eitaa logo
به یاد شهید دهقان
429 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
154 فایل
+إمروز فضاے مجازے میتواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•] ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا ڪپے با ذڪر صلواٺ✔
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️شهید خلیلی از همان دوران کودکی‌اش، به مسجد و هیئت‌های مذهبی علاقه نشان می‌داد. ما هم تشویقش می‌کردیم. 💛یادم هست حتی شب‌هایی که زیر باد و باران شدید، رسول و برادرش روح‌الله را سوار موتور می‌کردیم و به هیئت می‌بردیم 💙به نماز اول وقت علاقه فراوانی داشت. قرآن می‌خواند، در هیئت‌ها مداحی می‌کرد. 💜شهدا را برای خودش الگو کرده بود👌🏻 هروقت در تلویزیون از دفاع مقدس می‌گفتند یا وصیتنامه شهدا را می‌خواندند، با دقت گوش می‌کرد. ‼️خلاصه خیلی در این زمینه‌ها "خدا را شکر" فعال بود.  💟 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 💚✍🏻| @shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🍃| ... 🌸🍂بخشی از صحبت های بعد از شهادت دوست و همکارش " " که به اصرار دوستاش برای عوض شدن حال و هواش به زور به مسافرت می برنش و در این فیلم می گوید: "شهدا شهدا من نمی خواستم بیام اینا من و به زور آوردن" ...👀 💚✍| @shahid_dehghanamiri
🍃بسم رب الشهدا 🍃 ❣️✌🏻 آقامحمد اینجا نشسته بود،من اونجا پایین پای آقا رسول نشسته بودم . دیدم به نشانه ی احترام انگار یهو ایستاد گفتم : چه خبره ؟🤔 گفت : بابای آقا رسول اومدن❗️ شروع کرد با آقای خلیلی صحبت کردن اصرار به آقای خلیلی که ،تا اینجا اومدی ،دم غروب🌄،ماه مبارکه ،کنارآقا رسولم هست دعا کن من شهید شم ✨ پدر شهید خلیلی مصرانه میگفت: ان شاء الله عاقبتت بخیر شی🙂 محمد می گفت : نه اینا چیزا به دردم نمیخوره ،این دعا ها به دردم نمیخوره 😔 ‌شما دعا کن من شهید شم آنقدر کرد که ایشون گفت : ان شاء الله ،ان شاء الله عاقبتت 🌷 آنقدر اون روز ذوق کرده بود می گفت : روزی این ماهمو گرفتم پدر شهید خلیلی برام دعا کرد شهید شم ☺️ هر چی هم گرفت از این گرفت آدم مصری بود 🌸 @shahid_dehghanamiri
🍃بسم رب الشهدا 🍃 آقامحمد اینجا نشسته بود،من اونجا پایین پای آقا رسول نشسته بودم . دیدم به نشانه ی احترام انگار یهو ایستاد گفتم : چه خبره ؟🤔 گفت : بابای آقا رسول اومدن❗️  شروع کرد با آقای خلیلی صحبت کردن  اصرار به آقای خلیلی که  ،تا اینجا اومدی ،دم غروب🌄،ماه مبارکه ،کنارآقا رسولم هست دعا کن من شهید شم ✨ پدر شهید خلیلی مصرانه میگفت: ان شاء الله عاقبتت بخیر شی🙂 محمد می گفت : نه اینا چیزا به دردم نمیخوره ،این دعا ها به دردم نمیخوره 😔 ‌شما دعا کن من شهید شم  آنقدر  کرد که ایشون گفت : ان شاء الله ،ان شاء الله عاقبتت  🌷 آنقدر اون روز ذوق کرده بود  می گفت : روزی این ماهمو گرفتم پدر شهید خلیلی برام دعا کرد شهید شم ☺️ هر چی هم گرفت از این  گرفت آدم مصری بود  🌸 🍃💌 @shahid_dehghanamiri
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃 ❣✌️🏻 شیفته شهید رسول خلیلی بود همه جوره دنبال شناخت اش بود... حتی عکسها📷 و مطالبی📄 از شهید رسول خلیلی داشت که کمتر جایی دیده میشد... میگفت رسول رو چندباری در دیده... عکسشو میذاشت کنار عکس رسول و میگفت میبینی بهم شباهت داریم؟ ☺️ عید 94 راهی مشهد شد و از اینکه تحویل سال در کنار رسول نبود حسرت میخورد. اما عاشق امام رضا علیه السلام بود و به قول خودش زندگیشو سپرده بود دست آقا...📿 پیجی برای شهید خلیلی ساخته بود و دلتنگی هاش رو داخلش مینوشت..بعد از مدتی پسووردش رو گم کرد و حسرت میخورد!❌ کسی نمیدونست روزی میرسه که برای خودش پیج شهادت بسازن😭 مزار رسول که میرفت به دوستاش میگفت روضه خانوم زینب س بذارید، میگفت رو سنگ مزار نوشته: ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان🍃 شبیه او زیست شبیه او نفس کشید شبیه او در سوریه پرپر شد و شش روز قبل از دومین سالگرد شهادت در 20سالگی به دوست شهیدش پیوست...❤️ 🕊 محمدرضا را بی رسول نمی توان شناخت..✋️ و این سلسله عشق ادامه دارد هنوز... 🌠 ✨ 🍃🇮🇷 @shahid_dehghanamiri
