امربه.معروف ونهی ازمنکر:
امربه.معروف ونهی ازمنکر:
آن وجود نداشت. حسین فقط سه روز آخر هفته را در دزفول بود و همین فرصت کافی بود برای پوشیدن لباس خادمی هیئت محبان اباالفضل العباس علیه السلام، همراه همان رفقای قدیمی جلسه قرآن.
وسایل از اهواز مستقیم به حسینیه حبیب بن مظاهر میآمد و مشغول کار میشد. دوستان حسین شاهد کار کردن مخلصانه او در هیئت بودند. حسین اصلا اهل ریا نبود، تلاش او فقط برای انجام گرفتن کارها بود و کاری به تمجید و تعریف دیگران نداشت. خود اهل هیئت و جلسات قرآن بود و با سختیها و مشکلات این کارها آشنا بود. از جوانان و نوجوانی که در فضای مذهبی کار میکردند، حمایت میکرد.
یکی از مسئولان جلسات قرآن نقل میکرد که تابستان امسال برای اردوی مشهد از کودکان و نوجوانان مسجد ثبت نام کردیم. مشغول جمع کردن هزینهها بودیم که بلیط قطار گران شد، دلمان نمیآمد به بچههایی که با عشق آماده زیارت امام رضا(ع) شده بودند، بگوییم که همه چیز منتفی است. از طرفی خانواده بچهها از نظر مالی در سطحی نبودند که بتوانند هزینههای جدید را متقبل شوند. از این رو شروع به جمعآوری کمک مالی از خیرین کردیم. یکی از کسانی که کمک مالی کرد حسین ولایتی فر بود که همه حقوق آن ماهش را بخشید تا بچهها را به اردو ببریم.
در جمع رفقای هیئتی لقب سردار داشت/همیشه میگفت من یک روز شهید میشوم
حسین عاشق امام حسین(ع) بود، کشته کربلا. گفته بود: «میخواهم بروم برات کربلایم را از امام رضا(ع) بگیرم.» رفت مشهد و چندین روز آنجا ماند و لباس خادمی امام رضا(ع) را پوشید. برادرش میگفت: «به حسین زنگ زدم گفتم:"حسین کی بر میگردی؟! دو هفته است که رفتی" او گفت: من هنوز حاجتم را نگرفتم». چند روز بعد که حسین بر میگردد. برادرش میگوید: "چه شد حاجتت را گرفتی؟" حسین هم فقط لبخند میزند.
#قسمت_سوم_زندگی_نامه
#شهید_حسین_ولایتی_فر
امربه.معروف ونهی ازمنکر:
حسین مدتی دنبال انتقال از اهواز به دزفول بود، میخواست در شهر خودش کار کند و به مسائل فرهنگی بپردازد. این اواخر اما گفته بود که من اهواز میمانم تا شهید شوم. در جمع رفقای هیئتی حسین لقب سردار داشت. سردار هیچوقت اهل ریا نبود، اما یکجا ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من میدانم شهید میشوم.» همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.» حتی یکبار هم در همان سنین نوجوانی به علت بازیگوشی معلم او را از کلاس بیرون کرد. حسین هم میگوید: «حالا که مرا از کلاس بیرون میکنید حرفی نیست، اما حواستان باشد که دارید شهید آینده را از کلاس بیرون میکنید.»
پیگیر اعزام به سوریه شد؛ اما نتوانست مدافع حرم شود/به خاطر نجات یک جانباز از صحنه درگیری به شهادت رسید
حسین از همان اول تعلقی به دنیا نداشت. هم آنجایی که کسب و کار خوبی داشت ولی همه را کنار گذاشت تا لباس پاسداری بپوشد. هم آنجایی که هر وقت یکی از رفقا به مشکلی بر میخورد حسین سریعا ورود میکرد تا مشکل را رفع کند. اوج رهایی حسین از این دنیا زمان روضهها بود. مخصوصا زمانی که روضه حضرت رقیه(س) خوانده میشد. حسین عاشق روضه سه ساله امام حسین(ع) بود، وصیت کرده بود اگر شهید شدم سر مزارم روضه حضرت رقیه(س) بخواند. چند وقتی پیگیر اعزام به سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند مدافع حرم شود.
سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله کور دشمنان بزدلان نظام جمهوری اسلامی ، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به شهادت رسید. یکی از دوستان و همرزمان شاهد حسین نقل می کرد که حسین خود استاد کمین و ضد کمین بوده است. اگر میخواست در آن معرکه جان خود را حفظ کند امکان نداشت تیر بخورد. وقتی در آن سر و صدا و شلوغی و هیاهو همه میخوابند روی زمین، حسین جانبازی را میبیند که نمیتواند فرار کند و روی ویلچر گیر کرده، حسین هم به سمت آن جانباز میدود تا او را عقب بیاورد و جان او را حفظ کند. که چندین تیر به سینهاش میخورد و آسمانی میشود.
