید هادی » به قدری جاذبه دارد که آدم را مثلِ مغناطیس به خودش جذب می‌کند. @mahman11
هدایت شده از 🌹لشگر ۳۱۳ 🌹همرهان حضرت مهدی(عج)
🌹 اردیبهشت عجب ماه عجیبی ست ؛شروع و پایانش با ابراهیم است 🕊شادی روح بلندشان صلوات🕊 🇮🇷به منتظران نور 👉دعوتید 🇮🇷