‹🌸✨›
#جرعهایمناجاتـ🌱
-اللّٰهُمَّإِنِّىأَتَقَرَّبُإِلَيْكَبِذِكْرِكَ،وَأَسْتَشْفِعُبِكَ إِلَىٰنَفْسِكَ-
+خدایا!بایادتوبهسویتنزدیکی
میجویموازناخشنودیتوبهدرگاهخودت شفاعتمیطلبم...💛
#دعایکمیل🦋
ـ ـ ـــــ↻ـــــ ـ ـ ـ
#تلنگࢪ
بَچہمَذهَبۍ...بَچہبَسیجۍ:).....!
اَگهفِڪࢪمیکُنۍتواینشَبَکهھهاےِاِجتِماعۍ
{تِلِگࢪام،وایبِر،لاینوَ...}
بهگُناهنِمیےاُفتۍ
#بِدون ڪھسَختدَࢪاِشتِباهے!
هَمینڪہقَبحاِرتِباطبانامَحࢪمبَࢪات شِکَستہبشھ:)....!
هَمینڪہاِحساسڪنےاَزچَتباجِنس مُخالِفهیچاِحساسِگُناهینِمیکنی...
هَمینواسهشِیطانڪافیھ...!!
#ڪجایےڪاࢪیےࢪفیق•
ـ ـ ـــــ↻ـــــ ـ ـ ـ
زمانھعجیبیه!!
جملهے:اینمڪانمجهزبھدوربینمداربستہ
است"
بیشتراثردارهٺا
"المیعلمباناللهیری"
آیانمیدانیڪهخداٺورامیبیند؟!🚶🏻♂
ـ ـ ـــــ↻ـــــ ـ ـ ـ
بہاسمدینگروهمختلطمیزنین!
بہاسمدیندختربازیمیکنین!
بهاسمدینبانامحرمچتمیکنین!
جوابنهیازمنڪرا:💡
+هدفازتشکیلگروهمختلطبرداشتن
قدمیبرایظهوره. . .
_حجینہتنهابااینکارتقدمیبرایظهور
برنمیداری،بلکهظهورمبهتعویقمینازی
+خـانمروبردمفلانجـاکارجهادیانجامبدیم . . .
_توراهملابدخانـمهوسآبهویج
ورستورانمدرنکــردن
+مـیرهپیوےطــرفبالحـنجدیمیگہ:
خواهـرملطفاعکستوازپروفایلتبردار
وچندتاحدیثوسخنانشهداروهمذکر
میکنہ ؛ دوروزدیگہمیبینیروهمون
عکسہنوشتهخانوممباچندتاقلبو...
وگذاشتہبڪگراندگوشے://
#مذهبیهاےواقعیروبردینزیرسوال !!
#بسنیسسسس !!
ـ ـ ـــــ↻ـــــ ـ ـ ـ
#دوکلامحرفـحساب
بعضیاميگن:بابادلتپاڪباشهڪافیه!
جوابازقرآن:👇
اونڪسےڪهتوروخلقڪرده ،
اگردلپاڪبراشڪافےبود
فقطمیگفت" آمنوا "
درحالیڪهگفته :
« آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات »
یعنےهمدلتپاڪباشه ،
هم کارت درست باشه ...:)☘
اگرتخمهڪدو روبشڪنےومغزشرو بڪارےسبزنمیشه،پوستشروهمبڪاری سبزنمیشه،مغزوپوستباید باهمباشه...
" همدل ؛همعمل !"
#آیتاللهمجتهدی
#بهھخودمونبیاییم ...(:
ـ ـ ـــــ↻ـــــ ـ ـ ـ
یِكسرۍهـٰاهَـمهستن
عُمرشـونتومَسجِدوحُـسَینِیہمۍگذرھ
حتۍازخِـیریكنَمـٰازمُستحبۍنمۍگذرن
لَحظِہبھلحظِہۍزندگیـشون
بـٰاذِڪروسجودمۍگذرھ
ازهَمیـنجـٰااِعلاممۍڪنمخیلـۍ
مَشتـۍهستۍحـٰاجۍ
منتهـٰااونـۍکہبـٰایداَعمـٰالتـوببینِہ
خُـداسٺنہبَندھۍِخُدآ
#پَنـٰاھبَرخُـدااَزشَّررِیـٰا😐🖐🏽
ـ ـ ـــــ↻ـــــ ـ ـ ـ
﴿مے خواهے بدانے آمࢪزیدھ شده اے یا نه؟
ببین حالِ توبھ دارے یا نھ؟
هر ڪس دید دلشڪسته شدھ،
بفهمد، ڪه مے خواهند او را
مورد رحـمت قرار دهند...✨🍃﴾
ـ ـ ـــــ↻ـــــ ـ ـ ـ
مـ؏ـلمجـدیدبــےحجاببود.مصطفےتا
دیدسرشراانداختپایین.خانممـ؏ـلم
آمدسراغش.دستشراانداختزیرچانـہ
اشڪہ«سرترابالابگیرببینم.»چشمها
یخودرابستسرشرابالاآورد.ازڪلاس
زدبیرون،تاوسطهاےحیاطهنوزچشمها
یشرابازنڪردهبود.خانہڪہرسیدگفت:
دیگہنمیخوامبرمهنرستان!!!!!!!!!
