کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🔹 #شهید_محمد_مسرور از رؤیاے صادقانہ،تا تیپ امام سجاد(ع)👇 🍃🌹 @shahid_dehghan 🌹🍃
🍃🌹| #شهیدانہ
بی خبر رفت.یک خداحافظی عادی کرد و همه را چشم انتظار دیدار دوباره اش گذاشت.از استان فارس که خارج شد،تازه به همسرش خبر داد که سوریه است!
دلیل بی خداحافظی رفتنش را اینطور نوشته است:" ترسیدم با دیدن افراد خانواده،پاهایم سست شود." او همچنین از رویا های صادقانه اش هم نوشته است:" خواب دیدم که امام سجاد(ع)خبر شهادت من را به مادرم میگوید و من چهره حضرت را دیده و فرمود:تو به مقام شهادت میرسی."
سرانجام هم #محمدمسرور از طریق تیپ امام سجاد(ع)به سوریه اعزام شد و در تاریخ ۱۶ بهمن ماه ۱۳۹۴ در عملیات آزادسازی شهر های شیعه نشین نبل و الزهرا در حومه #حلب به دست تروریست های تکفیری،دعوت امام سجاد(ع) را لبیک گفت.
#الهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة
#شهید_محمد_مسرور
🍃🌹 @shahid_dehghan 🌹🍃
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄══❁🌸❞ #قرارهرشبما❝🌸❁══┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
•┄═━❝🌸❞━═┄•
@shahid_dehghan
•┄═━❝🌸❞━═┄•
گُذر تَک تَک این ثانیه های
سِپری گشته عُمرم...🌸🍃
به قَدیمی شُدن
دوستی ات می ارزد...🌸🍃
#کاش_بی_یاد_تو
#یِک_لَحظه_نمیرفت_زِ_عمر✋🍃
🍃🌹 @shahid_dehghan🌹🍃
•┄══🌤❝سـلـام❞🌤══┄•
🌤 #صبحتون_شهدایی
شهید محمدرضا دهقان
ذکر روز سه شنبه:
یا ارحم راحمین
100 مرتبه
•┄═•🌤•═┄•
@shahid_dehghan
•┄═•🌤•═┄•
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄══❁🌸❞ #قرارهرشبما❝🌸❁══┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
•┄═━❝🌸❞━═┄•
@shahid_dehghan
•┄═━❝🌸❞━═┄•
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄══❁🌸❞ #قرارهرشبما❝🌸❁══┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
•┄═━❝🌸❞━═┄•
@shahid_dehghan
•┄═━❝🌸❞━═┄•
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
بے خبرم ز جاے #تو
یادِ تو مے وَزد ولی....🍃
#شبتون_حیدرے🌙
#التماس_دعاے_شهادت❤️
•═•••◈🌙◈•••═•
@shahid_dehghan
•═•••◈🌙◈•••═•
•┄══🌤❝سـلـام❞🌤══┄•
🌤 #صبحتون_شهدایی
شهید محمدرضا دهقان
ذکر روز پنجشنبه:
لاالاالله الملک الحق المبین
100 مرتبه
•┄═•🌤•═┄•
@shahid_dehghan
•┄═•🌤•═┄•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین نگیر👆😂😄
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری💚
🍃🌹 @shahid_dehghan🌹🍃
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃🌹| #مصاحبه #قسمت_ششم گفتگوی تفصیلی خبرگزاری تسنیم با #خواهر_و_مادرشهید🌹 👇
🍃📽| #مصاحبه
نحوه شهادتش را چگونه متوجه شدید؟
از آن روزی که #محمدرضا رفت به اعضای خانواده میگفتم منتظر #محمدرضا نباشید #محمدرضا برنمیگردد.
من هر سال برای محمدرضا یک شال گردن میبافتم. امسال هم دخترم کاموایی خرید که برای محمدرضا شال گردن ببافم. حدودا 50 سانت از شال گردن را بافتم ولی اصلا دلم نبود. به خودم میگفتم من این را میبافم ولی برای #محمدرضا نیست و قلبم به این مسئله آگاهی میداد و تمام آن 50 سانت را شکافتم که حتی دخترم به من اعتراض کرد و گفت: محمدرضا زودتر از بقیه برمیگردد.
پیش خودم گفتم #محمدرضا که برنمیگردد برای چه برایش شال گردن ببافم, این یک حسی بود که من داشتم و دلیلش را نمیدانستم.
صبح پنجشنبه در دانشگاه بودم و آنقدر حالم بد بود که برای اولین بار بعداز 45 روز از رفتن #محمدرضا داستان رفتنش به سوریه را برای یکی از همکلاسیهایم گفتم.
