•°سلام_امام_زمانم💜🌸•°
آنچنان جای گرفتی تو به جان و دلِ من
که به خوبانِ دو عالـم نظری نیست مرا
٭※تعجیل در فرج پنج صلوات※٭
بہرسم ادب همیشگـے یہ سلام بدیم خدمت مولامون :)💖🖐🏻
السَّلامُعَلَيْكَیابقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ
اَلسّلامُ عَلَیْکَیا مَولایَ یاصاحِبَالزَّمان
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجازا
اَلسَّلامُعَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُویاشَریکَالْقُران
وَیااِمامَ الْاُنسِوَالْجان :)💜🖇
#قرار_همیشگی 💌
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
ذکر روز دوشنبه:
یا قاضی الحاجات
(ای برآورنده حاجتها)ذکر روز دوشنبه به اسم امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است. روایت شده در روز دوشنبه زیارت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) خوانده شود که خواندن آن موجب کثرت مال میشود.
#مرتبه۱٠٠
🐚🦋
یہ جایـے خدا در نهایتِ همدردۍ میگہ:
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ یعنـے:
«و ما مۍدانیم سینہات تنگ مۍشود از آنچہ مۍگویند..»
یعنـے فڪر ڪن اون لحظہ هم ڪہ دلت از همہۍ آدما مۍگیره،خدا حواسش هست و حسش مۍڪنہ:)
+یا مَن هُوَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدور..♥️
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
⊰•🌖•⊱
.
عشقیعنے؛
دڔمیاݩصدهزاراݧعطرخاڝ
عاشقعطرحریمڪربڷاباشۍوبس!シ
.
⊰•🌖•⊱¦⇢#امامحسینےام
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
⊰•🥜•⊱
.
دستت را بھ او بده ،
مطمئن باش زمینت نمیزند!
شھید کمکت مۍکند . .
بھمردانۍازجنسآسماناعتمادکن♥️!
.
⊰•🥜•⊱¦⇢#داداشبابڪ
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
⊰•🎟•⊱
.
هَمہدرجُـستجوینـٰاماند . .
وهَمہچـیزدرگُمنـٰامۍاست😎✌️🏼!'
.
⊰•🎟•⊱¦⇢#شھیدگمنام
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
#سخن_شہید🦋
زیـارتعـاشورا،رابخـوانیـد؛
حتۍشـدھروزۍیڪبـارزیـرا
بسیـارمہماسٺ📖!
‹ #شہیداحمدمَشلَب ›🌼
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا ابا صالح المهدی... 🤲🏻🥺
‹♥️🖇›
خدایـٰامیشود..؟
درتیترنیـٰازمندۍهاۍ
روزگـٰارتبنویسۍ
بہیڪنوڪرسـٰادھجھت
شَہیدشدننیـٰازمندیم(•
#شهیدانھ
ا؎ظھـورِتوتمنـٰا؎همہ
العجـلآقـٰابہحـقِفـٰاطمہ...💙!
#منتظرانہ
#امام_زمان
‹❁›
📔 #بخوانید | #کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب:شکارچی گوش برها
🔻در این کتاب سعی شده ابعاد شخصیتی سردار رشید اسلام شهید «حاج یادگار امیدی» به نقل از خانواده، دوستان و همرزمانش در قالب خاطره پیشروی علاقهمندان به تاریخ شفاهی قرار گیرد.
✍ نویسنده:محمد علی قاسمی
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
《✨…🦋》
°میدونـے چࢪا توبہ ، قیمت داࢪه؟!°
چون وقتـے میاۍ ڪہ مۍتونـے
نیاۍ . . .
مہم اینہ ڪہ⇦هࢪ جا
هستـے و متوجہ شدۍ داࢪی ࢪاه رو
اشتباه میࢪۍ بࢪگࢪدۍ..↻
#ان_اللہ_یحب_التوابین💛🌼
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
•🌼✨•
تـٰآانسـٰانازبیھودهگویـےوبیھودهڪآرۍ
اجتنـٰابنڪند..
نمیتوٰانددرنمـٰازشخـٰاضعبآشدوحضور
قڵبداشتہبـٰاشد!
#آیتاللّٰھبھجت|🌱••
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
#خنده_حلال😂
یک راننده لبنانی تعریف میکرد؛
ایام شهادت امیرالمومنین تو تاکسی مداحی گذاشته بودم و مسافری وهابی رو سوار کرده بودم..
به مقصد که رسید از ناراحتی اش گفت کرایه رو امام علی حساب میکنه و زد به فرار..
