eitaa logo
به یاد شهید دهقان
439 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
154 فایل
+إمروز فضاے مجازے میتواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•] ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا ڪپے با ذڪر صلواٺ✔
مشاهده در ایتا
دانلود
اولینــ سوالیــ کهـــ در روز قیامتـــ پرسیدهـــ میشــود در رابطهـــ با نمـــاز استـــ💚🌿
میفرمایند استغفار کن از دلت میره! اگر استغفار کردی و غم از دلت نرفت؛ یعنی داری خالی;بندی میکنی :) بگرد گناهتو پیدا کن و اعتراف کن بهش...! 👌🍃 💌| @shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••🌷•• مکـالمـہ دختـر بـاحضـرٺ 💚 +منتظر میمونم تابیـاد انتقام بابای تو ومنو بگیـره😭 💌| @shahid_dehghanamiri
مداحی شهید بافنده...mp3
3.23M
مداحی 💔🕊 🕊یا امام حسین به حق ابروی شهید حامد بافنده کربلای هممون رو امضا کن اقا😭 💌| @shahid_dehghanamiri
یک فرد از جامعه میتواند: با پذیرایی از نمازگزاران در مسجد محل، مبلّغ غدیر باشد.با دادن نذری در ایام غدیر، برای غدیر تبلیغ کند.با هدیه کتاب و سی دی مرتبط با غدیر به فامیل و دوستان، مبلّغ غدیر باشد.با برگزاری مراسم جشنی کوچک در خانه، در میان خانواده مبلّغ غدیر باشد.با دیدار از اقوام و سادات مبلّغ غدیر باشد.با دادن عیدی در روز غدیر به رفتگر محله، پستچی، کارگر پمپ بنزین و . . . برای غدیر تبلیغ کند.با پخش یک جعبه شیرینی میان همسایه ها در زنده نگه داشتن نام غدیر سهیم گردد.با چراغانی یا تزیین درب منزل یا آپارتمان خود، مبلّغ غدیر باشد.با التزام به آداب دینیِ مصافحه در غدیر، مبلّغ غدیر باشد.با تهیه و گردآوری جدول، مقاله، شعر و … با موضوع غدیر و دادن آن به برگزارکنندگان جشنها، مبلّغ غدیر باشد.با کمک مالی به برگزارکنندگان جشنها و فعالان عرصه غدیر، در تبلیغ غدیر سهیم باشد.با ترویج فرهنگ عیدی دادن در عید غدیر، در میان فامیل نام غدیر را زنده نگه دارد.در سایت خود برای غدیر تبلیغ نماید.با ارسال پیام کوتاه غدیری برای دوستانش، مبلّغ غدیر باشد. 💌| @shahid_dehghanamiri
🕊 رفاقت‌شان از مدتها پیش شکل گرفته بود☺️، رفاقتی که هیچ کدام همدیگر را بعد از جداییِ دنیایی فراموش نکردند نه شهید علی بعد از رفتن💔 آقانوید را فراموش کرد🍃 و حق رفاقت را بجای آورد و نه آقا نوید فراموش کرد🍃 ، هرکاری از دستش برمی‌آمد برای رفیق شهیدش می‌کرد🙂 از سر زدن به خانواده‌اش و پرکردن جای خالی علی برای مادر تا برگزاری روضه و شرکت در روضه‌های منزل شهید به گواهی خیلی از اطرافیان بعد از شهادتِ💔 شهید علی خلیلی شهید امر به معروف ، حال و هوای آقانوید هم عوض شد و انگار آرزوی پنهان شده در دلش راه نجات یافته بود در یکی از نوشته هایش گفته که علی راه را به من نشان داد🙂 آقانوید از کرامات شهید علی از همان اولین روزهای آشنایی‌مان زیاد برایم میگفت یکبار که دوستانش مشهد بودند، به عکس علی نگاه کرده و گفته علی‌جان دوستانم رفتند پیش آقا و من تنهـام😢 ، خیلی دلم روضه می‌خواد و خیلی ناگهانی همان‌روز از طرف مادر شهید دعوت به روضه در منزل علی آقا می‌شوند☺️ و می گفت چقدر روضه اون شب چسبید یادم هست یکبار که یکی از اقوام به رحمت خدا رفته بود، بهش گفتم چقدر سخته آدم با مرگ عادی بره😞 ، یعنی ما قراره چطور بریم یکی از عکس‌های داخل قبر پوشیده شده از پرچمِ شهید علی خلیلی رو نشونم داد😊 و گفت ان‌شاﺀالله اینطوری🙂 عکس رو که دیدم گفتم خوش‌بحال شما رزمنده اید و می‌تونید شهادت زیبا از خدا بخواید😔 و نوید گفت شهادت طلبی، شهادت رو در پیش داره ، مگه علی خلیلـی رزمنده بود🙁 که اینطور رفت در عمق رفاقت‌شان همین بس که حدود یک‌سال و نیم بعد از شهادت علی ، خواب زیبایی را آقانوید می‌بیند که شهید به او می‌گوید امشب توانستیم اذن شهادتت را بگیریم …😔💔 💌|@shahid_dehghanamiri
