کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄═•بسم الله الرحمن الرحیم•═┄• ذڪر روز سہشنبــه: یـا اَرْحَمَ الراحِمیـن🍂🍃 ای رحم ڪننده ی رح
🍃بسمـ رب شهدا 🍃
#شهیدانه ❤️
یا خَیرَ المَحبوبین
.
.
.
.
- بچه جان این چه طرز خوابیدنه؟ مگه کارتن خوابی تو؟
- مگه چطوری خوابیدم!
- پاشو یه تشک بنداز زیرت، یه پتو بکش روت! تو این سرما چرا اینطوری میخوابی؟
- اینطوری راحت ترم!
- کلیه هات سرما میخورن، مریض میشی.
.
هرشب حاج علی آقا این حرفها رو تکرار میکرد و با دلخوری از اتاق محمدرضا بیرون میرفت. شبهای سرد زمستون بدون پتو روی فرش میخوابید. نیمه شبها مادر پتو میکشید روش اما صبح پتو تا شده کنار اتاق بود.
هرشب ازش می پرسیدیم: چرا؟
تا بالاخره جواب داد: مامان چرا هرشب پتو میاری برام؟ من باید یاد بگیرم روی خاک بخوابم اینجا که فرش هم هست!
شاید داشت خودشو برای سختی های جهاد آماده می کرد، شاید برای در خاک و خون خفتن... هرچه بود آرمان و عقیده و هدفش را خیلی جدی گرفته بود. اگر می گفت سرباز امام زمانم، در عمل هم خود را مجبور به سربازی میکرد حتی اگر مولایش را نبیند. محمد اهل زندگی بود، قشنگ هم زندگی می کرد اما اهل دنیا نبود. زندگی اش آرمان و عقیده اش بود نه دنیایش.
وقتی در خاک خوابید، وقتی صورت برخاک گذاشت و شد مصداق کوچکی از خَدُّ التَریب، وقتی برایش می خواندم: اِسمَع،اِفهَم یا محمدرضا ابن علی، صدایش در گوشم طنین می انداخت: باید یاد بگیرم روی خاک بخوابم...
---------------------------
گفتی که به وصلم برسی زود، مخور غم
آری، برسم ، گر ز غمت زنده بمانم !!
.
#آرزویت_کنم_برآورده_شدن_بلدی_؟
#من_سخت_نمی_گيرم_سخت_است_جهان_بی_تو
#یاعلی
#پست_اینستاگرام_خواهر_شهید🌹
🍃🌸 @shahid_dehghan
🍃بسمـ رب شهدا 🍃
#خاطره
- بچه جان این چه طرز خوابیدنه؟
مگه کارتن خوابی تو؟
- مگه چطوری خوابیدم!
- پاشو یه تشک بنداز زیرت، یه پتو بکش روت! تو این سرما چرا اینطوری میخوابی؟
- اینطوری راحت ترم!
- کلیه هات سرما میخورن، مریض میشی.
.
هرشب حاج علی آقا این حرفها رو تکرار میکرد و با دلخوری از اتاق محمدرضا بیرون میرفت. شبهای سرد زمستون بدون پتو روی فرش میخوابید. نیمه شبها مادر پتو میکشید روش اما صبح پتو تا شده کنار اتاق بود.
هرشب ازش می پرسیدیم: چرا؟
تا بالاخره جواب داد: مامان چرا هرشب پتو میاری برام؟ من باید یاد بگیرم روی خاک بخوابم اینجا که فرش هم هست!
شاید داشت خودشو برای سختی های جهاد آماده می کرد، شاید برای در خاک و خون خفتن... هرچه بود آرمان و عقیده و هدفش را خیلی جدی گرفته بود. اگر می گفت سرباز امام زمانم، در عمل هم خود را مجبور به سربازی میکرد حتی اگر مولایش را نبیند. محمد اهل زندگی بود، قشنگ هم زندگی می کرد اما اهل دنیا نبود. زندگی اش آرمان و عقیده اش بود نه دنیایش.
وقتی در خاک خوابید، وقتی صورت برخاک گذاشت و شد مصداق کوچکی از خَدُّ التَریب، وقتی برایش می خواندم: اِسمَع،اِفهَم یا محمدرضا ابن علی، صدایش در گوشم طنین می انداخت: باید یاد بگیرم روی خاک بخوابم...
---------------------------
گفتی که به وصلم برسی زود، مخور غم
آری، برسم ، گر ز غمت زنده بمانم !!
.
#آرزویت_کنم_برآورده_شدن_بلدی_؟
#من_سخت_نمی_گيرم_سخت_است_جهان_بی_تو
#یاعلی
نقل از خواهر شهید در پست اینستاگرام
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
@shahid_dehghan
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
🍃بسمـ رب شهدا 🍃
#خاطره
- بچه جان این چه طرز خوابیدنه؟
مگه کارتن خوابی تو؟
- مگه چطوری خوابیدم!
- پاشو یه تشک بنداز زیرت، یه پتو بکش روت! تو این سرما چرا اینطوری میخوابی؟
- اینطوری راحت ترم!
- کلیه هات سرما میخورن، مریض میشی.
.
هرشب حاج علی آقا این حرفها رو تکرار میکرد و با دلخوری از اتاق محمدرضا بیرون میرفت. شبهای سرد زمستون بدون پتو روی فرش میخوابید. نیمه شبها مادر پتو میکشید روش اما صبح پتو تا شده کنار اتاق بود.
هرشب ازش می پرسیدیم: چرا؟
تا بالاخره جواب داد: مامان چرا هرشب پتو میاری برام؟ من باید یاد بگیرم روی خاک بخوابم اینجا که فرش هم هست!