8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخرین حرفهای رفاقتی ۰۰۰ 🌹 🌹 در سالروز شهادتشان ... 🔹همہ ڪہ باید بریم 🔸 چقدر خوبہ زیبا بریم 🔹 برام دعا ڪنید 🔸 سر قبر من بیاید @shahid_dehghanamiri
💭ماجرای خواب روز عاشورا !.: درست دم اذان صبح عاشورای ۱۳۹۲ (۴روز قبل از شهادت) بود که محمدحسن از خواب بیدار شد . 💤 در اون لحضه که بچه‌ها بیدار بودند و شب عاشورا رو احیا گرفته بودند ، ناگهان متوجه بیدار شدن رسول شدند . 🛏 بدون مقدمه رو به من کرد و گفت: 《حمید اقا یا من شهید میشوم یا تو!》 من که متوجه منظورش نشده بودم ماجرا را از او سوال کردم ⁉️ رسول به خوابی که دقایقی قبل از بیدار شدن دیده بود اشاره کرد و گفت:[خواب دیدم که من و حمید به سمت یک باغستانی در حرکتیم که به دوراهی رسیدیم ، به حمید گفتم بیا باهم از یک سمت برویم اما حمید قبول نکردو گفت که هرکدام از یک راه برویم ! و سر انجام هم این اتفاق افتاد و هرکدام به سمتی رفتیم و من از خواب پریدم . حالا فکر میکنم یا من شهید میشوم یا حمید !.] 🛣🌿 من که این ماجرا را شنیدم خطاب به او گفتم : تعبیر خوابت این است که راهمان بزودی از هم جدا خواهد شد چرا که من باید به ایران برگردم و تو ان‌شاءلله برای خدمت بیشتر در منطقه خواهی ماند !. 🇮🇷‌|🇸🇾 بله ؛ این چنین هم شد و من به ایران برگشتم و رسول ماندنی نشد ! خوشا بحالش !...💔🕊 🍃 @shahid_dehghanamiri
🍃| هروقت که باهم صحبت می کردیم، سعی داشت منو با یه شهید آشنا کنه... زندگی نامه شهید،نحوه شهادت،رفتار و اخلاق و منش شهید و... چون علاقه زیادی به داشت ، اول درباره شهید بیضائی گفتیم. ازم پرسید: درباره ش چی میدونی؟ برام تعریف کن! منم یکم اطلاعاتی که درباره شهید داشتم رو به محمدرضا گفتم. جاهایی که اشتباه بود رو اصلاح میکرد. اطلاعاتش واقعا کامل بود. انگار سیره و منشش ، خودِ خودِ سیره و منش شهید بود... بعد درباره ، ، و گفتیم.این ها رو می شناختم...تا این که اسم شهدایی رو گفت که تاحالا به گوشم هم نخورده بود! ، ، ... وقتی به شهید نوروزی رسیدیم،دل نداشت نحوه شهادتش رو بهم بگه...🕊 قرار شد گلزار شهدا سر مزار هرکدومشون بریم و برام تعریف کنه...اما...😔 راه شهدا رو پیش گرفت و به دیدارشون شتافت... 🔸به نقل از دوست شهید 🆔| @shahid_dehghanamiri
🍃بسم رب الشهدا 🍃 آقامحمد اینجا نشسته بود،من اونجا پایین پای آقا رسول نشسته بودم . دیدم به نشانه ی احترام انگار یهو ایستاد گفتم : چه خبره ؟🤔 گفت : بابای آقا رسول اومدن❗️  شروع کرد با آقای خلیلی صحبت کردن  اصرار به آقای خلیلی که  ،تا اینجا اومدی ،دم غروب🌄،ماه مبارکه ،کنارآقا رسولم هست دعا کن من شهید شم ✨ پدر شهید خلیلی مصرانه میگفت: ان شاء الله عاقبتت بخیر شی🙂 محمد می گفت : نه اینا چیزا به دردم نمیخوره ،این دعا ها به دردم نمیخوره 😔 ‌شما دعا کن من شهید شم  آنقدر  کرد که ایشون گفت : ان شاء الله ،ان شاء الله عاقبتت  🌷 آنقدر اون روز ذوق کرده بود  می گفت : روزی این ماهمو گرفتم پدر شهید خلیلی برام دعا کرد شهید شم ☺️ هر چی هم گرفت از این  گرفت آدم مصری بود  🌸 🍃💌 @shahid_dehghanamiri
فدایی عمه ی سادات شهید مدافع حرم رسول خلیلی ...🌸🍃 🌱 سالگرد قمری شهادت شهید محمد حسن(رسول)خلیلی گرامی باد.🖤 @shahid_dehghanamiri
بسم رب الزینب (س)🌸🍃 ✍ خاطره شهید انگشترهایی که براخودش تهیه میکرد معمولا بارکاب های خوبی بود، اما یکی دوماه بیشتر در انگشتش نمیدیدی. هرکدام از دوستانش که خوشش می امد به او می بخشید. در مورد لباس هایش هم همینطور بود، لباسی که امانت میداد، محال بود پس بگیرد. برای عروسی دوستانش که می رفت محال بودکه دست خالی برود، مقید بودکه حتما هدیه ای تهیه کند ودوستان دیگرش را هم مجاب میکردکه باهم یا یک سکه طلا بخرند یا پاکت پولی را هدیه بدهند. میگفت اول زندگیشان هست باید کمکشان کنیم...!!! 🔺 راوی: مادر بزرگوار تولـد؛ زیباتـریـن اتفاق زندگی‌ست امّـا زیباتـر از آن ، این‌ است کہ زندگـی با تولـد آغـاز و با شهادت تمام شود. 🌷🍃 @shahid_dehghanamiri