eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.6هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃📽| #مصاحبه #قسمت_دهم گفت وگوی تفصیلی خبرگزاری تسنیم با #خواهر_و_مادرشهید🌹 مادر شهید : تمام نگران
🍃📽| از گفت وگوی تفصیلی خبرگزاری تسنیم با 🌹 تسنیم: حس و حال شما از لحظه دیدار پیکر محمدرضا چه بود؟ : من همیشه به برگشت امیدوار بودم و مطمئن بودم به خاطر وعده‌هایی که می‌دهد برمی‌گردد. وقتی پدر آمد و گفت تیر خورده خیلی امیدوار شدم و گفتم چیزی نیست اما وقتی خبر شهادتش را دادند یادم هست فقط در خانه راه می‌رفتم و زیر لب «الا بذکرالله تطمئن القلوب» را با خود تکرار می‌کردم. زمانی که برای دیدنش به معراج شهدا رفتیم من مطمئن بودم که ایستاده و منتظر ما است. وقتی وارد معراج شهدا شدیم و دوست‌هایش را یکی یکی می‌دیدم مطمئن شدم که محمد ایستاده است. وقتی پیکرش را دیدم خیلی مات و مبهوت شدم و مانند یک غریبه به او نگاه می‌کردم و احساس کردم که ا و را نمی‌شناسم. احساس کردم که دارم کم می‌آورم سرم را نزدیک صورتش بردم و گفتم «تو همان یا نه؟» کم کم باورم شد و برایم اثبات شد که این محمدرضاست. با همان تیپ خواهر بزرگتری تهدیدش می‌کردم و گفتم: «حالا که رفتی بالا این کار را بکنی و اینجاها بری‌» دوست داشتم انگشترش را به او بدهم و خیلی ذوق داشتم خودم این انگشتر را دستش کنم. یادم هست انگشترش را نزدیک صورتش بردم و ازش پرسیدم: انگشترت قشنگ است؟ می‌پسندی؟ دیدارمان از نظر کلامی دیدار صمیمی بود اما فضای سنگینی داشت.... ... 🍃🌹 @shahid_dehghan🌹🍃