•°°💚°°• شہداے مدآفع حږم اگږ ݩبودݩد، مآ بآید حآݪآ بآ عݩآصږ فٺݩہ گڔ خبیٽ دݜمݩ اهݪ بیٺ و دݜمݩ مڔدم ݜیعہ، دږ ݜہږ هاے ایڔآݩ میجنگـیدیم! 💌| @shahid_dehghanamiri
28.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙صوتی جدید از ... یڪ شب خیالِ چشم تو دیدیم ما بخواب ، زان شب ، دگر به چشم ندیدیم خواب را ... 💌| @shahid_dehghanamiri
واماازهزاران ثواب زیارت عاشــورایکیش اینه👇 ثواب دو هـزار هـزار عمــره ; كه همه آنهـا را با حضــرت رســول (صلى الله عليه وآله)و ائمّــه اطــهار (عليهم السلام)بجا آورده باشــد. شماتصورکنیدحج خودش چقدر ثواب داره حالادیگه داری باآقارسـول الــله وائمــه اطهار زیارت میکنی... 🙂😍 یعنی وقتی توداری میگی الســـلام علیـک یاابــاعبــدالله وعلی الارواح التی.... 😍 فرشته هادارن برات هــی ثواب مینویسن👼 آهــای اونایی که ثواب میخواهید بریدزیارت عاشــورا بخــونید🌹 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم بادمجان حلب موقعی که داشت می‌رفت🍃پدرش یک اسکناس 💵صد دلاری داد خیلی ذوق کرد☺️آن را بوسید و در جیبش گذاشت🤗.وقتی در سوریه بود آن را خرج نکرد🍃 تا اینکه در بازار حلب یک گونی بادمجان🍆 خرید.آنها را بین همرزمانش تقسیم کرد🙂 تا هرکس هر چه دلش خواست با آن غذایی درست کند☺️.خودش بادمجان کبابی درست کرد☺️.این کارش تعحب برانگیز بود🙄 چون به شدت از بادمجان🍆متنفر بود😑و به هیچ عنوان به غذایی که در آن بادمجان بود لب نمی‌زد.😐😃 راوی:مادرشهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°••🌼••° #معرفی‌کتاب زندگی نامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم طلبه شهید "محمد هادی ذوالفقاری" 💌| @shahid_dehghanamiri °••🌼••°
{°•♡•°} کار فرهنگی مسجد موسی ابن جعفر علیه السلام بسیار گسترده شده بود.سید علی مصطفوی برنامه های ورزشی و اردویی زیادی را ترتیب می داد. همیشه برای جلسات هیئت یا برنامه های اردویی فلافل می خرید.می گفت هم سالم است هم ارزان. یک فلافل فروشی به نام جوادین در خیابان پشت مسجد بود که از آنجا خرید می کرد. شاگرد این فلافل فروشی یک پسر با ادب بود.که با یک نگاه می شد فهمید این پسر زمینه ی معنوی خوبی دارد. بارها با خود سید علی مصطفوی رفته بودیم سراغ این فلافل فروشی و با این جوان حرف می زدیم.سید علی می گفت:این پسر باطن پاکی دارد،باید او را جذب مسجد کنیم. برای همین چندبار با او صحبت کرد و گفت که ما در مسجد چندین برنامه ی فرهنگی و ورزشی داریم.اگر دوست داشتی بیا و توی این برنامه ها شرکت کن. حتی پیشنهاد کرد که اگر فرصت نداری،در برنامه ی فوتبال بچه های مسجد شرکت کن.آن پسرک هم لبخندی می زد و می گفت:چشم.اگر فرصت شد،می یام. رفاقت ما با این پسر در حد سلام و علیک  بود.تا اینکه یک شب مراسم یادواره ی شهدا در مسجد برگزار شد.این اولین یادواره ی شهدا بعد از پایان دوران دفاع مقدس بود. در پایان مراسم دیدم همان پسرک فلافل فروش انتهای مسجد نشسته!به سید علی اشاره کردم و گفتم:رفیقت اومده مسجد. سید علی تا او را دید بلند شد و با گرمی از او استقبال کرد.