گفتم:آخہبراےچے!؟
گفت:مـ؏ـلمهابـےحجابن،انگارهیچے
براشونمهمنیست.مـــےخوامبرمقم؛
مـــےخوامبرمحوزھ
#شهیدمصطفیردانیپور ••
#آقازادهیمقاومت ••
ـ ـ ـــــ↻ـــــ ـ ـ ـ
الهامعلےاف ࢪییسجمهوࢪباڪوباتعجبپࢪسید"
چࢪاایࢪانداࢪهلبمࢪزماࢪزمایشانجاممیده:|
#اقاےالهامشایدواسھاینڪہیھعدھتوخاڪتدهنشونࢪوبیشازاندازھبازڪࢪدنبایگلبگیࢪیم
ـ ـ ـــــ↻ـــــ ـ ـ ـ
‹🪴🍃›
#تلنگر🙂✋🏻
میگفت:↓
[ حسین‹؏›وگناه ]
یکجاکنارهمجانمیشوند
تاريکيکهباشهنورمیره✨
گناهکهباشهحسین‹؏›میره:)
ـ ـ ـــــ↻ـــــ ـ ـ ـ
حداقلوقتیبیوهاتونوبهانگلیسیمیزنید
جوریبنویسیدشکهمترجمگوگلموقعترجمه
کردنهنگنکنهوچهارتاحرفبارتوننکنه🚶♂
#مجبوریدبیوانگلیسیمیزاریدهیچکسنمیفهمه؟😐😂
#جهتشوخی
چقدربایدگنـاهکنیموامامزمانمونبہجامونطلببخششکنہ؟!
چقدردیگہبایددلمولامونروبشکنیم؟(:💔
داریمباخودمونچیکارمیکنیم؟🚶🏻♀
مگهایندنیاچهچیـزےدارهکہتختہگازداریم میریم؟!
بابایہدقیقہبهخودمونبیایم
یہلحظہایست،یہلحظہترمزدستـےرو بکشیم ببینیمچندچندیم؟!
سربازیم یا سربار؟!🚶🏻♀
ـ ـ ـــــ↻ـــــ ـ ـ ـ
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
چقدربایدگنـاهکنیموامامزمانمونبہجامونطلببخششکنہ؟! چقدردیگہبایددلمولامونروبشکنیم؟(:💔 داری
سختہ؟
آرهخواهرمن،آرهبرادرمن سختہ...
خیلیمسختہ!
هرچیـزخوبےاولشسختہ🚶🏻♀
امابیـاخودمونےودرگوشےیہچیزےبهت بگم!
