تقدیر خداوند این است ڪه
فلسطین آزاد خواهد شد..!
💟| سید علی خامنه اے
#نحو_القدس
✊| @shahid_dehghan |✊
شب میلاد امام حسین ع بود️ و ما در مسیر برگشت از هیئت بودیم به منطقهای رسیده بودیم که ماشین هاو کاروانهای عروسی ظاهر مناسبی نداشتند😒ناگهان پیشنهاد داد که امر به معروف کنیم من تعجب کردم و خواستم مانع شوم اما گفت فقط تذکر لسانی میدهیم و رد میشویم کنار هر ماشینی که رعایت نمیکرد سرعت موتورش را کم میکرد تذکرش را میدادو میرفت.با همان سرعت بالایی که داشت تصادف کردیم😄
وقتی مردم دور ما جمع شدند آخرین ماشینی که چند خانم بدحجاب سرنشینش بودندکنار ما توقف کردند.مارا با آن سر و صورت خونی که شناختند ابراز شادی کردند و بوق زنان رفتند.
من و او متحیرانه به هم نگاه کردیم و از نتیجه امر به معروفمان خندهمان گرفت.😂
راوی:دوستشهید
@shahid_dehghan
11.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محمّدرضا یکسال قبل از رفتنش به من گفت؛ مامان من دورههای آموزش نظامی مختلفی را گذراندم و خیلی هم آماده رزمم، الان فکر کن که حضرت زینب(سلام الله علیها) از شما سؤال بپرسد که الان حرمم ناامن شده و من به جوان شما نیاز دارم، شما چه جوابی به حضرت میدهید؟ محمّدرضا، این سؤال را فقط از من پرسید. از پدرش نپرسید، چون جلب رضایت پدرش خیلی راحت بود، چون پدرش جزو رزمندههای دفاع مقدّس بود، جنگ و جبهه را دیده بود و شهید و شهادت را لمس کرده بود. امّا راضی کردن من برایش دشوار بود، آن هم فقط برای مهر مادرانهای که در وجود من میدید. وقتی مطمئن شدم که تصمیم خودش را گرفته ومن نباید مانع انجام تصمیمش شوم، گفتم محمّدرضا، امیدوارم سوریه بهت خوش بگذره! این جمله را که گفتم، محمّدرضا آنقدر احساس رضایت کرد که مدام در خانه هروله میکرد و یاحسین(ع) یاحسین(ع) میگفت، سر من را میبوسید و میگفت؛ مامان راضیم ازت. یعنی به این نحو رضایت من را گرفته بود.
🔸 #شهید_محمدرضا_دهقان
🔸 #از_آسمان
🔹 @shahid_dehghan
#مسابقه
چطور شهید محمدرضا دهقان من را به همسنگری خود دعوت کرد
یاد آوری روزهای آشنایی با شهدا
لحظات شیرینی را
به خاطر می آورد
لحظات عشقبازی با خدا...
این لحظات را میتوانین با ما تقسیم کنید
هر آنچه که در دل داری که دوست داری
به دوست شهیدت بگی در قالب
دلنوشته برای ما ارسال کنید.
مهلت ارسال :عید سعید فطر
💐به سه نفر برتر هدیه ای ویژه
از طرف شهید دهقانامیری تعلق میگیرد💐
دلنوشته های خود را به آی دی زیر ارسال نمایید
@H_vesali313
🆔| @shahid_dehghan
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄❁ #قرار_شبانہ ❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
| @shahid_dehghan |
•┄══❝سـلـام❞══┄•
#صبحتون_شهدایی
شهید محمدرضا دهقان
ذکر روز سه شنبه:
یا ارحم راحمین
100 مرتبه
•┄═•🍃•═┄•
@shahid_dehghan
•┄═•🍃•═┄•
﷽
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ.
ما انسان را آفريديم و وسوسه های نفس او را ميدانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم!
#سوره_ق_16_جزء_26
.
.
.
دست در گردن و...
آغوش به آغوش توام
تو مرا می دانی!!!
🌸| @shahid_dehghan |🌸
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃
یک دوست هم داشت که به واسطه شهید خلیلی با او آشنا شده بود. همین بنده خدا تعریف میکرد:
با #محمدرضا در گلزار شهدا بهشت زهرا(س) قرار داشتیم وقتی رسید، حدود دو ساعت سر مزار رسول حرف زدیم.
بعد سر خاک بقیه #شهدا رفتیم و هر #شهیدی را که میشناخت سر خاکش میایستاد و حدود یک ربع راجع به #شهید صحبت میکرد، جوری حرف میزد و خاطره تعریف میکرد که انگار سال ها با آن #شهید رفیق بوده است.
گرمای طاقت فرسایی بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم که گرما را حس نمی کردیم.
سپس برگشتیم بر سر مزار شهید رسول خلیلی و صحبتهایمان را ادامه دادیم. موقع خداحافظی گفت: روضه بزار گوش کنیم و این جمله شهید خلیلی را یادآوری میکرد که:
«ای که بر تربت من میگذری، روضه بخوان / نام زینب(س) شنوم زیر لحد گریه کنم»
گفتم: بابا لازم نیست اما اصرار کرد و خلاصه یک روضه گوش کردیم.
وقتی تمام شد با آهی سوزناک سکوت را شکست، حسرت داشت،حسرت شهادت....
بوی عطر پیراهنش را هیچ وقت فراموش نمیکنم. خداحافظی کردیم و این آخرین خداحافظی من و #محمدرضا بود.
#نقل_از_دوست_شهید
🍃🌸 @shahid_dehghan
🍃💌 #فتامل
_انگار اوضاع دارد سخٺ و سخٺ تر مےشود.
_ بلہ! دقایق "پایانےِ" بازی اسٺ، مبارزه بہ نقطہ ی نہایٺ رسیده.
_ چرا دشمن تا این اندازه سخٺ مےجنگد؟
_ حق دارد، در تمام این سالہا ما پیش آمده ایم و او عقب نشسٺہ اسٺ؛ اڪنون همہ هستی اش را در خطر مےبیند!
#وحید_یامین_پور
#بےٺفاوٺهاسقوطمےڪنند..
💌 @shahid_dehghan 💌