بعد او را در جمع بچه های بسیج وارد کرد و گفت:ایشان دوست صمیمی بنده است که حاصل زحماتش را بارها نوش جان کرده اید! خلاصه کلی گفتیمو خندیدیم.بعد سید علی گفت:چی شد این طرفا اومدی؟! اوهم با صداقتی که داشت گفت:داشتم از جلوی مسجد رد می شدم که دیدم مراسم دارید.گفتم بیام ببینم چه خبره که شما رو دیدم. سید علی خندید و گفت:پس شهدا تو رو دعوت کردن. بعد باهم شروع کردیم به مجع آوری وسایل مراسم.یک کلاه آهنی مربوط به دوران جنگ بود که این دوست جدید ما با تعجب به آن نگاه می کرد.سید علی گفت:اگه دوست داری،بگذار روی سرت. اوهم کلاه رو گذاشت روی سرش و گفت:به من می یاد؟ سید علی هم لبخندی زد و به شوخی گفت:دیگه تموم شد،شهدا برای همیشه سرت کلاه گذاشتند! همه خندیدیم.اما واقعیت همانی بود که سید گفت:این پسر را گویی شهدا در همان مراسم انتخاب کردند. پسرک فلافل فروش همان هادی ذوالفقاری بود که سید علی مصطفوی او را جذب مسجد کرد و بعد ها اسوه و الگوی بچه های مسجدی شد. (پسرک فلافل فروش/صفحه 16) 💌| @shahid_dehghanamiri {°•♡•°}
•°/💚\°• از محمد به تمام خواهرانی که عاشق شهادت هستند📞 اگرمےخواهید شھید بشوید ، همسر خوب براے ‌شوهرتان ومادرے خوب براے فرزندانتان باشید... ♥️ آن وقت شھید مےشوید ✋ #شهیدمحمدبلباسے #یادش‌باصلوات 💌| @shahid_dehghanamiri •°/💚\°•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرالمؤمنین علی علیه السلام : ‌ 🔷دل ها گاهی پرنشاط اند و گاهی بی نشاط اگر نشاط داشت آن را به انجام مستحبات وا دارید، و اگر بی نشاط بود به انجام واجبات قناعت کنید. ‌ نهج‌البلاغه، حکمت ۳۱۲ ۱۱ روز تا 💌| @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
❤️بسم‌رب‌الشهــــــدا❤️ #کتاب ابو وصال کتاب طلبه دانشجو، #شهید مدافع حرم #محمدرضادهقان‌امیری #قسم
پرش به قسمت اول کتاب ابووصال ، خاطراتی از زندگینامه ی شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری🌸🍃
°°•🌸•°° حضرت علی(ع) میفرمایند: هږگـآه ڪسے بہ نمـاز مے ایسٺد، ݜیطآݩ حسۅدآݩہ بہ اۅ مےنگـږد، بخآطـڔ آݩڪہ مےبیݩد ږحݥت خـدآ اۅ ږآ فرآگڔفٺہ اسٺ.  (بحارالانوار جلد 82 صفحه 207 ) °°•🌸•°°
در دوران غیبت صغرا * ابوالحسن علی بن محمد سمری * آخرین نایب امام عصر عج بودن ، این نامه رو هم قبل از وفاتشون برای مردم خوندن🍃 #کتاب‌بخوانیم #معرفت‌امام‌‌زمان 💌| @shahid_dehghanamiri
🌹🍃🌹🍃 حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله : بدانید هیچ چیزی مؤمن را به خدا نزدیک نمی کند، مگر آنکه : 🔸 نماز شب ، 🔹 تسبیح و تهلیل گفتن ، 🔸 استغفار و گریه های نیمه شب ، 🔹 خواندن قرآن تا طلوع فجر ، 🔸 متصل نمودن نماز شب به نماز صبح، پس هر که چنین باشد ، او را بشارت می دهم به فراوانی روزی که بدون رنج و زحمت و زور بازو به دستش آید . 📚 ارشاد القلوب ، ج ۲ ، ص ۱۷ 💌| @shahid_dehghanamiri
🕊ببخشیدحواسم نبود🌹 شغلش باعث شد تا خاطره‌ی جالبی در مراسم عروسی ما اتفاق بیافتد. خب "عبدالله" محافظ بود و عادت کرده بود به دلیل حفاظت از شخصیت‌ها که همراهش هستند در عقب را باز کند طرف که نشست خودش برود و جلو بنشیند. روز عروسی وقتی خواست مرا از آرایشگاه به سالن ببرد در عقب را باز کرد من سوار شدم بعد خودش تا رفت جلو بنشیند فیلمبردار گفت: «داری چکار می کنی؟!» خندید گفت: «ببخشید حواسم نبود.»😊😊😊 "حاج " 💌| @shahid_dehghanamiri