اشكامامزمانسختتره یاگناه؟!:)
خوندلخوردنامامزمانسختترهیاگنـاه؟
حالا↯
راضےبودنامامزمان"عج"شیرینترھیاگناھ؟
بہواللّٰہکہهیچشیرینےبہاندازهشیرینے تركگنـآهـشیرینترنیست(:🍀
ـ ـ ـــــ↻ـــــ ـ ـ ـ
#با_علی_تا_مهدی♡
امام عݪے(؏):
شنيد مردے دنيا را نڪوهش مے كند
فرمود:
١_ ٺوبيخ نكوهـش ڪننده دنيا:
اے نكوهش ڪننده دنيا، كھ خود به غࢪور دنيا مغرورۍ و با باطلـهای آن فࢪيب خوردی، فريفتھ دنيایے و آن را نڪوهش مے كنی؟
آيا تو در دنيـا جرمی مرتڪب شدی؟
يا دنيا بھ ٺو جرم كرده است؟
ڪی دنيا تو را سـرگردان نمود؟
و در چھ زمانی ٺو را فريب داد؟
آيا با گورهاۍ پدرانٺ كه پوسيده اند؟
يا آرامگاه مادرانـت كہ در زير خاڪ آرميده اند؟ آيا با دو دسـت خويش بيماࢪان را درمـان كرده ای؟
و آنان را پرستاری نمـوده در بسٺرشان خوابانده ای؟
درخواسـت شفاے آنان را كرده، و از طبيبـان داروی آنھا را ٺقاضا كرده ای؟
در آن صبحگاهـان كه داروی تو به حاݪ آنان سودی نداشٺ، و گريه تو فايده اۍ نكرد، و ٺرس تو آنان را فايده ای نداشـت، و آنچه مے خواستی به دست نياوردۍ،و با نيروی خود نتوانسٺی مࢪگ را از آنان دور كني. دنيا برای تو حال آنان را مثاݪ زد، و با گورهايشان، گور تو را بھ رخ كشيد. 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا دلبری باچادر؟؟؟
قابل توجه خواهرانے که به هر بهانه ای به انتشار عکس خودشون در فضای مجازی میپردازند.°•
#استاد_رائفیپور
12-monajat.mp3
2.98M
نماهنگ تنهاترین
مناجات سوزناک با امام زمان
🎙حاج مهدی رسولی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
✨﷽✨
🌼اهمیت نماز در کلام امام زمان (عج)
✍تاکید و توصیه امام زمان (عج) نسبت به نماز هم اهمیت این فریضه در صلاح و فلاح جامعه منتظر را ثابت می کند امام مهدی (عج) فرمودند: هیچ چیزی به مانند نماز بینی شیطان را به خاک نمی ساید،پس نماز بگزار و بینی ابلیس را به خاک بمال.»[1]
همچنین،از توصیه های امام عصر(عج) خواندن نماز در اول وقت است،چنان که در روایتی می فرمایند: ملعون و نفرین شده است کسی که نماز صبح را عمداً تأخیر بیندازد تا موقعی که ستارگان ناپدید شوند.»[2]
این یعنی امام عصر(عج) بهترین راه مقابله با شیطان و وسوسه های او را، نماز می داند؛به عبارت دیگر، نماز می تواند منتظران را مقابل راه های نفوذ شیطان واکسینه کند و به منتظران و جامعه منتظر توان مقابله با ویروس های انحرافی را بدهد.لذا بر منتظران آن حضرت است که به تاسی از امام زمان(عج) شان و در عمل به توصیه آن حضرت نماز را در صدر اولویت های خویش قرار دهند.
📚پی نوشت ها:
[1]. کمال الدین،ج2،ص520، ص49.
[2]. الغیبة طوسی،ح 236.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بهوقتدلتنگی..💔🥀
#استاد_رائفیپور
•
.
دلش گرفت...
نمیدانست چرا🥀!'
بعدها فهمید
امام زمان آن لحظه
دلتنگش بوده..💔🍂
#سلامآقاجانم..✋🏻🦋•
#صاحب_الزمان
اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🕊
•
خدا بیـامـرزھ حاج بـابـآ رو....
همیشـھ میگفت:
_دیدی وقتـے یھ وسیلہای گم میڪنیم چقـدر پیگیـرش میشیمـ ؟!
ڪاش وقتـے خودمونُ گم ڪردیم انقـدر پیگیـر بشیمـ🌿
#درحوالی_جهنم
#پارت_1
بوی خون همه جا را فرا گرفته. دود از هر خانه و کاشانهای
برمیخیزد. چشمهای به اشک نشستهی کودکان بیگناه به
خوبی در هر خاطری حک میشود و به یادگار میماند. ازخدابی
خبرایی که با نام اهلل، خلقاهلل را قتل عام میکنند و اسم
خداپرست را بر جسمهای نجسشان مینشانند. اینجا سوریه
است، جایی حوالی جهنم؛ جهنمی که داعش برپا کرده است.
