eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.3هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
#Part_155 شونه ام رو بر می‌دارم و مشغول شونه زدن موهام میشم بعد بافتن موهام صدای مردها میاد و سر و
که مازیار میگه: - چرا من رو اینجوری نگاه می‌کنی؟ اون دوتای دیگه هم هستنها من تنها نیستم اینجا. که کیانا میگه: - پاشید درست کنید بهونه الکی هم قبول نیست. و رو به من و رویا و اسما میگه: - پاشید بریم دور بزنیم ببینیم اقایون که از صبح انقدر می‌گفتن بهترن از ما خانوم ها چکار می‌کنند! و رو به مازیار پوزخند می‌زنه، مازیار هم پا میشه و به اتاق میره و ماهم از خونه می‌زنیم بیرون...یکمی راه می‌ریم تا به دریا می‌رسیم. کیانا روی تکه سنگی می‌شینه و میگه: - دیدید چطوری حالش رو گرفتم؟ اگر خواهرش منیژه بفهمه مطمئنم کلم رو کنده. منم کنارش می‌شینم و میگم: - خب تو که دوستش داری چرا حرصش میدی؟ که می‌زنه زیر خنده و میگه: - که قدرم رو بیشتر بدونه... *** حدود ۱ ساعتی روی خاک‌ها می‌شینیم و مشغول صحبت می‌شیم. که کیانا میگه: - من گرسنه ام شد، بیاین بریم بینیم اقایون چکار کردن! که ازجامون بلند می‌شیم و به سمت خونه می‌ریم، امیرحسین و آقا کسری مشغول پختن کباب ها بودن و مازیار هم روی مبل نشسته کیانا تا مازیار رو می‌بینه میگه: - من گفتم گروهی درست کنید چرا شما نشستی؟ که مازیار با چهره‌ی غمگینی به خودش می‌گیره و میگه: - ای مامان کجایی ببینی پسرت دستش رو سوزوند. ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ .🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.