بعد از تعریف داستان همکلاسیام شروع به گریه کرد و من هم همراه او گریه میکردم و احساس میکردم که یک اتفاقاتی در این عالم در حال رخ دادن است و با تمام وجودم این قضیه را احساس میکردم.
ساعت 2 بعد از ظهر که به خانه آمدم مشغول آماده کردن وسایل ناهار بودم که یک لحظه حال عجیبی به من دست داد و ناخوداگاه قلبم شکست و شروع به گریه کردم و احساس کردم دیگر #محمدرضا را نمیخواهم و انرژی عظیمی از من بیرون رفت.
این حالت که به من دست داد خیلی منقلب شدم و رو به قبله برگشتم و یک سلام به اباعبدالله دادم و با یک حالت عجیبی گفتم خدایا راضیام به رضای تو و گفتم آنچه از دوست رسد نیکوست و نمیدانم چرا این حرفها را با خودم زمزمه میکردم.
از ساعت حدود سه و نیم بعد از ظهر به بعد لحظه به لحظه حالم بدتر میشد ساعت 7 بعد از ظهر که شد من در آشپزخانه بودم و گریه میکردم و نمیدانم چرا این حالت را داشتم.
آن شب, شب خیلی سختی بود و خیلی سخت به من گذشت و سعی کردم با خواندن دعای کمیل و زیارت عاشورا خودم را آرام کنم که حالت من بازخوردی در خانه نداشته باشد.
همیشه هر اتفاق خاصی که میخواست در خانه اتفاق بیفتد اخوی بزرگم آقامحمدعلی که #شهید شده قبل از وقوع آن به ما اطلاع میداد.
آن شب هم ایشان به خواب من آمد.
بعد از نیمههای شب بود که خواب دیدم که خانه ما خیلی روشن است و حتی یک نقطه تاریکی وجود ندارد و من دنبال منبع نور میگردم که این منبع نور اصلا کجاست؟
بعد از پنجره آشپزخانه بیرون را نگاه کردم و دیدم دسته دسته شهدایی که من میشناسم با حالت نظامی و سربلند و چفیه در حال وارد شدن به خانه هستند و من هم در شلوغی این همه آدم دنبال منبع نور میگشتم.
بعد برگشتم و دیدم که نور از عکسهای دو تا اخویهایم که روی دیوار بود از قاب عکس اینها منتشر میشود و دیدم برادرم ایستاده و یک دشداشه بلند حریر تنش است و با یک خوشحالی و شعف فراوان و چهرهای نورانی من را با اسم کوچک صدا زد و گفت: «اصلا نگران نباش! #محمدرضا پیش من است»
و دو، سه بار این جمله را تکرار کرد. من آن شب از ساعت دو با این خواب بیدار شدم و تا صبح در خانه راه میرفتم و اشک میریختم و دعا میخواندم.
تا ساعت 8 صبح که دیگر نتوانستم تحمل کنم...
#ادامه_دارد...
#شهید_محمدرضا_دهقان
#تسنیم
🍃🌹 @shahid_dehghan🌹🍃
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄══❁🌸❞ #قرارهرشبما❝🌸❁══┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
•┄═━❝🌸❞━═┄•
@shahid_dehghan
•┄═━❝🌸❞━═┄•
🍃🌙🍃
بی #تو آوارم و برخویش فروریخته ام...
ای همه سقف و ستون و همه آبادی من...
#شبتون_شهدایی🌙
#التماس_دعا♥️
🍃🌹 @shahid_dehghan
#شهید_رسول_خیلی دست و دل باز بود
حتی با ارزش ترین وسیله زندگیش رو به راحتی میداد به رفیقش ، یعنی اصلا وابسته به چیزی نبود...
یادمه یه بار یه ماساژور خریده بود که تقریبا گرون بود
یه ماه بعدش که سراغش رو ازش گرفتم گفت یکی از دوستاش ازش خوشش اومده و رسول هم خیلی شیک داده بهش!😬
وقتی به چیزی دلبسته نبود خب از چیزی هم دریغ نمیکرد
البته بماند که من آاای حرررص خوررردم!!
🍃🌹 @shahid_dehghan🌹🍃
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄══❁🌸❞ #قرارهرشبما❝🌸❁══┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
•┄═━❝🌸❞━═┄•
@shahid_dehghan
•┄═━❝🌸❞━═┄•
•┄══🌤❝سـلـام❞🌤══┄•
🌤 #صبحتون_شهدایی
شهید محمدرضا دهقان
ذکر روز شنبه:
یا رب العالمین
100 مرتبه
•┄═•🌤•═┄•
@shahid_dehghan
•┄═•🌤•═┄•