اهلل اکبر گویان وارد میشوند، ترسی که بر وجودم رخنه کرده و
همچون گربهی چموشی بر دلم چنگ پرتاب میکند راه نفس
کشیدنم را سد مینماید و دلیلی برای مرتب تپیدن قلب باقی
نمیگذارد. فضای خوفآور و وحشتناکی شده؛ بوی دود و
آتش به مشامم میرسد، تانکرهای جنگیشان که در حال رد
شدن از رویمان هستند را حس و در دلم نفرین میکنم
کسانی را که با اسم خدا قاتل جان و روح خلقاهلل میشوند. یک
مشت دیوانه که با اسم اهلل روی گندکاریهایشان سرپوش
میگذارند. چندی نمیگذرد که صدای مهیبی در فضا طنینمیافکند و بارقههایی از آتش داخل تونل را نورانی میکند.
نالهی حسین به هوا میرود و مجابم میکند تا تند، تند مسیر
خاکی تونل را برای رسیدن به او طی کنم. نگاه نگرانم را سمت
پای خونی و چهرهی درهم از دردش سوق میدهم. لرزش
لبهایش خبر از نعرهی خفهشده در حصار لبانش دارد، زمان را
برای گریه سر دادن مناسب نمیبینم. دست روی دهناش
میگذارم مبادا صدایاش در آید و همهیمان را به کام مرگ
بکشاند! به آرامی پچ میزنم:
- آروم باش مادر، آروم باش.
خیسی پشت دستم حس میکنم و به چشمهای به اشک
نشستهاش مینگرم، نفرت از یک مشت حیوان صفت بیشتر و
بیشتر در دلم جان میگرد. چه کردهاند که اشک پسرکم در
آمده است؟ به وهلل که اینان یک مشت حیوان درنده بیش
نیستند. تکهای از پارچهی نخی پیراهنم را پاره میکنم و روی
زخمش میبندم. صدای برخاسته از تیر و تفنگشان حاکی از
خوشحالی و جشن و سرورشان دارد. صداها که میخوابد و
منطقه که آرام میشود به همراه عبدالکریم زیر بازویعبدالحسین را میگیریم تا از این سوراخ رهایی یابیم.
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
#درحوالی_جهنم #پارت_1 بوی خون همه جا را فرا گرفته. دود از هر خانه و کاشانهای برمیخیزد. چشمهای به ا
#درحوالی_جهنم
#پارت_2
عبدالرحمان جلو میرود، من و عبدالکریم پسرک زخم خوردهام
را به دنبال میکشیم و عبدالحسن با کالشینکفی که ۳ تیر
بیشتر ندارد از پشت ما را اسکورت میکند. با شال گرد و
خاک گرفتهام روی بینیام را میپوشانم تا غبار تونل تنگ و
تاریک کمتر اذیتم کند. زیر لب ذکر میگویم و هر از چند
گاهی نگاهم را سمت حسینم میچرخانم تا از سالمتش
مطمئن شوم ولی هر بار با چهرهی خسته از دردش مواجه
میشوم. همین که مسیر تنگ و نمور تونل را به پایان
میرسانیم از آن خارج میشویم و خروجمان مصادف است با
راست شدن کمرهای خمیدهیمان. نور چشمم را میزند، دست
روی پیشانیام میگذارم تا مانعی برای برخورد نور با چشمانم
باشد.
جز بیابان و بوتههای به آتش کشیده شده چیز دیگری روبهروی
چشم به رقص در نمیآید. اینجا سوریه است، حوالی جهنم؛
جهنمی که داعشیها با خدانشناشیشان برای این مردم بیگناه
بر پا کردهاند. زیر دلم تیر میکشد و گرسنگی دو روزهام را
یادآور میشود. به ۴ پسر تنومند ولی خسته از جنگ خونریزیام خیره میشوم و رو به پسر بزرگم عبدالرحمان
میگویم:
- باید هرچه سریعتر بریم. حاج قاسم منتظر ماست، اون
میتونه کمکمون کنه به کرکوک برسیم.
لبانش به خنده وا میشود و لب میزند:
- حاج قاسم؟ تعریفش رو زیاد شنیدم.
دستی روی بازوی خراش برداشتهاش میکشم و جواب میدهم:
- حاج قاسم سلیمانی فقط حرف نیست پسرم! اون مردِ عملِ،
مردِ میدون.
عبدالکریم، فرشتهی دومم مداخله میکند:
- باید بریم. اینجا زیاد امن نیست؛ تونل که کشف بشه مثل
مور و ملخ میریزن سرمون.
و دوباره سیل استرس و نگرانی به روح و جانم هجوم میآورد.
اینبار عبدالکریم به همراه عبدالرحمان زیر بازوی حسینم را
میگیرند و من تن نحیف و خستهام را به دنبالشان میکشم...