شاید داشت خودشو برای سختی های جهاد آماده می کرد، شاید برای در خاک و خون خفتن... هرچه بود آرمان و عقیده و هدفش را خیلی جدی گرفته بود. اگر می گفت سرباز امام زمانم، در عمل هم خود را مجبور به سربازی میکرد حتی اگر مولایش را نبیند. محمد اهل زندگی بود، قشنگ هم زندگی می کرد اما اهل دنیا نبود. زندگی اش آرمان و عقیده اش بود نه دنیایش.
وقتی در خاک خوابید، وقتی صورت برخاک گذاشت و شد مصداق کوچکی از خَدُّ التَریب، وقتی برایش می خواندم: اِسمَع،اِفهَم یا محمدرضا ابن علی، صدایش در گوشم طنین می انداخت: باید یاد بگیرم روی خاک بخوابم...
---------------------------
گفتی که به وصلم برسی زود، مخور غم
آری، برسم ، گر ز غمت زنده بمانم !!
.
#آرزویت_کنم_برآورده_شدن_بلدی_؟
#من_سخت_نمی_گيرم_سخت_است_جهان_بی_تو
#یاعلی
نقل از خواهر شهید در پست اینستاگرام
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
@shahid_dehghan
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
🍃بسمـ رب شهدا 🍃
#خاطره
- بچه جان این چه طرز خوابیدنه؟
مگه کارتن خوابی تو؟
- مگه چطوری خوابیدم!
- پاشو یه تشک بنداز زیرت، یه پتو بکش روت! تو این سرما چرا اینطوری میخوابی؟
- اینطوری راحت ترم!
- کلیه هات سرما میخورن، مریض میشی.
.
هرشب حاج علی آقا این حرفها رو تکرار میکرد و با دلخوری از اتاق محمدرضا بیرون میرفت. شبهای سرد زمستون بدون پتو روی فرش میخوابید. نیمه شبها مادر پتو میکشید روش اما صبح پتو تا شده کنار اتاق بود.
هرشب ازش می پرسیدیم: چرا؟
تا بالاخره جواب داد: مامان چرا هرشب پتو میاری برام؟ من باید یاد بگیرم روی خاک بخوابم اینجا که فرش هم هست!
شاید داشت خودشو برای سختی های جهاد آماده می کرد، شاید برای در خاک و خون خفتن... هرچه بود آرمان و عقیده و هدفش را خیلی جدی گرفته بود. اگر می گفت سرباز امام زمانم، در عمل هم خود را مجبور به سربازی میکرد حتی اگر مولایش را نبیند. محمد اهل زندگی بود، قشنگ هم زندگی می کرد اما اهل دنیا نبود. زندگی اش آرمان و عقیده اش بود نه دنیایش.
وقتی در خاک خوابید، وقتی صورت برخاک گذاشت و شد مصداق کوچکی از خَدُّ التَریب، وقتی برایش می خواندم: اِسمَع،اِفهَم یا محمدرضا ابن علی، صدایش در گوشم طنین می انداخت: باید یاد بگیرم روی خاک بخوابم...
---------------------------
گفتی که به وصلم برسی زود، مخور غم
آری، برسم ، گر ز غمت زنده بمانم !!
.
#آرزویت_کنم_برآورده_شدن_بلدی_؟
#من_سخت_نمی_گيرم_سخت_است_جهان_بی_تو
#یاعلی
نقل از خواهر شهید در پست اینستاگرام
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
@shahid_dehghan
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
🍃بسمـ رب شهدا 🍃
#خاطره
- بچه جان این چه طرز خوابیدنه؟
مگه کارتن خوابی تو؟
- مگه چطوری خوابیدم!
- پاشو یه تشک بنداز زیرت، یه پتو بکش روت! تو این سرما چرا اینطوری میخوابی؟
- اینطوری راحت ترم!
- کلیه هات سرما میخورن، مریض میشی.
.
هرشب حاج علی آقا این حرفها رو تکرار میکرد و با دلخوری از اتاق محمدرضا بیرون میرفت. شبهای سرد زمستون بدون پتو روی فرش میخوابید. نیمه شبها مادر پتو میکشید روش اما صبح پتو تا شده کنار اتاق بود.
هرشب ازش می پرسیدیم: چرا؟
تا بالاخره جواب داد: مامان چرا هرشب پتو میاری برام؟ من باید یاد بگیرم روی خاک بخوابم اینجا که فرش هم هست!
شاید داشت خودشو برای سختی های جهاد آماده می کرد، شاید برای در خاک و خون خفتن... هرچه بود آرمان و عقیده و هدفش را خیلی جدی گرفته بود. اگر می گفت سرباز امام زمانم، در عمل هم خود را مجبور به سربازی میکرد حتی اگر مولایش را نبیند. محمد اهل زندگی بود، قشنگ هم زندگی می کرد اما اهل دنیا نبود. زندگی اش آرمان و عقیده اش بود نه دنیایش.
وقتی در خاک خوابید، وقتی صورت برخاک گذاشت و شد مصداق کوچکی از خَدُّ التَریب، وقتی برایش می خواندم: اِسمَع،اِفهَم یا محمدرضا ابن علی، صدایش در گوشم طنین می انداخت: باید یاد بگیرم روی خاک بخوابم...
---------------------------
گفتی که به وصلم برسی زود، مخور غم
آری، برسم ، گر ز غمت زنده بمانم !!
.
#آرزویت_کنم_برآورده_شدن_بلدی_؟
#من_سخت_نمی_گيرم_سخت_است_جهان_بی_تو
#یاعلی
نقل از خواهر شهید در پست اینستاگرام
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
@shahid_dehghan
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─