منم بخاطر کهولت سن نتونستم برم دنبالش..
چند لحظه بعد صدای زنگ موبایلی به گوشم خورد دیدم طرف گوشی آیفون اش رو جا گذاشته..
جواب دادم دیدم داره التماس میکنه بیا کرایه ات رو بدم..
منم گفتم امام علی کرایه رو داد تو برو گوشیتو از معاویه بگیر 😂
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
#خنده_حلال😁
اگہ ثواب اون سلامهایـے ڪہ پشتِ تلفن از طرف
من در حالـے ڪہ روحم هم خبر نداشتہ بہ طرف
رسوندن برام حساب ڪنن،بہشت رفتنم قطعیہ!😐😂
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
«🌿»
-
اولشبایھشباهتشࢪو؏شد،
تصویࢪڪامپیوتࢪش
"شھیدࢪسولخلیلۍ"بود...
بھشگفتمچقدࢪتوخودخواهۍ
محمدࢪضاخستھشدیم
ازبسدیدیمتچࢪاعڪس
خودتوگذاشتۍ
صفحھڪامپیوتࢪت؟
گفتدید؎اشتباھگࢪفتۍ(:
اینعڪسھمننیست؛
#شھیدࢪسوݪخلیلیھ..!🌿
‹شهیدمحمدرضادهقان›
-
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
#تلنگر
شهیده زهرا سالاری:
ما چه کردیم آیا خواستیم و مهدی نیامد⁉️ آیا بخاطر او دست از گناه برداشتیم
شهیده راضیه کشاورز:
چشمی که حرام ببینه نمی تونه امام زمان رو ببینه🚫 و گوشی که حرام بشنوه نمی تونه صدای امام زمان رو بشنوه‼️
#شهیده_زهرا_سالاری
#شهیده_راضیه_کشاورز
#شهیده🕊
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
#از_جهنم_تا_بهشت #پارت_چهلم به روایت حانیه …………………………………………… ۶ جلسه از کلاسا گذشته بود و من جواب
#از_جهنم_تا_بهشت
#پارت_چهل_و_یکم📚
به روایت حانیه
………………………………………………………..
صداای زنگ در نشانگر اومدن مامان اینا بود. وای که این نماز چقدر آرامش بخش بود از آرامشش,شنیده بودم ولی هیچ وقت درکش نمیکردم ، وقتی به این فکر میکنی که لیاقت پیدا کردی در برابر پروردگار خودت بایستی و باهاش صحبت بکنی این ناب ترین حسه دنیاس . انگار یه پشتیبان و پناهگاه داری . با ذوق و شوق تمام ، سجاده رو جمع کردم و چادر رو تا کردم و دوییدم تو پذیرایی. با دیدن مامان پریدم بغلش و گفتم مامان نماز,خوندم . با دیدن اشکای مامان اول ذوقم کور شد ولی بعد فهمیدم که اشک شوق بوده. اون شب نماز خوندنم رو همه بهم تبریک گفتن و خوشحال ترین فرد جمع فکر کنم امیرعلی بود.
خاله مرضیه_ خب بچه ها بیاید بریم سفره رو بندازیم.
_ چشم.
.
.
.
_ای وای بابا من گوشیمو جا گذاشتم. وایسید یه لحظه.
بابا_ بدو بدو.
_ چشم.
سریع درو باز کردم و دوییدم پایین. زنگ درو زدم….
فاطمه_ جونم خانوم حواس پرت.
_ فاطی گوش…
فاطمه_ بله. تشریف بیارید داخل بی حواس خانوم. ?
_ خب درو بزن……… باز شد.
فاطمه دم در ورودی وایساده بود با یه پلاستیک آبی
_ مرسی نفس.
فاطمه_ اینم برای شماست.
و بعد پلاستیک رو به طرف من گرفت.
_ چیه ؟
فاطمه _ یه هدیه. ببخشید ولی دوبار ازش استفاده کردم.
داخل پلاستیک همون سجاده و چادر نمازی بود که باهاش نماز خوندم.
_ ولی فا…
فاطمه_ خب دیگه مصدع اوقاتم نشو سرده.
_ مرسی
فاطمه _ بهش برسی
_ همچنین
فاطمه_ فدامدا
_ بابای
فاطمه_ خدانگهدارت
یه مکث کوچیک کردم و حس خوبی به این کلمه داشتم، بهم یادآوری میکرد که یه پشتیبان خوب و محکم دارم.
_ خدانگهدار
#رمان #رمان_مذهبی