#قسمت_اخر_زندگی_نامه
#شهید_حسین_ولایتی_فر
سلام علیکم خوب هستین ان شاءالله عزاداریتون قبول بعضی از اعضا درخواست داشتن که یک کانال بزنیم برای شهیدمدافع وطن #شهید_حسین_ولایتی_فر که ما عمل کردیم به حرفمون و زدیم کسانی که میخواهند عضو شوند به ایدی زیر مراجعه کنند
((توجه کانال در تلگرام هست)
👇👇👇👇👇👇👇
@Mohamdk
یادته داداش حسینم😞باهم میرفتیم هیئت؟
ولی الان دیگه کسی نیست بهم بگه آماده شو باهم بریم😭
#شهید_حسین_ولایتی_فر
با شهدا تا شهادت...:
عشق حسین به حضرت رقیه س زبانزد همه بود | #محمد_بادروج
با حسین رفته بودیم هیئت،
روضه که تموم شد دیدم حسین عین دیوونه ها خیره شده به یک نقطه. هی میزنه رو پاش و میگه رقیه...
این کار رو چند بار تکرار کرد.
تعجب کردم خواستم باهاش حرف بزنم که اشاره کرد به اون نقطه.
نگاه کردم دیدم یه بچه کوچولو پدرش رو گم کرده و اینطرف و اونطرف رو نگاه میکنه.
حسین هم با دیدن اون بچه یاد حضرت رقیه افتاده بود و جگرش میسوخت..
#شهید_حسین_ولایتی_فر
*یادمه تو دوره اموزشی بعد شامگاه همه خسته و کوفته اومدیم سمت اسایشگاه.*
*از سیاهی پیشونی مون بعد اون همه تمرینات سخت تازه باید مثل بچه ادم میرفتیم و پوتین هامون رو هم واکس می زدیم.*
*ما نای ایستادن رو پاهامون رو هم نداشتیم. واکس زدن که جای خودش رو داشت.*
*تو اون حالت که منتهای امال ما این بود که بچسبیم به زمین و استراحت و...*
*حسین پوتین همه بچه ها رو برد و واکس زد و اومد نشست رو برومون.*
*آن لحظه احساس کردم با مرام ترین ادم روی زمین نشسته رو به روم.*
*[راوی: حسین کاید خورده]*
*#شهید_حسین_ولایتی_فر*
@shahid_Beyzaii
#شهید به قلبت نگاه میكند
اگر جایى برایش گذاشته باشى
میآيد
میماند
لانه میكند
تا "شهیدت" ڪند...!
#رفیق_شهیدم
#شهید_حسین_ولایتی_فر
@shahid_beyzaii
هدایت شده از شهید حسین ولایتی فر
گناه یعنی!
خداحافظ حسین(ع)
مزار شهید #شهید_حسین_ولایتی_فر
@shahidvelayati
🔰زودتر از بقیه بچه ها راه افتادیم سمت مناطق #عملیاتی، قرار بود بریم #فکه، 💥ولی حسین گفت بیا بریم #فتح_المبین،بعدشم فکه،
صبح ساعت ۱۰⏰ رسیدیم فتح المبین..
من بودم و #حسین و یه دوربین📷
🔰وقتی گفتم می خوام ازش عکس بگیرم📸 شروع کرد #موهاشو شونه کردن، پوتیناشو هم پاش کرد☺️ حین عکس گرفتن، گفت: حاجی یکمی #چاق_شدم. ان شاءالله قراره برم #سوریه باید لاغر کنم. دعا کن بتونم برم.
🔰گفتم: داداش من دعا می کنم #شهید_شی!
یهو ساکت شد🔇 و به یه گوشه خیره! تو همون لحظه این شاتو گرفتم📸 عکس رو که دید با خنده گفت 😅عجب عکسی! اینو بزار واسه بعد #شهادت🌷 حرفا رو زدیم و با خنده گذشت.
🔰الان، یک سالی🗓 از تاریخ ثبت این #عکس و ۶ ماهی هم از #شهادت_حسین می گذره، خیره به این عکسش می شم. با خودم می گم کی گفته که #عکسها صدا ندارن⁉️
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
@shahid_beyzaii
💠من یک روز شهید میشوم
🌷 #حسین_ولایتی_فر در شش تیرماه 1375 در شهرستان #دزفول دیده به جهان گشود. هشت سالگی عضو #جلسات_قرآن مسجد حضرت مهدی(عج) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن #روحیات حسین گذاشت.
🌷در 20 سالگی جذب سپاه شد. دورههای #تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دورههای ابتدایی #اهواز بود.
🌷در جمع رفقای هیئتی حسین لقب #سردار داشت. همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.»
🌷هیچوقت اهل ریا نبود، اما یکجا #ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من میدانم شهید میشوم.» همیشه میگفت: «من یک روز #شهید میشوم.»
🌷حتی یکبار هم در همان سنین نوجوانی به علت بازیگوشی معلم او را از کلاس بیرون کرد. حسین هم میگوید: «حالا که مرا از کلاس بیرون میکنید حرفی نیست، اما حواستان باشد که دارید #شهید_آینده را از کلاس بیرون میکنید.»
🌷چند وقتی پیگیر اعزام به #سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند #مدافع_حرم شود. سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به #شهادت رسید.
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷 #سالروز_شهادت