eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.7هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
سلام لطفا عزیزانی ک تمایل به خادمی مجازی کانال شهید دهقان دارند به آیدی زیر پیام بدهند. 🆔| @anonymo
حاج حسین یکتا: رزمنده‌ای که در فضای سایبر و مجازی می‌جنگی! برای فشردن کلیدها و دکمه‌های کامپیوتر و موبایلت وضو بگیر! و با نیت قربةً إلی الله مطلب بنویس. بدان که تو مصداق و ما رمیت اذ رمیت هستی. ▪| @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🔴 ثبت نام سراسری خادم الشهداء 🔴 🧔🏻 برادران و خواهران 🧕🏻 🔷 مهلت ثبت نام: 🔸از امروز ۲۳ تا ۲۹ آذرماه
🌹بسم رب الشهداء🌹 چند سال پیش ،هجدهم اسفند ماه، خادمی ات در دوکوهه شروع شد. آغاز روزهای قشنگ دلدادگی... روزهایی که قدر دانستی لحظه لحظه هایش را... زائرهایی که آن روزها آنجا بودند شاید هیچ وقت حدس نمیزدند ،کسی بین آن هاست که قرار است دوسال بعد، نام به خود بگیرد . چه باخدا گفتی و چگونه از شهدا خواستی که به قافله شان برسی را نمیدانم... اما این را خوب میدانم که دوکوهه بر دلتنگی هایش اضافه شد.. روزی دلتنگ سربازان امام خمینی و حالا دلتنگ سربازان امام خامنه ای ... و خدا میداند فردا روزی دلتنگ چه کسانی خواهد شد... شاید همین آدم هایی که اطرافمان میبینیم... و چه زیبا گفت شهید آوینی، حرف دل این روزهای ما را: 💠 ‌‌ای دوكوهه، تو را با خدا چه عهدی بود كه از این كرامت برخوردار شدی و خاك زمین تو سجده‌گاه یاران خمینی شد؟ و حال چه مي‌كنی، در فراق پیشاني‌هایشان كه سبب متصل ارض و سما بود، و آن نجواهای عاشقانه؟💠 💛| @Shahid_dehghan
📜| ✨| تو خادم الشهدا بودی و از هیچ خدمتی دریغ نمیکردی. حاج حسین یکتا راهم همانجا دیدی. یک روز موقع ظهر بیسیم زدند که :<< همه جمع شید. حاج حسین یکتا داره می آد. >> به قول علی شما هم که جوجه بسیجی بودید و عاشق اینکه فرمانده ها و قدیمی های جنگ را ببینید. هردو با لباس خاکی جلو رفتیدو سلام و علیک کردید. حاج حسین تورا بغل کرده و با مشت به پشت تو زده بود. و گفته بود :<< شما خادمید. خادم رو باید زد. >> علی را هم بی نصیب نگذاشته بود. بعد رو به پسرش کرده بود و گفته بود:<< پسرم، اینا خادم هستن،باید اینارو بزنی، هر چی بزنی هیچی نمیگن. >> نمی‌دانم آنجا هم چشمانت از شیطنت برق زده بود یا خجالت کشیده بودی و سرت را پایین انداخته بودی؟ اصلا شاید هم سرخ شده بودی. اما فکر که میکنم میبینم اصلا آدم خجالت کشیدن نیستی. به نظرم حتی بعید نبود که همان موقع توی دلت برای حاج حسین هم نقشه بکشی. 📝《 @shahid_dehghan 》📝